9 روش عالی برای رسیدن به مرحله خوش بینی

۱. احساسات‌ خود را بشناسید و ببینید از اتفاقات خوب و بد چه تأثیری می‌پذیرید

فرض کنید در حال رانندگی هستید که ناگهان یک ماشین دیگر، می‌پیچید و مسیرتان را می‌بندد. حالا فرض کنید از این اتفاق عصبانی شده‌اید، طوری که دست‌ خود را روی بوق می‌گذارید و حتی سر راننده‌ی جلویی داد می‌زنید. در پایان روز، این اتفاق را به همین شکل در دفترچه‌تان یادداشت کنید. از احساس خود در آن لحظه بنویسید و واکنشی را هم که بلافاصله نشان دادید ذکر کنید. اما یادتان باشد رفتارتان را با برچسب «درست» یا «غلط» مورد قضاوت قرار ندهید و فقط به بازنویسی اتفاق پیش آمده اکتفا کنید.
سپس درباره‌ی چیزی که نوشته‌اید، اندکی تأمل کنید. آیا واکنشی که از خودتان نشان دادید، مغایر ارزش‌های مورد باور شما نبوده است؟ آیا رفتارتان با شخصیتی که از خودتان انتظار دارید، مغایرت نداشته است؟ اگر پاسخ به این پرسش‌ها مثبت بود، فکر می‌کنید کجای رفتارتان اشتباه کردید؟ به نظرتان، علت اصلی واکنش شما چه بود؟ شاید واقعا از دست راننده‌ای که ناگهان جلوی راه‌تان سبز شد عصبانی نبودید، بلکه این فرد را قربانی عصبانیتی کردید که از جای دیگری ناشی شده بود.
یادداشت کردن اتفاقات نباید موجب درگیر شدن در احساسات منفی شود. باید از این تجربه‌ها درس بگیرید. از خودتان بپرسید: چه درسی در این تجربه هست که می‌تواند موجب رشد فردی‌ شما شود؟ آیا می‌توانید از این تجربه برای رویارویی با سایر اتفاقات کمک بگیرید؟ اگر دفعه‌ی بعد با موقعیتی مشابه مواجه شدید، چگونه رفتار خواهید کرد که مطابق ارزش‌هایتان باشد؟ مثلا اگر درک کنید عصبانیت‌ شما ناشی از روز پرتنشی بود، راحت‌تر می‌توانید بپذیرید دیگران هم اشتباه می‌کنند. به این ترتیب، یاد می‌گیرید بار دیگری که کسی نسبت به خودتان رفتار مشابهی پیش گرفت، با طرف مقابل همدلی کنید. اگر از قبل درباره‌ی طرز رفتارتان نسبت به موقعیت‌های تنش‌زا پیش‌فرض داشته باشید، واکنش شایسته‌تری در چنین موقعیت‌هایی از خودتان نشان خواهید داد.

۲. تمرینات ذهن‌آگاهی انجام بدهید

ذهن‌آگاهی (mindfulness) یکی از مؤلفه‌های کلیدی خوش بینی است که به شما کمک‌ می‌کند در لحظه، بدون هیچ قضاوتی، به احساسات‌ خود اذعان داشته باشید. اغلب اوقات، واکنش‌های منفی زمانی بروز می‌کنند که با احساسات‌ خود بجنگید یا آن‌قدر مغلوب آنها شوید که یادتان برود می‌توانید واکنش‌تان را نسبت به احساسات خود کنترل کنید. برای اینکه بتوانید خودتان را در زمان هجوم احساسات منفی کنترل کنید، باید روی طرز نفس کشیدن‌تان تمرکز داشته باشید، هم جسم و هم احساسات‌تان را بپذیرید و به جای انکار احساسات‌ خود از آنها درس بگیرید.
• در مطالعات متعددی ثابت شده است مراقبه‌ی ذهن‌آگاهی در بهبود اضطراب و افسردگی تأثیر دارد. همچنین گفته شده است مراقبه‌ی ذهن‌آگاهی موجب تغییر رویه‌ی بدن در پاسخ به استرس می‌شود.
• برای بهره‌مندی از تأثیرات مثبت مراقبه لازم نیست حتما زمان زیادی را به انجام مراقبه اختصاص بدهید. فقط روزی ۵ دقیقه انجام مراقبه‌ی ذهن‌آگاهی کافی است تا نسبت به احساسات‌ خود آگاه‌تر شوید و آنها را بپذیرید.

۳. تک‌گویی‌های درونی‌ خود را از نظر خوشبینانه یا بدبینانه بودن بررسی کنید

برای اینکه بدانید آیا دیدگاهتان نسبت به زندگی معمولا خوشبینانه است یا بدبینانه، بد نیست نگاهی به محتوای تک‌گویی‌های درونی‌ خود بیندازید، یعنی همان حرف‌هایی که در ذهن‌ با خودتان می‌زنید. توصیه می‌شود تک‌گویی‌هایی را که در طول یک روز با خودتان دارید، بررسی کنید و ببینید کدام یک از اَشکال تک‌گویی‌های منفی‌نگرانه‌ای را که در ادامه آمده است، به دفعات زیاد مرتکب شده‌اید:
• آیا عادت دارید جوانب منفی هر اتفاقی را بزرگ کنید و تمامی جوانب مثبتش را نادیده بگیرید؟
• آیا در مواجهه با اتفاقات منفی، معمولا خودتان را به صورت خودکار سرزنش می‌کنید؟
• آیا در هر موقعیتی، انتظار بدترین حالتش را می‌کشید؟ مثلا اگر به کافی‌شاپ بروید و سفارش‌ شما اشتباهی سِرو شود، آیا از روی عادت با خودتان فکر خواهید کرد مابقی روزتان خراب شده است؟
• آیا همه چیز را مطلقا سیاه یا سفید می‌بینید و هیچ حد وسطی را در نظر نمی‌گیرید؟

۴. در زندگی به دنبال جوانب مثبت بگردید

تفکر مثبت یکی از مهم‌ترین اقداماتی است که باید برای تبدیل شدن به یک فرد حقیقتا خوشبین در پیش بگیرید. باید تک‌گویی‌های درونی‌ خود را در جهتی تغییر بدهید که بتوانید هم در خودتان و هم محیط اطرافتان، روی جوانب مثبت تمرکز کنید. تفکر مثبت تأثیر بسزایی روی سلامت ذهن و جسم دارد. از جمله‌ی این تأثیرات می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
• افزایش طول عمر؛
• کاهش افسردگی؛
• کاهش پریشانی؛
• تقویت سیستم ایمنی؛
• بهبود سلامت جسمی و روانی؛
• کاهش خطر مرگِ ناشی از بیماری‌های قلبی عروقی؛
• بهبود مهارت‌های مقابله با سختی‌ها و موقعیت‌های تنش‌زا.

۵. خوش بینی حقیقی را با خوش خیالی اشتباه نگیرید

خوش خیالی یعنی فکر کنید هیچ اتفاق بدی‌ نمی‌تواند بیفتد. این طرز فکر موجب اعتماد به نفس بیش از حد و زودباوری می‌شود و فرد را در معرض نا‌امیدی یا حتی خطر قرار می‌دهد. فردی که واقعا خوشبین باشد، هیچ چالشی را نادیده نمی‌گیرد و وجود احساسات و تجربیات منفی را منکر نمی‌شود. چنین فردی به چالش‌هایی موجود در مسیرش، اذعان دارد و به خودش می‌گوید: من می‌توانم از پسِ همه‌ی اینها بربیایم..
• مثلا اینکه بدون هیچ آموزش یا مطالعه‌ای در زمینه‌ی چتربازی، تصمیم به این کار بگیرید و با خودتان بگویید «هیچ اتفاق بدی نمی‌افته»، چیزی جز خوش خیالی کورکورانه نیست، چرا که بدون اذعان داشتن به خطرات احتمالی این اقدام، خودتان را در معرض خطر قرار داده‌اید. این‌گونه اقدامات، واقع‌گرایانه نیستند و موجب می‌شوند فرد به دلیل خوش خیالی کورکورانه‌، خودش را برای مقابله با موانع و خطرات احتمالی آماده نکند.
• فردی که حقیقتا خوشبین باشد، ابتدا درباره‌ی چتربازی تحقیق می‌کند و می‌پذیرد چتربازی ورزش پیچیده‌ای است که به آموزش و رعایت نکات ایمنی نیاز دارد. چنین فردی به هیچ‌وجه به دلیل مسیر دشواری که باید در پیش بگیرد تا بتواند چتربازی کند دلسرد نمی‌شود، بلکه خوشبین حقیقی برای خودش یک هدف تعیین می‌کند («من می‌خواهم چتربازی یاد بگیرم.») و در حالی که به توانمندی‌های خود مطمئن است، همه‌ی تلاشش را برای رسیدن به هدفش به‌کار می‌گیرد

