خودکنترلی بر پایه ی رفتار مثبت ما با خودمان و اطلاعات کافی از خود برای اتخاذ تصمیمات درست در مورد این که چطور با احساسات کنار بیایم ، بنا شده است بخش متفکر مغز می تواند در مورد احساسات تصمیم گیری کند نیازی نیست که همه ی احساسات ابراز شوند ، اما نباید همه ی آن ها را هم پنهان کرد.
انسان های با هوش هیجانی بالا ، احساساتی را که مناسب است ابراز می کنند و با احساساتی که نمی توانند ابرازشان کنند، کنار می آیند . آنها خودکنترلی را به شکل متعادل استفاده می کنند و همواره از دید دیگران به عنوان انسانهای صبور شناخته می شوند که بیشتر از سایرین به در میان گذاشتن عقایدشان با دیگران و گوش دادن به آنها تمایل دارند ، کمتر از دیگران در درگیری ها دخیل اند و دوست داشتنی تر هستند . وقتی ما به اندازه کافی خودکنترلی داشته باشیم ، می توانیم حالات روحی خود را هم به خوبی مدیریت کنیم .
کمبود خودکنترلی در دو وضعیت میتواند مشکلساز باشد:
1-این که نتوانیم به اندازه کافی احساساتمان را کنترل کنیم یا ندانیم چگونه به شکل مناسبی آنها را کنترل کنیم یا به این نکته توجه نداشته باشیم که این احساسات افسار گسیخته چه تأثیری بر دیگران میگذارند.
2-این که بیش از اندازه آنها را کنترل کنیم، انکار یا پنهانکردن احساسات هم به اندازه بروز بی جای آن مشکلساز است.
داشتن احساساتی مانند خشم، ناراحتی و اضطراب کاملاً طبیعی است. همانطور که احساساتی مانند عشق و لذت، طبیعی هستند. اما برای عدۀ زیادی از مردم، خودکنترلی به منزلۀ سرپوش گذاشتن بر احساسات، تمایلات و حساسیتهاست که دیگران آن را سردمزاجی یا ناتوانی در برابر احساسات قلمداد میکنند. شاید این غلطاندازترین بُعد هوش هیجانی در محل کار باشد.
بسیاری از مردم با احساسات منفی مشکل دارند، اما ناتوانی در ابراز غم از دستدادن، خشم یا نگرانی خودکنترلی محسوب نمیشود. به هر حال همۀ ما این احساسات را تجربه میکنیم، ولی اگر نتوانیم به درستی ابرازشان کرده و با آنها کنار بیاییم، آنها خود را به شکل مشکلات جسمی، اختلال در سلامتی، دمدمی مزاجبودن و سرانجام عدم موفقیت در مدیریت روابط با دیگران نشان میدهند.
حقیقت زندگی بشری آن است که ما هر لحظه در نوعی حالت روحی قرار داریم و همیشه در حال دریافت شکلی از دادههای روحی قرار داریم و همیشه در حال دریافت شکلی از دادههای عاطفی هستیم. باید از احساساتمان لذت ببریم و از احساساتی که برایمان لذت بخش نیستند، درس بگیریم. بدون آن که فکر کنیم لزوماً بایستی مهارشان کرده یا از آنها وحشت داشته باشیم.
هرچند ما متوجه این موضوع شده باشیم یا خیر، در اوقات فراغتمان (یا حتی بخشی از زمانهای برنامهریزی شدهمان) مشغول مدیریت حالات روحی و احساساتمان هستیم، این کار را با تصمیمگیری در این موارد انجام میدهیم، وقتمان را با چه کسی بگذرانیم، کجا برویم و چه کاری انجام دهیم. دلداریدادن و آرامکردن خویشتن یکی از مهارتهای بنیادین زندگی است که بسیاری از ما آن را به طور غیرارادی انجام میدهیم.
وقتی حالت روحی نامساعدی بر ما چیره میشود که ممکن است کنترل ما را در دست گیرد، میتوانیم نزد خود و اطرافیانمان به داشتن آن احساسات اعتراف کنیم، سپس میتوانیم قدمهایی مؤثر در راستای مدیریت آن حالت برداریم.
