8 روش کاربردی براي شفای کودک درون

کودک درون منبع الهام ، شهود، خلاقیت و نوآوری می باشد ،کودک درون، بخش شاد درون ماست، بخشی که اکثر ما گمش کرده ایم، این بخش از شخصیت درونمان، به ما انرژی و انگیزه و نیروی حیات می بخشد و زندگی ما را سرشار از طراوت و حس ناب زیستن می کند، اگر بتوانیم با او ارتباط برقرار کنیم

در اینجا 8 روش کاربردی برای شفای کودک درون در رسیدن به لذت ، شادی و یک زندگی با بهره وری بالا را بخوانید:

 

1-خود را در شرايط ناآشنا قرار دهيد: 

کارهايي انجام دهيد که واقعا برايتان تازگي دارد:مثل يادگيري زبان جديد يا نواختن يک ساز يا ورزشی مفرح مثل اسکیت و یا مسافرت به یک جای جدید!

گوپنيک؛ پروفسور فلسفه در دانشگاه برکلي مي گويد: با مسافرت به اماکن جديد، شناخت شما از محيط کمتر مي شود؛ ممکن است گم شويد، زبان آنجا را نمي دانيد. در نتيجه احساس مي کنيد تمامي اين اطلاعات جديد را يک باره دريافت مي کنيد، همان‍طور که کودکان دنيا را مي شناسند.

مغز کودکان مانند پلاستیک است. یعنی دائما درحال ایجاد روابط جدید با محیط می باشداو می گوید: شما می توانید در سنین بالا هم با قرار دادن خود در شرایط نا آشنا و انجام فعالیت های جدید خاصیت پلاستیکی مغز خود را فعال کنید (البته نه به اندازه دوران کودکی)

 

2-يادگيري ماجراجويانه را در پيش بگيريد:

گوپنيک مي گويد: ما در بزرگسالي سعي در حل کردن مشکلات کنوني خود داريم. کودکان و نوجوانان مشکلي ندارند، بنابراين انرژي آن ها صرف کشف موضوعات جديد مي شود.

به جای تمرکز روی مشکلاتی مثل گم شدن انگشترتان، خراب شدن ماشین وسط اتوبان، قسط های بلند مدت ، تمام انرژی تان را صرف یک ماجراجویی جدید کنید و همواره رو به جلو حرکت کنید و تنها به لحظه اکنون و خلق رویدادهای جدید بیندیشید.

3-در لحظه غرق شوید، نه در گذشته یا آینده

بچه ها همزمان چند فعالیت را انجام نمی دهند، بلکه فقط یکی را در لحظه انتخاب می کنند، در آن غرق می شوند و تا زمانی که تمامش نکرده اند سراغ چیز دیگری نمی روند. این خصلت آنها که با تمام وجود و توجه خود، غرق یک چیز در آن لحظه می شوند باعث شادی عمیق شان می شود. اما بیشتر بزرگسالان ترجیح می دهند همزمان چند کار را انجام دهند و برای همین هم تمرکز چندانی ندارند.

 

4-بنگريد

دنياي بزرگي اطراف ماست، اما خيلي راحت مي توان با پريدن از يک فعاليت به ديگري از آن غافل شد. برن استاين مي گويد: با بزرگ تر شدن، فراموش کردم به آسمان نگاه کنم. من روز خود را با نگاه کردن به صفحه تلفن همراهم شروع مي کردم و از يک کار به سوي ديگري مي شتافتم و اين امر باعث شد زندگي را فراموش کنم! از کودکان بياموزيد که استاد لذت بردن از اطرافشان هستند! گاه و بيگاه مکثي کنيد تا تمامي آنچه در اطرافتان در جريان است را ببينيد.

5- با کودکان وقت بگذرانيد

گوپنیک می گوید:من یک نوه دو و نیم ساله دارم و وقت گذرانی با او باعث می شود بفهمم دنیا چقدر زیبا و پر محتواست. درست است که به عنوان سرپرست کودکتان، همواره چنین فرصت هایی برایتان وجود ندارد، اما وقتی که فرصت داشتید “مکثی کنید و از آرامش بودن در کنا ر کودکان لذت ببرید.” گوپنیک می گوید:از این فرصت استفاده کنید!

او می گوید:بشمارید و ببینید یک کودک 2 تا 4 ساله طی 5 دقیقه چند آزمایش انجام می دهد. اگر من می توانستم این مقدار کاوش را طی یک سال انجام دهم، تبدیل به یک دانشمند می شدم.