۶. هر روز چند جمله‌ی مثبت‌نگرانه یادداشت کنید

با یادداشت کردن جملات کوتاهی که مثبت اندیشی شما را تقویت می‌کند، می‌توانید به انجام‌پذیری کاری که قصد انجامش را دارید، باور پیدا کنید. جملاتی بنویسید که با دیدن آنها یادتان بیفتد، سعی دارید چه بخشی از دیدگاهتان را نسبت به زندگی تغییر بدهید. این جملات را در مکان‌هایی از قبیل آینه‌ی دستشویی، داخل کمد، کناره‌‌های صفحه‌نمایش رایانه یا حتی روی دیوار حمام نصب کنید تا هر روز جلوی چشم‌ باشند. موارد زیر چند نمونه از جملات مثبت‌نگرانه‌ای هستند که می‌توانید هر روز از دیدن آنها انرژی بگیرید:
• من خالق زندگی خودم هستم
• این شرایط دور و بَرَم نیست که به من شکل می‌ده، بلکه خودِ منم که به شرایط دور و بَرَم شکل می‌دم
• تنها چیزی که تحت کنترل منه، طرز برخوردم نسبت به زندگیه
• همیشه حق انتخاب دارم و فرصت های بیشمار در زندگی من اتفاق می افتد

۷. خودتان را با دیگران مقایسه نکنید

بسیاری اوقات احساس حسادت موجب ایجاد افکار منفی می‌شود («دوستم پولش از پارو بالا می‌ره، حالا منو بگو! همیشه هشتم گروی نهمه.»). یادتان باشد همیشه کسانی هستند که اگر خودتان را با این افراد مقایسه کنید، خواهید دید اوضاع خودتان به مراتب مطلوب‌تر است؛ بنابراین از مقایسه‌های منفی با دیگران بپرهیزید و روی نقاط مثبت تکیه کنید. مطالعات نشان داده، گِله‌مندی افراد از مشکلات‌شان با احساس افسردگی و اضطراب در ارتباط است.
• سعی کنید در زندگی روزمره‌تان قدردان باشید تا بتوانید از چرخه‌ی مقایسه‌های منفی دوری کنید. از کسانی که در زندگی‌ شما نقش مؤثری داشته‌اند، به صورت کتبی یا حضوری سپاسگزاری کنید. مطمئن باشید توجه به نقاط مثبت زندگی تأثیر بسزایی در بهبود خلق‌وخو و احساس خوشبختی خواهد داشت.
• مطالعات نشان داده است افرادی که هر هفته چند خط درباره‌ی اتفاقاتی می‌نویسند که موجب شده احساس قدردانی در دلشان زنده شود، در مجموع نسبت به زندگی خوشبین‌تر هستند.

 

۸. دیدگاه‌ خود را در چند حوزه از زندگی بهبود ببخشید

بدبینی اغلب از احساس درماندگی و عدم کنترل ناشی می‌شود. یک یا دو جنبه‌ی کلیدی زندگی‌ خود را که مایل به بهبود آن هستید، شناسایی کنید و همه‌ی تلاش‌ خود را در جهت تغییر به کار بگیرید. این رویکرد به شما کمک‌ می‌کند تا بار دیگر به قدرت و توانمندی‌ خود در ایجاد تغییر در زندگی روزمره‌ ایمان بیاورید.
• افراد خوش بین باور دارند که می‌توانند به پشتوانه‌ی زحمات و توانمندی‌هایشان بر اتفاقات یا تجربیات منفی غلبه کنند.
• قدم به قدم جلو بروید. قرار نیست همه چیز را یک‌باره عوض کنید.

۹. در هر فرصتی لبخند بزنید

مطالعات نشان داده است افرادی که چهره‌شان را به یک لبخند دلپذیر مزین می‌کنند، نسبت به زمان حال و آینده احساس خوشحالی و خوش بینی بیشتری پیدا خواهند کرد.
• در یک پژوهش، از عده‌ای خواسته شد یک خودکار را طوری به کمک دهان نگه دارند که ماهیچه‌های صورت‌شان حالت لبخند داشته باشند. این افراد در همین وضعیت به تماشای نمایش‌های کارتونی نشستند و نمایش‌هایی را که دیدند، در مقایسه با سایر شرکت‌کنندگان خنده‌دارتر ارزیابی کردند، در حالی که خودشان هم نمی‌دانستند مثبت‌تر بودن واکنش‌ آنها از لبخندی روی چهره‌شان ناشی شده بود. گفته می‌شود تغییر آگاهانه‌ی ماهیچه‌های صورت به شکلی که احساسات مثبت در چهره پدیدار شوند نیز پیام مشابهی را به مغز می‌فرستد که موجب تقویت خلق‌وخو می‌شود.

تعریف خوش بین بودن چیست؟

در این پادکست به سئوالات ذیل پاسخ داده می شود:

تاثیر خوش بین بودن در زندگی شخصی و شغلی ما چیست ؟

آیا همه‌ی ما، وقتی از خوش بینی یا بدبینی حرف می‌زنیم، دقیقاً به یک چیز فکر می‌کنیم؟

خوش بینی با خوش خیالی چه فرقی دارد ؟

واقع بینی در زندگی بیشتر به ما کمک می کند یا خوش بینی ؟

چگونه خوش بینی را چاشنی زندگی خود کنیم؟

زودرنجی و درمان آن

کسانی که در کودکی بسیار مورد توجه والدینشان بوده اند، در بزرگسالی حساس و زودرنج می شوند. در بعضی مواقع نیز کمبود محبت و بی توجهی والدین سبب حساسیت و زودرنجی کودکان می شود.تعداد فرزندان در خانواده، ترتیب و اختلاف سنی آنها، نحوه برخورد و تربیت والدین، محیط اجتماعی که کودک در آن رشد می کند و عوامل دیگر در ایجاد حساسیت موثر است.

کمبود عزت نفس و حساسیت بیش از حد

کمبود عزت نفس حتی می تواند موجب ایجاد حساسیت و زود رنجی هم بشود. حساسیت بیش از حد افراد، به عزت نفس آنها بستگی دارد. پایین بودن میزان عزت نفس، یکی از مهم ترین دلایلی است که می تواند فرد را حساس و زود رنج کند و همچنین افرادی که به نوع زندگی و شرایطی خود حساس هستند و خود را پایین تر از دیگران می گیرند توانایی تحمل حرف ها و نظرات دیگران را ندارند و زود رنج و حساس هستند.

در نظر داشته باشید بسیاری از مسائل پیچیده که سبب عکس العمل های شدید شما می شوند ساده هستند ، پس سخت نگیرید و منبع مشکل را پیدا کنید تا همه چیز ساده تر شود.

پذیرفتن اینکه مسائل بی اهمیت ما را ناراحت می کنند

به جای اینکه از چیزهایی که ما را می رنجانند فاصله بگیریم بیشتر و با دید منطقی به این مسائل فکر کنیم آن وقت است که در می یابیم که این مسائل آن قدر بی اهمیت هستند که نباید باعث رنجش و عکس العمل های عجیب و غریب ما شوند پس درباره ی آنچه آزارتان می دهد صادق باشید.

مهربان و صادق بودن با خودتان

برای آرام کردن احساسات شدیدتان با خود مهربان و صادق باشید و قبول کنید زودرنجید وآن را بپذیرید. هنگامی که حس کردید دیگر از آن احساس ناخوشایند زودرنجی و ناراحتی شدید خبری نیست، با مهربانی و شفقت همه چیز را بازبینی و بررسی کنید، چه چیزی شما را ناراحت کرده و بیاندیشید آیا این موضوع ارزش رنجش و به هم ریختگی شما را دارد.