پیشنهادهایی برای مدیریت حالتهای روحی نامساعد:
1-با بررسی نحوه رفتار خود در حالتهای روحی نامساعد شروع کنید. آرام باشید و به روشهایی برای بیرون آوردن از این حالت فکر کنید از چه کارهایی لذت میبرید، در زیر سه چیزی را که میتوانید به خودتان هدیه دهید یا سه کاری را که میتوانید برای خودتان انجام دهید تا به شما در یک روز بد انگیزه بدهد، بنویسید.
این سه کار را به خاطر سپرده و به طور مستمر آنها را تمرین کنید.
2-هر روز آگاهانه زمانی را به شادی و هیجان و زمانی را به سکوت اختصاص دهید. فشار و هیجانهای بیش از اندازه میتواند تأثیرات منفی استرس را در ما به جای بگذارد و سکوت بیش از اندازه نیز میتواند ما را افسرده و جدا از دیگران نماید. با درنظر گرفتن زمانی برای هردو، ما احساس تعادل، رضایت و شادمانی بیشتری میکنیم.
3-برای موقعیتهای چالشی، برنامه عملکردی طراحی کنید. به جای اینکه اجازه دهید این موقعیتها شما را عصبی کنند، کنترل احساس و حالتهای خود را با تصور هریک از موقعیتهای زیر و برنامهریزی برای ادارهکردن آنها، در دست بگیرید.
-جلسه سخت و مشکل کاری
-نشست سالانه
-مخالفت کردن و درافتادن با یکی از زیردستان
-دریافت یک نسخه از «بررسی عملکرد» خودتان
-سر و کلهزدن با منفورترین همکارتان
-ملاقات با ارباب رجوعی کجخلق
-یک چالش دیگر
4-پنج الی ده نفس عمیق بکشید و در هنگام تجربۀ هر احساس منفی، خود را به این وسیله آرامتر کنید. شما میتوانید به سادگی این کار را در هر جایی انجام دهید.
5-برای سه تا پنج دقیقه، فضای خود را عوض کنید و روی موضوع دیگری تمرکز کنید.
6-به فضای محیط کاری خود توجه کنید. طراحی این فضا بر حالت روحی شما مؤثر است. به وسیلۀ رنگهای شفاف و شاد و موسیقی آرام،آنجا را به مکانی شاد تبدیل نمایید. نور چراغها را بیشتر کنید. پژوهشها نشان دادهاند که نور بیشتر سطح انرژی را بالا میبرد. به وسیلۀ عکس و اشیایی که معنی خاصی برایتان دارند، محیطی دلنشین و انگیزهبخش برای خودتان مهیا کنید.
7-مقدار مناسبی غذای مغذی میل نمایید، ممکن است مغزتان به سوخت اضافی احتیاج داشته باشد!
8-اگر حسی منفی دارید، شروع به انجام کار دیگری کنید، کاری متفاوت با آنچه درآن لحظه مشغول انجامش بودید. موسیقی گوش کنید، به کار مورد علاقهتان بپردازید. در یک فعالیت هنری شرکت کنید.
9-در دفتر کارتان چیزی داشته باشید که همیشه شما را به خنده بیاندازد. خنده حالت روحی شما را تغییر میدهد.
10-بر روابطتان تمرکز کرده و مشغول انجام یک کار سرگرمکننده شوید.
11-اگر دلیل این حالت روحی خود را میدانید، روشهایی را که برای حل این مشکل به ذهنتان میرسد، روی کاغذ بنویسید از خودتان بپرسید« در حال حاضر چه قدمهایی میتوانم برای ایجاد تغییری مثبت بردارم» معمولاً حداقل یک کار کوچک هست که میتوانید انجام دهید.
12- در ذهن خود افکار مثبت بپرورانید و به یاد داشته باشید که «متن مثبت» خود را با دقت بخوانید.