 6-هر روز يک کار را با تمرکز کامل انجام دهيد

یکی از چیزهایی که بزرگسالان در کودکان تحسین می کنند این است که آنها با تمام وجود غرق در تجارب خود هستند و برای پذیرش نتایج آن آماده اند!

برای 90 دقیقه گوشی خود را به حالت سایلنت در کشوی میز خودبگذارید، اینترنت را خاموش کنید، تمام تمرکزتان را روی یک کار قرار دهید ، و در طول مدت انجام آن کار به هیچ چیز دیگری نیندیشید، بعد از 90 دقیقه می توانید به خودتان به مدت 20 دقیقه جایزه دهید، استراحت کنید، گوشی موبایلتان را چک کنید و یا یک بازی انجام دهید .

7- روزي يک کار دلخواهتان را انجام دهيد

گاهی فیلم دلخواهتان را ببينيد، با دوستانتان بگرديد، به پارک یا سینما بروید، کودکان همواره مشغول انجام کارهايي هستند که دوست دارند. شما هم روزانه يک کار را براي دل خودتان انجام دهيد! با خواسته هاي خود در ارتباط باشيد تا تجارب و يافته هاي جديدي به دست آوريد.

 

8-نکات مثبت را بنويسيد:

 کودکان از اتفاقات کوچکي که برايشان مي افتد شگفت زده مي شوند و تا روزها آن را به ياد دارند و براي والدين شان تعريف مي کنند. بکرفلپس مي گويد: هرشب 3 تجربه مثبتي را که در طول روز داشتيد بنويسيد. اين کار مي تواند به مهمي فارغ التحصيلي يا به سادگي ديدن پروانه اي روي يک گل باشد!

همچنین بخوانید :

7مرحله از فرایند خوددوستی و عزت نفس 

مراقبه کودک معنوی درون 

قانون 10 به 90 استفان کاوی -روشی برای زندگی بهتر 

 

اگر به این بهانه که سرتان خیلی شلوغ است و فرصت خیلی کمی دارید، خودتان را درگیر چندچالش همزمان کنید، یعنی قبول کرده اید که در لحظه نباشید. ضمنا بهتر است در مورد حوادث دیروز اینقدر فکر نکنید و ببینید در این لحظه در اطراف تان چه روی می دهد. دست از تفکر وسواس گونه به ضرب العجل های کاری و زندگی در آینده بردارید و همین الان برای همین لحظه کاری انجام دهید. نگران لیست های بی پایان بایدها نباشید و یکی را انتخاب کنید و تا زمانی که تمامش نکرده اید سراغ بعدی نروید.

اگر ذهن تان فقط درگیر کاری باشد که هم اکنون آن را در دست دارید، کیفیت عملکردتان بالا خواهد رفت. با تمرکز داشتن و پراکنده نبودن ذهن، انرژی ذهنی تان هم ذخیره شده و سرحال ترید.

کودکی خود را به یاد دارید؟ زمانی که همه چیز زیبا و مانند قصه ها بود و شما را غرق شگفتی می کرد؟ متاسفانه خواسته های ما از زندگی مانند کار، روابط انسانی ، پول و سلامتی باعث می شود تا همه ما کم کم این حس شگفتی ساز را از دست بدهیم. اما این به معنای نابودی این احساس نیست!

 لطفا کودک درون تان را که دوست دارد تفریح و لذت را هم چاشنی هر کاری بکند فراموش نکنید!

 

محصولی متناسب با انتخاب شما یافت نشد.

 

۱۳ رفتاری که هرگز در افراد با اعتماد به نفس و عزت نفس نمی‌بینید

عزت نفس احساس خوبی در مورد خود داشتن و اعتماد به نفس، باور به توانایی های خویش است. و این با خودشیفتگی متفاوت است. هرچند حس خود ارزشمندی اغلب با خودشیفتگی اشتباه گرفته می شوند.