وسیع کردن دیدِ خود

وقتی از چیزی می رنجید، به چیزهایی مانند دوستان تان، خانواده، سلامتی و… بیندیشید که از وجود آنها در زندگی تان سپاس گذار هستید و سعی کنید چشم انداز عمیق تری از چیزی که ناراحت تان کرده و چیزهایی که خوشحال تان می کند و دوست شان دارید به دست آورید. همچنین می توانید با خواندن کتاب ، عبادت و هر کاری که به شما آرمش می دهد در خودتان حس خوبی ایجاد کنید و خودتان را از شر افکار منفی خلاص کنید

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مسیر موفقیت

 

هدف

آخرین باری که به خواستۀ عمیق قلبی‌تان فکر کردید، چه زمانی بود؟ بیشتر ما آنقدر در میان جزییات و فعالیت‌ها درگیر می‌شویم که ارتباطمان را با علایقمان از دست می‌دهیم. عواطف از ذهن احساساتی ناشی می‌شوند و وقتی ارتباط خود با عمیق‌ترین علایقمان را از دست می‌دهیم، احساساتمان را بیرون انداخته و سلامت خود را به خطر می‌اندازیم. اگر فعالیت‌های ما از سوی عمیق‌ترین خواست‌هایمان هدایت نشوند، نمی‌توانیم انگیزۀ کافی برای دنبال‌کردن آن فعالیت جمع‌آوری کنیم. اگر چیزی را که عمیقاً برای زندگیمان آرزو می‌کنیم نادیده بگیریم، به طریقی می‌توان گفت با خودمان صادق نبوده‌ایم. عدم درک این که واقعاً در درون چه کسی هستیم، جلوی دستیابی ما به اهدافمان را گرفته، سلامت فیزیکی‌مان را به خطر انداخته و بدتر از همه، مانع دستیابی به خوشبختی حقیقی می‌شود.

مسیر موفقیت

وقتی واقعاً از زندگی خود احساس رضایت می‌کنیم. پس احتمالاً در مسیر درست قرار داریم. این رضایت درونی هرچند ممکن است با سختی های فراوان در مسیر رسیدن به هدف باشد ولی ما به فرصتی که این رضایت برایمان ایجاد می‌کند، احتیاج داریم، چرا که نمی‌توانیم انگیزۀ شدید درونی را بدون استراحت و تجدید قوا تا ابد حفظ کنیم. حتی در لحظاتی که کمتر علاقه‌مند هستیم. هنوز شدت معانی و هدف در وجود ما آشکار است و به عنوان راهنمای عملکردمان کار می‌کند.

ارتباط دوباره با هدفتان یکی از اصلی‌ترین راه‌ها برای ارزیابی انرژی و انگیزۀ زندگیتان است.

تا چه حد خواستار یک چیز هستید؟

 آیا انگیزه دارید؟

 اگر اشتیاق زیادی ندارید، پس از منبع اصلی مفاهیم- چیزهایی که واقعاً برایتان لذت‌بخش هستند و واقعاً برایتان اهمیت دارند- بهره‌برداری نکرده‌اید. این‌ها هستند که شما را مشتاق کرده و به شما انگیزه می‌دهند. در قلبتان به دنبال آن جرقه‌ای از انرژی بگردید که آتش درونتان را روشن خواهد کرد.

پیشنهادهایی برای یافتن مفهوم کارتان

1-یک دفترچۀ وقایع روزانه همیشه با خود همراه داشته باشید.

2-اگر در بیان واضح آنچه که واقعاً می‌خواهید مشکل دارید به خودتان اجازۀ فکر، تدبیر، آرامش و احساس‌کردن آن چیزی را که در درونتان وجود دارد، بدهید. هر چیزی را که واقعاً بخواهید، در قلبتان احساس خواهید کرد. به آن فکر کرده و بیانش کنید و اجازه ندهید ذهن منطقی‌تان اشتیاقتان را با تفکری چون «چرا به آن فکر کنم، وقتی نمی‌توانم به دستش بیاورم؟» دفن کند. اگر نمی‌توانید این علاقه‌مندیتان را به عنوان یک شغل یا حرفه انجام دهید راهی برای انجام آن به شکل یک سرگرمی یا شغل دوم پیدا کنید.

3- به چیزهایی که هیجان زده‌تان می‌کند، توجه کرده و آن‌ها را بیشتر انجام دهید! به خودتان فرصت و اجازه دهید تا عاشق یک ایده، یک شی، یک پروژه، یک فرد، کار، سرگرمی یا هر چیز دیگری شوید که بهترین خصوصیات شما را آشکار می‌کند. این مسئلۀ کلیدی مهم در سلامت عاطفی است. هر کسی حداقل به یک بخش از زندگی احتیاج دارد که در مورد آن احساس اشتیاق کند.

4-به چیزهایی در گذشته فکر کنید که شما را هیجان‌زده می‌کردند. کدام عناصر آنها را می‌توانید در زمان حال بازسازی کنید؟

5-از تحلیل فرآیند با یک فرد دیگر استفاده کنید.و با مشاوران شغلی و بیزینس کوچ در ارتباط باشید. هیچ چیز مثل مشاورۀ شخصی یا شغلی در سروسامان‌دادن به مسایل و پیداکردن راهتان، مفید نیست. تا زمانی که گام‌های ضروری را برندارید، نمی‌توانید برای مسائل  ایجاد انگیزه کنید.

6- با نگاهی تازه به سازمان‌تان نگاه کنید. وانمود کنید دارید در مورد شغل‌تان به یک بچۀ 6 ساله توضیح می‌دهید. بچه‌ها جزئیات را نمی‌خواهند، (نگویید: « ما لوازم ترمز می‌سازیم») بگویید: «ما برای دوچرخۀ تو ترمز می‌سازیم تا نگذاریم توی خیابان بروی و ماشین به تو بزند»

نگویید:« ما سامانه‌های مراقبت بهداشتی را مدیریت می‌کنیم» بگویید:« ما مراقب پول بیمارستان‌ها هستیم تا آن‌ها بتوانند به خوب‌شدن آدم‌ها کمک کند؟» مفهوم شغلتان را به زبان یک بچه توضیح دهید، کارتان چطور به دیگران کمک کرده یا باعث می‌شود دنیا جای بهتری باشد؟ 

 

خوش‌بینی

حضور یک فرد با رفتار مثبت، بسیار خوشایند است. در واقع ما به سوی چنین افرادی جذب می‌شویم و اغلب خوش‌بینی آن‌ها واگیردار است. خوش‌بین‌ها مشتری بیشتری به سوی خود جلب می‌کنند و افرادی که زیردست آدم‌های خوش‌بین کار می‌کنند، راندمان بالاتری دارند، ما سخت‌تر کار می‌کنیم تا همکاران، مشتریان، زیردستان و بالادستان خوش‌بین خود را خوشحال کنیم و از کارکردن با آن‌ها لذت می‌بریم. هیچ کس دوست ندارد وقت زیادی را با کسی بگذراند که حرف‌های طعنه‌آمیز می‌زند. ترشرو است یا همیشه جنبۀ منفی موارد را می‌بیند! خوش‌بین‌ها در خلق نتیجۀ هر چیزی که دنبال می‌کنند، موفق‌تر هستند.

خوش‌بینی با امید پیوند دارد و امید پیشگوی خوب موفقیت در یک کار سخت است. امید یا خوش‌بینی، بخش مهمی از هوش هیجانی است و باعث می‌شود به رغم موانع اجتناب‌ناپذیری که با آن‌ها روبرو می‌شویم، همچنان پیشروی کنیم. افرادی باهوش هیجانی کمتر ( به خصوص امید کمتر) در مواجهه با سختی‌ها خیلی زود و آسان تسلیم می‌شوند. افرادی که رفتار خوش‌بینانه دارند، شکست را موقتی می‌بینند. شکست در نظر آن‌ها چیزی است که می‌توان آن را تغییر داد و این افراد بر روی شرایط شکست، مقداری کنترل دارند. بدبین‌ها اغلب شکست را بخشی از خصوصیات فردی می‌دانند که همیشگی و غیرقابل تغییر است. همچنین آن‌ها به دنبال مسایل بد دنیا می‌گردند و نکات خوب آن را نادیده می‌گیرند.

روانشناسان به ما می‌گویند که حس ناامیدی ممکن است منجر به افسردگی و در نتیجه، فقدان انرژی و انگیزه شود. ما باید خودمان را متقاعد کنیم که اشتباهات تنها در صورتی دائمی هستند که ما به آن‌ها این اجازه را بدهیم. شاید نتوانیم یک اشتباه را کاملاً پاک کرده یا تمامی فاکتورهای خارجی را کنترل کنیم، ولی می‌توانیم راهی پیدا کنیم که یک اشتباه تمامی راهمان را مسدود نکند. می‌توانیم خطاها و موانع را با تمرکز بر چیزهایی که بر آن‌ها کنترل داریم، کاهش دهیم. تنها چیزی که بر آن کنترل کامل داشته و در 100% موارد می‌توانیم تغییر دهیم، رفتارمان است: اگر به نظرمان دنیا جای به دردنخوری باشد، شواهد زیادی به حمایت از این تفکر پیدا می‌کنیم و همین امر مطمئناً رفتار نومیدانه و بدبینانۀ ما را توجیه می‌کند! فردی که از نظر عاطفی هوشمند باشد، به دنبال نکات خوب در دنیا، جامعه و محل کار می‌گردد (و مقدار زیادی خوبی هم پیدا می‌کند) مسئله فقط تغییر دیدگاه و استفاده از اکثریت فضای تفکر و احساساتمان برای نگهداری مسایل خوب است.

وقتی هیچ انگیزه‌ای ندارید، وقتی دنیا اندوهناک به نظر می‌رسد، رفتار مثبت از کجا می‌آورید؟ اگر سرشار از رخوت، ترس، افسردگی یا ناامیدی باشد، باید حتماً مسئلۀ کمک تخصصی را بررسی کنید.

اینها چندتا از کارهایی است که می‌توانید برای کمک به خود انجام دهید:

1-از یک دفترچۀ وقایع روزانه برای بیان افکارتان در مورد هدف با خواسته تان استفاده کنید. چه چیزی ناخودآگاه به ذهن‌تان می‌رسد؟ آیا همان چیزی است که در حال حاضر مشغول آن هستید، یا باید تغییراتی انجام دهید؟

2-بر روی صدای درونی‌تان تمرکز کنید– همان گفتگوی خودتان با خودتان. اگر چیزهایی مثل «هیچ‌وقت انجامش نخواهم داد» یا « از این خوششان نخواهد آمد. مطمئنم که خوشتان نخواهد آمد. می‌گویید عمداً و از روی قصد افکار مثبتتان را بازآرایی کنید. از عبارات مثبت‌تان استفاده کنید. « قبلاً کارهای خوبی انجام داده‌ام و مطمئناً این را هم می‌توانم انجام دهم»

3-اگر گفتگوی درونی‌تان چیزهایی مثل این می‌گوید: «کار اینجا مزخرف است» پس وقت ایجاد تغییر است. واقعاً چه چیزی می‌خواهید و می‌خواهید کجا باشد؟ به یک تغییر شغل قبل از خروج از آن فکر کنید.

4-هر روز در مسیرتان به سمت کار با خودتان صحبت کنید. یک صحبت انرژی‌زا، به خودتان بگویید: «امروز می‌توانم تمام چیزهایی را که می‌خواهم تمام کنم» یا «امروز روز خوبی خواهد بود»  تأکیدهای مثبت را بارها و بارها تکرار کنید.

5-در پایان روز، 5 اتفاق خوبی را که آن روز رخ داده است، ثبت کنید و حتی در روزهای بد، می‌توانید به اندک مواردی که خوب پیش رفته‌اند فکرکنید-حتی چیزهایی بی‌اهمیت و جزئی . این کار به شما کمک می‌کند این افکارکه  “اوضاع هیچ وقت کاملاً بدنیست” را پیدا کنید.

6-پروژه‌هایی که سرکار با آن‌ها درگیر هستید واین که آن‌ها چطور با مفهوم وعلاقۀ زندگیتان مرتبط هستند، لیست کنید. اگر درکارتان تقریباً هیچ مسئلۀ معنی‌داری ندارید، چطور می‌توانید چند کار دیگر که برایتان مفهوم دارد به دست بیاورید؟ در مورد جهت‌گیری‌های جدید و ممکن با مدیر خودتان صحبت کنید.

7- فکر کنید امروز بهترین روز زندگیتان است. مقدار زیادی کار را به نتیجه رسانده‌اید و انرژی همینطور جریان دارد. در چنین روزهایی از اشتیاقتان بهره‌برداری کنید.

8-هر روز یا هر هفته، وقتی به عنوان زمان تمرکز کنار بگذارید (مثلاً روزانه 20 دقیقه یا هفته‌ای 2 ساعت) در اتاقتان را ببندید. تلفن‌هایتان را جواب ندهید به کارمندانتان خبر دهیدکه در دسترس نخواهید بود و کاری مهم و متمرکز را انجام دهید. این زمان را در جدول برنامه‌ریزی‌تان قرار دهید.از قبل لیستی مداوم از پروژه‌ها و کارهایی که باید در زمان تمرکزتان انجام شوند، درست کنید. موفقیت‌های کوچک در پروژه‌های بزرگ به حفظ انگیزۀ شما در طولانی‌مدت کمک می‌کند.

9– اندازۀ عملکرد را درنظر بگیرید. هر پروژۀ بزرگی را می‌توان به گام‌های کوچک‌تر وقابل انجام شکاند. کار را با تهیۀ لیستی از این گام‌ها شروع کنید. اگر گام اول را کاری نسبتاً ساده قرار دهید، مطمئناً می‌توانید گام بعدش را هم بردارید، موفقیت بی‌نهایت به انگیزه می‌افزاید.

10-یک تیم انگیزۀ شخصی بسازید. به سه یا پنج نفری که می‌توانید رویشان حساب کنید-افرادی که به آن‌ها اعتماد دارید و به شما حس خوبی می‌دهند و معمولاً می‌توانند سرحالتان بیاورند-فکر کنید. این‌ها باید افرادی باشند که به شما الهام می‌دهند.گفتگویی صادقانه و صریح با این افراد داشته باشید و به آن‌ها خبر دهید که می‌خواهید مقداری برنامه‌ریزی آتی انجام دهید. از آن‌ها بپرسید دوست دارند در تیم انگیزۀ شخصی شما باشند که درصورت نیاز با آن‌ها تماس گرفته شود یا نه. پیشنهاد جبران و انجام همین کار را برای آن‌ها بدهید.

11-به دنبال الگویی برای رقابت بگردید. بهترازآن، به چند نفری که آن‌ها را به خاطر سطح انگیزه و توانایی ذاتی‌شان در رهبری تحسین می‌کنید، بنگرید. اگرآن‌ها را خوب می‌شناسید، می‌توانید از آن‌ها مشورت بخواهید یا حتی ازآن‌ها بخواهید نقش مربی شما را بازی کنند، بفهمید چه چیزی آن‌ها را در زمان‌های مشکل سرپا نگه می‌دارد.

خلاقیت

همانطورکه بر روی جستجو وافزایش انگیزه درونی‌مان کار می‌کنیم، اغلب متوجه می‌شویم که با دیدی تازه و نظراتی تازه به مسائل نزدیک می‌شویم. اشتیاق به جرقه‌زدن خلاقیت کمک می‌کند.رهبران عالی باهوش هیجانی بالا همواره به دنبال بهترکردن مسائل و در نتیجه افزودن ارزش به سازمان هستند. بدون انگیزه، خلاقیت و تفکر منعطف، ارزش همکاری‌هایمان محدود است. بایدیاد بگیریم به ارزش بیافزاییم و ایده‌های جدید در خودمان و دیگران را تشویق کرده، قضاوت‌ها‌ی منفی را عقب انداخته و مدافع چنین ایده‌های تازه‌ای باشیم. این مسئله شامل این است که به کارمندانمان اجازه دهیم با برداشتن مرزها، خارج از جعبه فکر کنند و انرژی و انگیزه کارکنانمان کار را به دست بگیرد.

1-نسبت به ایده‌ها روی باز داشته باشید. درانتقاد کند عمل کنید و هیچ‌وقت بلافاصله نگویید که ایده‌ای عملی نخواهد شد. حالا این ایده، هرچقدر هم که دیوانه‌وار باشد.

2-واقعاً به پیشنهادات و نظریات دیگران گوش دهید. فکر نکنید خودتان تمامی جواب‌ها را دارید یا اینکه وضعیت فعلی، تنها راهکار است.

3-از ارائه‌دهندۀ ایده بخواهید اطلاعات بیشتری به شما بدهد، به ایده فکر کنید و به دیگران بگویید آن‌ها هم به ایده‌ها فکر کنند. حتی اگر کل ایده قابل انجام نباشد،کدام بخش آن شدنی است؟

4-افراد را تشویق کنید با یکدیگر همکاری کنند چون اغلب ایده‌های خوب از درون همکاری بیرون می‌آیند.

5-جلسات ایده پراکنی سازمان‌دهی شده با ناظران آموزش دیده یا کسی از کارکنانتان که این مهارت را می‌داند یا می‌تواند یاد بگیرد، برگزار کنید. برای کیفیت ایده‌ها- حتی ایده‌های عجیب و غریب- فشار بیاورید.

6-از تحلیل‌های «فرآیندی» برای تهییج گروهی که ممکن است گیرافتاده باشد، استفاده کنید. تحلیل‌های فرایندی نظراتی دربارۀ مسائل نهفته پشت رفتارها یا عبارات خاص هستند. به دنبال دلایل چرایی بروید.

7-افراد را برای انجام همکاری‌ها، تصدیق کرده و به آن‌ها پاداش دهید. هیچ‌وقت حق ایدۀ دیگران را به نام خود  نکنید و همواره ایده‌های خوب را تصدیق کرده و پاداش دهید. ایده‌هایی که اجرا می‌شوند، باید پاداشی ملموس دریافت کنند.