افراد خودشیفته می‌خواهند، همه فکر کنند که آنها انسان‌های ویژه‌ای هستند. لذا تمام تلاش خود را می کنند که در نظر دیگران خوب و ارزشمند به نظر بیایند ، آنها به تحسین دیگران نیاز دارند و حس می‌کنند سزاوار تحسین و توجه دیگران هستند و این احساس، در ناامنی‌های عمیق آنها ریشه دارد؛

ولی عزت نفس واقعی هیچ ارتباطی با خودخواهی ندارد و این دوباهم کاملا با هم متفاوت هستند،  در این مقاله ۱۳ رفتاری که هرگز در افراد با اعتماد به نفس و عزت نفس  نمی‌بینید را برایتان عنوان خواهیم کرد:

 

 

 1- اهمیت‌دادن بیش‌ازحد به چیزهایی که دیگران می‌گویند

 

به دنبال تأیید دیگران بودن، این فکر را تقویت می‌کند که شما به تأیید و تصدیق بیرونی نیاز دارید، ولی حقیقت این است که عشق درونی شما به خودتان کافی نیست. برای اهمیت ندادن به حرف مردم و اینکه بتوانید شخصیت خودتان را بسازید،هدفی بلندمدت برای خود تعیین کنید وتمام تمرکزتان را روی رسیدن به اهدافتان بگذارید.

 

2-انتظارو توقع از دیگران

تلاش کنید تا جایی که می توانید نیازهایتان را شخصا برآورده نمایید، این باور را در خودتان تقویت کنید که من قادر به برآورده کردن تمام نیازهای مالی خودم هستم و خداوند مرا در خلق یک زندگی ایده آل یاری می کند، من از دیگران هیچ توقعی ندارم وحتی تا جایی رشد می کنم که می توانم به دیگران نیز کمک کنم .

 

3- درگیر خودگویی منفی شدن

 

همه ما انسانها، یک والد سرزنشگر درونی داریم که به محض اشتباه و خطا، ما را مورد بازخواست قرار می دهد ، افراد با عزت نفس در برابر واگویه های ذهنی خود می ایستند و به صورت مداوم با تکرار عبارتهای تاکیدی مثبت، ذهن خود را در جهت مثبت هدایت می کنند .

 

4- هدردادن زمان برای کارهای غیر ضروری

 

برای تقویت و بالا بردن اعتمادبه‌نفس، باید بتوانید مهارت ها و توانایی های خود را افزایش دهید. افراد با اعتماد به نفس بالا، به‌جای غرق‌شدن در سرگرمی‌های موقتی، مثل تلویزیون و شبکه های اجتماعی روی خودشان سرمایه گذاری می کنند و از زمان خود حداکثر استفاده را می برند.

 

5-  به گذشته فکرکردن

 

فرقی نمی‌کند که افراد چه شرایط خوب یا بدی در گذشته داشته‌اند، چون آن اتفاق‌ها قبلا رخ داده‌اند، مهم این است که  افراد با اعتماد به نفس توجه خود را به امروز معطوف می کنند و برای ساخت آینده‌ای بهتر هر روز تلاش می کنند .

 

6- خیال پردازی بیش از حد در مورد آینده

 

تنها راه رسیدن به آینده‌ای که می‌خواهید، این است که همین الان مفید و کارآمد باشید. خیال‌ها و رؤیاهایتان درمورد آینده ارزشی نخواهند داشت، مگر اینکه در همین لحظه دست‌به‌کار شوید و برای رسیدن به آنها تلاش کنید ، افراد با هوش هیجانی بالا می دانند که راه رسیدن به اهداف از مسیر برنامه ریزی و اقدام می گذرد و ذکر این نکته بسیار حائز اهمیت می باشد که افراد به رویاهایشان نمی رسند بلکه به اهدافشان می رسند.

 

7- نگرانی بیش از حد درمورد آینده

درست است که برای رسیدن به اهداف وخواسته هایمان باید طبق برنامه ریزی عمل کنیم ودورنمایی از آینده داشته باشیم ، ولی این بدان معنا نیست که بیش از حد نگران آینده باشیم ، تنها کاری که امروز باید انجام دهیم ، کار درست و دقیق در راستای استراتژی مزبورمی باشد،

یک قرارداد با خدای خود ببندید ، مبنی بر اینکه من کار خودم را کامل ودقیق انجام می دهم ،تو نیز کار خودت را در جهت تامین هزینه ها ،و تامین روزی به صورت کامل به انجام برسان . و ایمان داشته باشید که روزی شما از طریق غیب می رسد.

 

8- فکرکردن درمورد اشتباهات به‌جای تمرین قدرشناسی

 

بیشتر مردم دقیقا همان چیزی نیستند که می‌خواهند باشند. آدم های شاد و با اعتمادبه‌نفس، قدر خودشان و داشته‌هایشان را می‌دانند و این قدرشناسی باعث می‌شود که به رشد بیشتر و ساختن زندگی رضابت‌بخش برای خود ادامه دهند.