8-خارج از زمینه‌های تخصصی خود مطالعه کرده و به دنبال راه‌هایی برای ارتباط‌ دادن اطلاعات به کار یا شغلتان باشید.

9- معنای زندگی خود را پیدا کنید

لینک معنا

10-پشتکار کلید اصلی و  راز رسیدن به هدف می باشد، داستان جالب پشتکار را در لینک زیر بخوانید :

داستان شیرین پشتکار (رمز پیروزی )

هفت گام موفقیت و توسعه فردی در سال جدید- گام اول- نگرش

هفت گام موفقیت و توسعه فردی در  سال جدید- گام دوم-لیزر باش

هفت گام موفقیت و توسعه فردی در سال جدید- گام سوم- تکنیک زندانی و اعدام

هفت گام موفقیت و توسعه فردی در سال جدید- گام چهارم -شور زندگی

هفت گام موفقیت و توسعه فردی در سال جدید- گام پنجم- سکه جادویی

هفت گام موفقیت و توسعه فردی در سال جدید- گام ششم -خودشناسی در مشکلات

هفت گام موفقیت و توسعه فردی در سال جدید- گام هفتم -پشتکار

داستان زیر در رسیدن شما به اهدافتان کمکتان می کند :

داستان شجاعت پرواز

 

جهت جلسات کوچینک می توانید در واتس آپ به شماره ذیل پیام دهید، من به عنوان کوچ حرفه ای در رسیدن شما به اهدافتان کنارتان خواهم بود 

لیلا امیری نسب

لایف کوچ – متخصص TA

0919-89-56-546

 

 

 

 

معنای زندگی

معنای زندگی

شما زندگی را همانطور می‌بینید که در مورد آن فکر می‌کنید. به زبان ساده‌تر نحوه نگرش و افکار هر کس به صورت مستقیم با معنای زندگی او ارتباط دارد. انسان به طور ذاتی غایت نگر و هدف جو است و همیشه چشم به پایان راه دارد. هرچند گاهی در طول زندگی به دلایل متعددی این حس ذاتی‌اش را فراموش می‌کند.

به طور کلی کسی که به دنبال درک معنای زندگی حرکت می‌کند، قبلا فهمیده که بی هدفی و بیهودگی او را راضی نکرده و در صورت بی هدفی، زندگی ارزش خود را از دست خواهد داد. این بی ارزشی، به رفاه و امکانات ربطی نداشته و ندارد زیرا بیشتر افرادی که به دنبال دریافت معنای زندگی حرکت می‌کنند، قسمت‌های زیادی از زندگی را با سربلندی پشت سر گذاشته‌اند. عدم درک معنای واقعی زندگی به سادگی موجب احساس ناامیدی و یاس می‌گردد.

زندگی دارای دو بعد کلی مادی و معنوی می‌باشد و هر انسانی باید دریابد کامیابی و سعادت او در کدام بعد است. بعد مادی به دلیل نابودشدنی بودن، در اولویت دوم قرار دارند. بعد معنوی و درک معنوی زندگی، مفهومی انتزاعی و شخصی است که هر کس برای خودش می‌سازد.

 

برای یافتن معنای زندگی به قلب تان گوش کنید!

بی آنکه خودتان بدانید گوشه‌ای از قلبتان در حال نجوای معنای زندگی است؛ فقط باید به آن گوش دهید. همه چیز را رها کنید تا ذهنتان بتواند بدون انحراف تمرکز کند. در این سکوت به دست آمده چشمانتان را ببندید و به صدای قلبتان گوش دهید. چیزی که احساس می‌کنید در واقع همان زندگیست.

سکوت و سکون موجب می‌شود تا شما صدای قلبتان را بشنوید. با خلق این فضا برای خودتان، می‌توانید به کشف حس درونی‌تان بپردازید. گوش دادن به ندای درون به شما کمک می‌کند تا به پرسش‌های زیادی پاسخ بدهید.

  • چه چیز باعث شادی شما می‌شود؟
  • چه جایی به شما حس ماجراجویی‌های ساده کودکانه می‌دهد؟
  • چه چیزی باعث درد می‌شود؟ چه چیزی آن را پایان می‌دهد؟
  • چه چیزی در شما شک و تردید ایجاد می‌کند؟
  • از چه چیزی فرار می ‌کنید؟

با دادن پاسخ صادقانه به این سوالات، آنچه برای شما به زندگی معنا می‌بخشد را یافته‌اید. هدف و معنای واقعی زندگی‌تان را کشف کرده و می‌توانید برای رسیدن به آن تلاش را آغاز کنید. با این حس هر گامی که بر می‌دارید، برایتان معنادار خواهد شد.

 

بی هدفی در زندگی

افراد زیادی هستند که برای زندگی هدفی در نظر ندارند و معنای زندگی را درنیافته‌اند. در طول زندگی برای رسیدن به امکانات مادی مثل خرید خودرو، خانه و… تلاش کرده و بدست می‌آورند ولی در نهایت همچنان احساس پوچی می‌کنند. این پوچی با اهداف کوتاه مدت از بین نمی‌رود چرا که باید معنای زندگی خودشان را پیدا کنند. شاید اطلاع از روش زندگی افراد موفق بتواند چشم انداز روشن‌تری از هدف زندگی به شما بدهد.

 

راهکارهایی برای کشف معنا در زندگی

در کنار کمک گرفتن از یک کوچ و راهنما، استفاده از برخی راهکارها به شما کمک می‌کند تا بتوانید معنای شخصی زندگی خود را راحت‌تر پیدا کنید و احساس رضایت بیشتری در این باره داشته باشید. از جمله راهکارهایی که در این باره وجود دارند می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

ذهن آگاهی را تمرین کنید

تمرین‌های ذهن آگاهی نوعی تکنیک است که به شما یادآور می‌شوند حضور در لحظه را از دست ندهید و از کوچک ترین چیزهایی که در زمان حال احساس می‌کنید بهره و الهام بگیرید. با کمی دقت متوجه می‌شوید که در طول روز اغلب آنقدر درگیر افکار مختلف هستید که بسیاری از چیزها را نمی‌بینید. در حالی که برای یک شخص ذهن آگاه دیدن لحظاتی نظیر غروب و طلوع خورشید یا حس کردن عظمت و شکوه طبیعت همگی می‌توانند الهام بخش بوده و به کشف معنای زندگی کمک کنند.

برای خود هدف بیافرینید

شاید یکی از مهم ترین و نزدیک ترین مفاهیم به کلمه معنا، هدفمندی است. در واقع هدفمندی نوعی مقصد نهایی را به شما نشان می‌دهد که در صورت ارزشمندی می‌توانید برای رسیدن به آن هر سختی را تحمل کنید. در واقع زندگی می‌تواند شبیه یک دوی مارتن باشد. آن کسی که هدف نهایی خود را می‌شناسد و برای قهرمانی تلاش می‌کند، با سختی‌های مسیر کنار آمده و بارها و بارها زمین خوردن هرگز نمی‌توانند او را از مسیر پیش رویش باز دارند. با پیدا کردن هدف در زندگی می‌توانید بر بسیاری از مشکلات همچون افسردگی غلبه کنید.

افرادی که معنای زندگی‌شان را می‌یابند کسانی هستند که به ارزش‌های خود پایبندند و در برابر آن‌ها احساس مسئولیت می‌کنند. تمرین تعهد و مسئولیت پذیری به شما کمک می‌کند تا در زندگی تزلزل کم تری احساس کرده و در مسیر خود ثابت قدم باشیدو شجاعت پرواز از لبه امن زندگی به سرزمین خواسته هایتان را پیدا کنید.

کنجکاوی خود را بال و پر دهید

غرق شدن در سختی‌ها و مشقت‌های زندگی ممکن است شما را در حالتی از بی تفاوتی و بی حسی قرار دهند و احساس کنید رنج‌های بیهوده‌ای را تحمل کرده‌اید. در این شرایط باید کمی به کنجکاوی خود بال و پر دهید و سعی کنید به چیزی ورای آنچه اتفاق می‌افتد دقت نمایید. سعی کنید نقاط عطف زندگی خود را به یکدیگر وصل کرده و برای آن‌ها مفهوم و معنای خاصی بیابید. توجه داشته باشید هرگز حتی دو انسان با سرنوشت‌های مشابه معانی یکسانی در پی زندگی خود نمی‌بینند. این یک درک و سفر درونی است که تنها خودتان می‌توانید احساسش کنید.

در لینک زیر در خصوص هدف بیشتر بخوانید:

لینک هدف

 

 

 

کتاب های الکترونیکی

محصولی متناسب با انتخاب شما یافت نشد.

در لینک های زیر می توانید صدها ساعت آموزش رایگان شامل مقاله ، ویدئو و پادکست دریافت کنید: 

 

آموزش توسعه فردی

 

مهارتهای ده گانه زندگی

 

آموزشهای تحلیل رفتار متقابلTA

 

حال خوب و آرامش

 

مقالات و داستان تو

 

اگر می خواهید با ساختار شخصیت خود و دیگران بیشتر آشنا شوید ، روابط خود را بهبود بخشیده و اعتماد به نفس و عزت نفس بالاتری را تجربه کنید، پیشنهاد ما این است که پکیج آموزشی از عزت نفس تا ارتباط موثر با متد TA که طبق استاندارد انجمن بین المللی ITAA  تهیه شده را خریداری فرمایید

 

محصولی متناسب با انتخاب شما یافت نشد.

 

کلیپ جملات انگیزشی و خودشناسی

بیشتر بدانید :

داستان شجاعت پرواز – رسیدن به آرزوها و رویاها

 

آموزش مبانی مقدماتی تحلیل رفتار متقابل TA- پادکست آموزشی

تحلیل رفتار متقابل Transnational Analysisبه اختصار TA یک تئوری روان شناسی است که توسط  دکتر اریک برن در سال ۱۹۵۰ میلادی ارائه شد و به لحاظ کاربرد آن در حل مشکلات احساسی و رفتاری؛ مورد قبول جامعه روان شناسی قرار گرفته و به طور تدریجی در زمینه های مشاوره؛ روان کاوی؛ گروه درمانی؛ مدیریت؛ جامعه شناسی؛ توسعه سازمانی و آموزش مورد استفاده فراوان قرار گرفته است .

تحلیل رفتار متقابل به افراد کمک می کند که به آنالیز رفتارهای خود و دیگران بپردازند و با آگاهی حاصل از این کار، بتوانند در هر لحظه واکنش مناسبی را به یک رویداد نشان دهند.

تحلیل رفتار متقابل قسمت اول -معرفی دوره آموزشی

دانلود پادکست قسمت اول از آپارات

تحلیل رفتار متقابل قسمت دوم -شخصیت و نحوه شکل گیری آن

دانلود پادکست قسمت دوم از آپارات

تحلیل رفتار متقابل قسمت سوم -ساختار شخصیت -والد-بالغ-کودک

دانلود پادکست قسمت سوم از آپارات

تحلیل رفتار متقابل قسمت چهارم -شخصیت -وجه کودک درون 

دانلود پادکست قسمت چهارم از آپارات

تحلیل رفتار متقابل قسمت پنجم -شخصیت- وجه والد درون

دانلود پادکست قسمت پنجم از آپارات

تحلیل رفتار متقابل قسمت ششم-شخصیت- وجه بالغ 

دانلود پادکست قسمت ششم از آپارات

 

ابهام و پیچیدگی در مفاهیم روانشناسی، تخصصی بودن و زمان طولانی درمان در دیگر روش های روان درمانی باعث شد تا تحلیل رفتار متقابل با مفاهیم اساسی و واژه های ساده به سرعت جایگزین روش های روان درمانی قدیمی شود. به همین علت تحلیل رفتار متقابل عمومیت یافته است و هر جا که انسان ها حضور دارند و با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند؛ این نوع درمان کاربرد دارد و به عنوان ابزاری برای تغییر و حل مشکلات مورد استفاده قرار می گیرد.

تحلیل رفتار متقابل یا به اختصار تی ای TAیک مکتب علمی کاربردی است که در آن از به کار بردن مفاهیم پیچیده؛ اجتناب شده  و نظریات آن به صورتی مطرح شده است که به راحتی می توان آن ها را مشاهده و تجربه کرد.

 

گذشته از این موضوع ، تحلیل رفتار متقابل به چگونگی شکل گیری ساختار کلی شخصیت در چند سال اول زندگی می پردازد و به همین منظور به گذشته و کودکی افراد نیز سر می زند و گره های روانی و شخصیتی آنها را با تحلیل و آنالیز دقیق بررسی می کند. اینکار سبب می شود که شرکت کنندگان در کلاس تحلیل رفتار متقابل بتوانند مشکلات گذشته خود را برطرف کنند و رفتارهای کنونی خود را در ارتباطات انسانی کنترل کنند

 

تا به اینجا تقریبا متوجه شده ایم که تحلیل رفتار متقابل TAچیست؛ می توان به طور کلی گفت که تئوری TA به روابط و مشکلات درونی شخص و رابطه انسان ها با یکدیگر توجه ویژه ای دارد و اعتقاد بر این است که اگر افراد با یکدیگر روابط سالم؛ صمیمانه و صادقانه داشته باشند و آن را جایگزین روابط مخرب، منفی و تحقیرآمیز کنند، قادر خواهند بود از فشارهای روانی  خود و دیگران بکاهند و از زندگی لذت بیشتری ببرند.

تحلیل رفتار متقابل در عین سادگی این توانایی را دارد تا افکار و احساسات پیچیده؛ سردرگم و پریشان شخص را سامان بخشد تا فرد با تفکیک و سازماندهی افکار و احساسات؛ شناخت بهتری از خود به دست آورد؛در نتیجه با آگاهی بیشتر به نقاط ضعف و قدرت خود؛ رفتارهای سالم و سازنده را انتخاب کند و با توانمندی در بحران های روحی ـ روانی خود قادر به تجزیه و تحلیل مشکل و حل آن باشد.

علاوه بر این؛  تئوری تحلیل رفتار متقابل TA این امکان را فراهم می کند که ساختار شخصیت به صورت نمودارهای شخصیتی ترسیم شود؛ به صورتی که هر فرد آشنا با این روش با دیدن نمودار می تواند به ساختار شخصیتی و روابط متقابل فردی که نمودار آن ثبت شده؛ پی ببرد.

امروزه متخصصان تحلیل رفتار متقابل ادعا می کنند که با استفاده از روش های کاربردی و زبان تازه ای که برای روان شناسی ابداع شده، دامنه این علم،علوم اجتماعی، آموزشی، مدیریت منابع انسانی، ساختارهای سازمانی،روان کاوی و گروه درمانی را نیز در بر می گیرد.  به این ترتیب پویایی تئوری تحلیل رفتار، آن را از دیگر مکتب ها متمایز کرده است.

 

لینک های آموزش رایگان تحلیل رفتار متقابلTA

در دوره های آموزشی تحلیل رفتار متقابل TAمی بینیم که چه قدر نقش محیط و ارتباط اجتماعی از اهمیت فراوانی برخوردار است؛ ولی در نهایت افراد خود مسئول زندگی و رفتار خود هستند؛ و باید این مسئولیت را پذیرا باشند و به نقش خود در زندگی بیشتر از هر عامل دیگری توجه کنند.

به جای آنکه به دنبال آدرس کلاس های تی ای و یا تحلیل رفتار متقابل در تهران و یا هر شهر دیگری باشید ، دوره آنلاین تی ای و کلاس آموزش تحلیل رفتار متقابل  را که یکی از برترین دوره های کشور در این حوزه است را حتما ببینید و استفاده کتید، قول می دهیم که تجربه متفاوتی برای شما خواهد بود:

محصولی متناسب با انتخاب شما یافت نشد.

 

هدف

هدف

آخرین باری که به خواستۀ عمیق قلبی‌تان فکر کردید، چه زمانی بود؟ بیشتر ما آنقدر در میان جزییات و فعالیت‌ها درگیر می‌شویم که ارتباطمان را با علایقمان از دست می‌دهیم. عواطف از ذهن احساساتی ناشی می‌شوند و وقتی ارتباط خود با عمیق‌ترین علایقمان را از دست می‌دهیم، احساساتمان را بیرون انداخته و سلامت خود را به خطر می‌اندازیم. اگر فعالیت‌های ما از سوی عمیق‌ترین خواست‌هایمان هدایت نشوند، نمی‌توانیم انگیزۀ کافی برای دنبال‌کردن آن فعالیت جمع‌آوری کنیم. اگر چیزی را که عمیقاً برای زندگیمان آرزو می‌کنیم نادیده بگیریم، به طریقی می‌توان گفت با خودمان صادق نبوده‌ایم. عدم درک این که واقعاً در درون چه کسی هستیم، جلوی دستیابی ما به اهدافمان را گرفته، سلامت فیزیکی‌مان را به خطر انداخته و بدتر از همه، مانع دستیابی به خوشبختی حقیقی می‌شود.

مسیر موفقیت

وقتی واقعاً از زندگی خود احساس رضایت می‌کنیم. پس احتمالاً در مسیر درست قرار داریم. این رضایت درونی هرچند ممکن است با سختی های فراوان در مسیر رسیدن به هدف باشد ولی ما به فرصتی که این رضایت برایمان ایجاد می‌کند، احتیاج داریم، چرا که نمی‌توانیم انگیزۀ شدید درونی را بدون استراحت و تجدید قوا تا ابد حفظ کنیم. حتی در لحظاتی که کمتر علاقه‌مند هستیم. هنوز شدت معانی و هدف در وجود ما آشکار است و به عنوان راهنمای عملکردمان کار می‌کند.

ارتباط دوباره با هدفتان یکی از اصلی‌ترین راه‌ها برای ارزیابی انرژی و انگیزۀ زندگیتان است.

تا چه حد خواستار یک چیز هستید؟

 آیا انگیزه دارید؟

 اگر اشتیاق زیادی ندارید، پس از منبع اصلی مفاهیم- چیزهایی که واقعاً برایتان لذت‌بخش هستند و واقعاً برایتان اهمیت دارند- بهره‌برداری نکرده‌اید. این‌ها هستند که شما را مشتاق کرده و به شما انگیزه می‌دهند. در قلبتان به دنبال آن جرقه‌ای از انرژی بگردید که آتش درونتان را روشن خواهد کرد.

 

پیشنهادهایی برای یافتن مفهوم کارتان

1-یک دفترچۀ وقایع روزانه همیشه با خود همراه داشته باشید.

2-اگر در بیان واضح آنچه که واقعاً می‌خواهید مشکل دارید به خودتان اجازۀ فکر، تدبیر، آرامش و احساس‌کردن آن چیزی را که در درونتان وجود دارد، بدهید. هر چیزی را که واقعاً بخواهید، در قلبتان احساس خواهید کرد. به آن فکر کرده و بیانش کنید و اجازه ندهید ذهن منطقی‌تان اشتیاقتان را با تفکری چون «چرا به آن فکر کنم، وقتی نمی‌توانم به دستش بیاورم؟» دفن کند. اگر نمی‌توانید این علاقه‌مندیتان را به عنوان یک شغل یا حرفه انجام دهید راهی برای انجام آن به شکل یک سرگرمی یا شغل دوم پیدا کنید.

3- به چیزهایی که هیجان زده‌تان می‌کند، توجه کرده و آن‌ها را بیشتر انجام دهید! به خودتان فرصت و اجازه دهید تا عاشق یک ایده، یک شی، یک پروژه، یک فرد، کار، سرگرمی یا هر چیز دیگری شوید که بهترین خصوصیات شما را آشکار می‌کند. این مسئلۀ کلیدی مهم در سلامت عاطفی است. هر کسی حداقل به یک بخش از زندگی احتیاج دارد که در مورد آن احساس اشتیاق کند.

4-به چیزهایی در گذشته فکر کنید که شما را هیجان‌زده می‌کردند. کدام عناصر آنها را می‌توانید در زمان حال بازسازی کنید؟

5-از تحلیل فرآیند با یک فرد دیگر استفاده کنید.و با مشاوران شغلی و بیزینس کوچ در ارتباط باشید. هیچ چیز مثل مشاورۀ شخصی یا شغلی در سروسامان‌دادن به مسایل و پیداکردن راهتان، مفید نیست. تا زمانی که گام‌های ضروری را برندارید، نمی‌توانید برای مسائل  ایجاد انگیزه کنید.

6- با نگاهی تازه به سازمان‌تان نگاه کنید. وانمود کنید دارید در مورد شغل‌تان به یک بچۀ 6 ساله توضیح می‌دهید. بچه‌ها جزئیات را نمی‌خواهند، (نگویید: « ما لوازم ترمز می‌سازیم») بگویید: «ما برای دوچرخۀ تو ترمز می‌سازیم تا نگذاریم توی خیابان بروی و ماشین به تو بزند»

نگویید:« ما سامانه‌های مراقبت بهداشتی را مدیریت می‌کنیم» بگویید:« ما مراقب پول بیمارستان‌ها هستیم تا آن‌ها بتوانند به خوب‌شدن آدم‌ها کمک کند؟» مفهوم شغلتان را به زبان یک بچه توضیح دهید، کارتان چطور به دیگران کمک کرده یا باعث می‌شود دنیا جای بهتری باشد؟ 

 

خوش‌بینی

حضور یک فرد با رفتار مثبت، بسیار خوشایند است. در واقع ما به سوی چنین افرادی جذب می‌شویم و اغلب خوش‌بینی آن‌ها واگیردار است. خوش‌بین‌ها مشتری بیشتری به سوی خود جلب می‌کنند و افرادی که زیردست آدم‌های خوش‌بین کار می‌کنند، راندمان بالاتری دارند، ما سخت‌تر کار می‌کنیم تا همکاران، مشتریان، زیردستان و بالادستان خوش‌بین خود را خوشحال کنیم و از کارکردن با آن‌ها لذت می‌بریم. هیچ کس دوست ندارد وقت زیادی را با کسی بگذراند که حرف‌های طعنه‌آمیز می‌زند. ترشرو است یا همیشه جنبۀ منفی موارد را می‌بیند! خوش‌بین‌ها در خلق نتیجۀ هر چیزی که دنبال می‌کنند، موفق‌تر هستند.

خوش‌بینی با امید پیوند دارد و امید پیشگوی خوب موفقیت در یک کار سخت است. امید یا خوش‌بینی، بخش مهمی از هوش هیجانی است و باعث می‌شود به رغم موانع اجتناب‌ناپذیری که با آن‌ها روبرو می‌شویم، همچنان پیشروی کنیم. افرادی باهوش هیجانی کمتر ( به خصوص امید کمتر) در مواجهه با سختی‌ها خیلی زود و آسان تسلیم می‌شوند. افرادی که رفتار خوش‌بینانه دارند، شکست را موقتی می‌بینند. شکست در نظر آن‌ها چیزی است که می‌توان آن را تغییر داد و این افراد بر روی شرایط شکست، مقداری کنترل دارند. بدبین‌ها اغلب شکست را بخشی از خصوصیات فردی می‌دانند که همیشگی و غیرقابل تغییر است. همچنین آن‌ها به دنبال مسایل بد دنیا می‌گردند و نکات خوب آن را نادیده می‌گیرند.

روانشناسان به ما می‌گویند که حس ناامیدی ممکن است منجر به افسردگی و در نتیجه، فقدان انرژی و انگیزه شود. ما باید خودمان را متقاعد کنیم که اشتباهات تنها در صورتی دائمی هستند که ما به آن‌ها این اجازه را بدهیم. شاید نتوانیم یک اشتباه را کاملاً پاک کرده یا تمامی فاکتورهای خارجی را کنترل کنیم، ولی می‌توانیم راهی پیدا کنیم که یک اشتباه تمامی راهمان را مسدود نکند. می‌توانیم خطاها و موانع را با تمرکز بر چیزهایی که بر آن‌ها کنترل داریم، کاهش دهیم. تنها چیزی که بر آن کنترل کامل داشته و در 100% موارد می‌توانیم تغییر دهیم، رفتارمان است: اگر به نظرمان دنیا جای به دردنخوری باشد، شواهد زیادی به حمایت از این تفکر پیدا می‌کنیم و همین امر مطمئناً رفتار نومیدانه و بدبینانۀ ما را توجیه می‌کند! فردی که از نظر عاطفی هوشمند باشد، به دنبال نکات خوب در دنیا، جامعه و محل کار می‌گردد (و مقدار زیادی خوبی هم پیدا می‌کند) مسئله فقط تغییر دیدگاه و استفاده از اکثریت فضای تفکر و احساساتمان برای نگهداری مسایل خوب است.

وقتی هیچ انگیزه‌ای ندارید، وقتی دنیا اندوهناک به نظر می‌رسد، رفتار مثبت از کجا می‌آورید؟ اگر سرشار از رخوت، ترس، افسردگی یا ناامیدی باشد، باید حتماً مسئلۀ کمک تخصصی را بررسی کنید.

اینها چندتا از کارهایی است که می‌توانید برای کمک به خود انجام دهید:

1-از یک دفترچۀ وقایع روزانه برای بیان افکارتان در مورد هدف با خواسته تان استفاده کنید. چه چیزی ناخودآگاه به ذهن‌تان می‌رسد؟ آیا همان چیزی است که در حال حاضر مشغول آن هستید، یا باید تغییراتی انجام دهید؟

2-بر روی صدای درونی‌تان تمرکز کنید- همان گفتگوی خودتان با خودتان. اگر چیزهایی مثل «هیچ‌وقت انجامش نخواهم داد» یا « از این خوششان نخواهد آمد. مطمئنم که خوشتان نخواهد آمد. می‌گویید عمداً و از روی قصد افکار مثبتتان را بازآرایی کنید. از عبارات مثبت‌تان استفاده کنید. « قبلاً کارهای خوبی انجام داده‌ام و مطمئناً این را هم می‌توانم انجام دهم»

3-اگر گفتگوی درونی‌تان چیزهایی مثل این می‌گوید: «کار اینجا مزخرف است» پس وقت ایجاد تغییر است. واقعاً چه چیزی می‌خواهید و می‌خواهید کجا باشد؟ به یک تغییر شغل قبل از خروج از آن فکر کنید.

4-هر روز در مسیرتان به سمت کار با خودتان صحبت کنید. یک صحبت انرژی‌زا، به خودتان بگویید: «امروز می‌توانم تمام چیزهایی را که می‌خواهم تمام کنم» یا «امروز روز خوبی خواهد بود»  تأکیدهای مثبت را بارها و بارها تکرار کنید.

5-در پایان روز، 5 اتفاق خوبی را که آن روز رخ داده است، ثبت کنید و حتی در روزهای بد، می‌توانید به اندک مواردی که خوب پیش رفته‌اند فکرکنید-حتی چیزهایی بی‌اهمیت و جزئی . این کار به شما کمک می‌کند این افکارکه  “اوضاع هیچ وقت کاملاً بدنیست” را پیدا کنید.

6-پروژه‌هایی که سرکار با آن‌ها درگیر هستید واین که آن‌ها چطور با مفهوم وعلاقۀ زندگیتان مرتبط هستند، لیست کنید. اگر درکارتان تقریباً هیچ مسئلۀ معنی‌داری ندارید، چطور می‌توانید چند کار دیگر که برایتان مفهوم دارد به دست بیاورید؟ در مورد جهت‌گیری‌های جدید و ممکن با مدیر خودتان صحبت کنید.

7- فکر کنید امروز بهترین روز زندگیتان است. مقدار زیادی کار را به نتیجه رسانده‌اید و انرژی همینطور جریان دارد. در چنین روزهایی از اشتیاقتان بهره‌برداری کنید.

8-هر روز یا هر هفته، وقتی به عنوان زمان تمرکز کنار بگذارید (مثلاً روزانه 20 دقیقه یا هفته‌ای 2 ساعت) در اتاقتان را ببندید. تلفن‌هایتان را جواب ندهید به کارمندانتان خبر دهیدکه در دسترس نخواهید بود و کاری مهم و متمرکز را انجام دهید. این زمان را در جدول برنامه‌ریزی‌تان قرار دهید.از قبل لیستی مداوم از پروژه‌ها و کارهایی که باید در زمان تمرکزتان انجام شوند، درست کنید. موفقیت‌های کوچک در پروژه‌های بزرگ به حفظ انگیزۀ شما در طولانی‌مدت کمک می‌کند.

9- اندازۀ عملکرد را درنظر بگیرید. هر پروژۀ بزرگی را می‌توان به گام‌های کوچک‌تر وقابل انجام شکاند. کار را با تهیۀ لیستی از این گام‌ها شروع کنید. اگر گام اول را کاری نسبتاً ساده قرار دهید، مطمئناً می‌توانید گام بعدش را هم بردارید، موفقیت بی‌نهایت به انگیزه می‌افزاید.

10-یک تیم انگیزۀ شخصی بسازید. به سه یا پنج نفری که می‌توانید رویشان حساب کنید-افرادی که به آن‌ها اعتماد دارید و به شما حس خوبی می‌دهند و معمولاً می‌توانند سرحالتان بیاورند-فکر کنید. این‌ها باید افرادی باشند که به شما الهام می‌دهند.گفتگویی صادقانه و صریح با این افراد داشته باشید و به آن‌ها خبر دهید که می‌خواهید مقداری برنامه‌ریزی آتی انجام دهید. از آن‌ها بپرسید دوست دارند در تیم انگیزۀ شخصی شما باشند که درصورت نیاز با آن‌ها تماس گرفته شود یا نه. پیشنهاد جبران و انجام همین کار را برای آن‌ها بدهید.

11-به دنبال الگویی برای رقابت بگردید. بهترازآن، به چند نفری که آن‌ها را به خاطر سطح انگیزه و توانایی ذاتی‌شان در رهبری تحسین می‌کنید، بنگرید. اگرآن‌ها را خوب می‌شناسید، می‌توانید از آن‌ها مشورت بخواهید یا حتی ازآن‌ها بخواهید نقش مربی شما را بازی کنند، بفهمید چه چیزی آن‌ها را در زمان‌های مشکل سرپا نگه می‌دارد.

خلاقیت

همانطورکه بر روی جستجو وافزایش انگیزه درونی‌مان کار می‌کنیم، اغلب متوجه می‌شویم که با دیدی تازه و نظراتی تازه به مسائل نزدیک می‌شویم. اشتیاق به جرقه‌زدن خلاقیت کمک می‌کند.رهبران عالی باهوش هیجانی بالا همواره به دنبال بهترکردن مسائل و در نتیجه افزودن ارزش به سازمان هستند. بدون انگیزه، خلاقیت و تفکر منعطف، ارزش همکاری‌هایمان محدود است. بایدیاد بگیریم به ارزش بیافزاییم و ایده‌های جدید در خودمان و دیگران را تشویق کرده، قضاوت‌ها‌ی منفی را عقب انداخته و مدافع چنین ایده‌های تازه‌ای باشیم. این مسئله شامل این است که به کارمندانمان اجازه دهیم با برداشتن مرزها، خارج از جعبه فکر کنند و انرژی و انگیزه کارکنانمان کار را به دست بگیرد.

1-نسبت به ایده‌ها روی باز داشته باشید. درانتقاد کند عمل کنید و هیچ‌وقت بلافاصله نگویید که ایده‌ای عملی نخواهد شد. حالا این ایده، هرچقدر هم که دیوانه‌وار باشد.

2-واقعاً به پیشنهادات و نظریات دیگران گوش دهید. فکر نکنید خودتان تمامی جواب‌ها را دارید یا اینکه وضعیت فعلی، تنها راهکار است.

3-از ارائه‌دهندۀ ایده بخواهید اطلاعات بیشتری به شما بدهد، به ایده فکر کنید و به دیگران بگویید آن‌ها هم به ایده‌ها فکر کنند. حتی اگر کل ایده قابل انجام نباشد،کدام بخش آن شدنی است؟

4-افراد را تشویق کنید با یکدیگر همکاری کنند چون اغلب ایده‌های خوب از درون همکاری بیرون می‌آیند.

5-جلسات ایده پراکنی سازمان‌دهی شده با ناظران آموزش دیده یا کسی از کارکنانتان که این مهارت را می‌داند یا می‌تواند یاد بگیرد، برگزار کنید. برای کیفیت ایده‌ها- حتی ایده‌های عجیب و غریب- فشار بیاورید.

6-از تحلیل‌های «فرآیندی» برای تهییج گروهی که ممکن است گیرافتاده باشد، استفاده کنید. تحلیل‌های فرایندی نظراتی دربارۀ مسائل نهفته پشت رفتارها یا عبارات خاص هستند. به دنبال دلایل چرایی بروید.

7-افراد را برای انجام همکاری‌ها، تصدیق کرده و به آن‌ها پاداش دهید. هیچ‌وقت حق ایدۀ دیگران را به نام خود  نکنید و همواره ایده‌های خوب را تصدیق کرده و پاداش دهید. ایده‌هایی که اجرا می‌شوند، باید پاداشی ملموس دریافت کنند.

8-خارج از زمینه‌های تخصصی خود مطالعه کرده و به دنبال راه‌هایی برای ارتباط‌دادن اطلاعات به کار یا شغلتان باشید.

9-پشتکار کلید اصلی و  راز رسیدن به هدف می باشد، داستان جالب پشتکار را در لینک زیر بخوانید :

داستان شیرین پشتکار (رمز پیروزی )

هفت گام موفقیت و توسعه فردی در سال 1400- گام اول- نگرش

هفت گام موفقیت و توسعه فردی در سال 1400- گام دوم-لیزر باش

هفت گام موفقیت و توسعه فردی در سال 1400- گام سوم- تکنیک زندانی و اعدام

هفت گام موفقیت و توسعه فردی در سال 1400- گام چهارم -شور زندگی

هفت گام موفقیت و توسعه فردی در سال 1400- گام پنجم- سکه جادویی

هفت گام موفقیت و توسعه فردی در سال 1400- گام ششم -خودشناسی در مشکلات

هفت گام موفقیت و توسعه فردی در سال 1400- گام هفتم -پشتکار

داستان زیر در رسیدن شما به اهدافتان کمکتان می کند :

داستان شجاعت پرواز