حتی در زمان هایی که اشتباهات مکرری مثل از دست دادن فرصتی داشته اید، تمرکز خود را روی نکته های مثبت وداشته هایتان قرار دهید تا سریعا در مدار مثبت قرار بگیرید.

 

9- پرسیدن نظرات دیگران قبل از بیان نظر خود

 

متخصص تجربیات و مکتب خود شوید و بیشتر اوقات موضع خودتان را داشته باشید. با پذیرابودن نسبت‌ به اطلاعات جدید، دیدگاه‌های دیگران راگوش دهید ولی  سعی کنید همیشه در جایگاهی منفعل و تسلیم قرارنگیرید ، افراد با عزت نفس، به ارزشها و نظام ارزشی خودشان پایبند هستند.

 

10- تمرکز بیش‌ازحد بر جزئیات وفکرنکردن به مسائل کلی

 

چشم‌انداز متعادلی داشته باشید تا بتوانید در کاری که انجام می‌دهید درگیر شوید، بدانید به کجا خواهید رسید و ببینید که چقدر پیش رفته‌اید.

افراد با اعتماد به نفس بالا ، تمام انرژی خود را روی هدف، متمرکز می کنند ، و جزییاتی که ممکن است انرژی آٰنها را هدر دهند رها می کنند.

 

11- به‌دنبال اشیاء (یا افراد یا چیزهای) بیرونی بودن، برای آرام‌کردن زخم‌های درونی

 

کسانی‌که واقعا عزت نفس دارند، از زخم های روح خود آگاه هستند و فعالانه با درمان این دردها یا دریافت آموزش‌های لازم برای رفع آنها تلاش می‌کنند و گرفتار مکانیسم‌های دفاعی و لذت‌های موقتی‌  نمی‌شوند که به برطرف‌کردن مشکل اصلی کمکی نمی‌کنند.

پس تلاش کنید به جای پاک کردن صورت مسئله، مشکل اصلی خود را بیابید تا زخم های درونی خود را هر چه زودتر درمان نمایید . به یاد داشته باشید که زخم های روح وقتی التیام می یابد که از درد به درس تبدیل شود.

 

12- استرس و نگرانی در مورد دیگران

 

افرادی که در مسیر خودشناسی قرار دارند می دانند که قادر به تغییر زندگی دیگران ، حتی نزدیک ترین عزیزان خود نیستند ، لذا به جای اینکه انرژی خود را صرف استرس و نگرانی در مورد آنها نمایند آن بر رشد فردی خودشان سرمایه‌گذاری میکنند،

افراد با عزت نفس می دانند که وقتی خودشان تغییر کنند، و در بالاترین حد رشد وکمال قرار گیرند، قطعا الگویی ارزشمند برای دیگران خواهند شد، وهمین می تواند انگیزه ای برای تغییر آنها باشد .

 

13- عدم مسئولیت پذیری

 

نکته آخر و بسیار حائز اهمیت ، این است که افراد با عزت نفس ،مسئولیت تمام و کمال زندگی خود را می پذیرند و به این درک می رسند که برای رشد وپیشرفت، نیاز به آموزش بیشتر در زمینه  خودآگاهی و خودشناسی دارند.

افراد با عزت نفس در مسیر رشد، هر روز روی خودشان سرمایه گذاری می کنند و با افزایش آگاهی ، نقاط ضعف خود را شناسایی و نقاط قوت خود را تقویت می کنند.

محصولی متناسب با انتخاب شما یافت نشد.

 

 

 

 

 

 

قانون 10 به 90 استفان کاوی – روشی برای زندگی بهتر

قانون 10 به 90 چیست؟

در زندگی روزمره اتفاقات زیادی می افتد که بعضی از این اتفاقات، اصلا از قوانین خاصی پیروی نمی کنند یا قابل کنترل و قابل پیش بینی نیستند. این اتفاقات مثل خراب شدن ماشین، اشتباهی سهوی در محیط کار ،تأخیر در حرکت قطار یا هواپیما که در طول روز ممکن است برای هر فردی اتفاق افتدو تحت کنترل نمی باشد.

تمامی این اتفاقات می تواند تأثیر منفی بر روی فرد بگذارد و شاید تا ساعتها بر روی فرد اثر گذار باشد، ولی باید جلوی این تأثیرات منفی را گرفت و در هر شرایطی بهترین عکس العمل را از خود نشان داد. در مواجه با هر اتفاقی تبدیل بدترین شرایط به بهترین شرایط می تواند بهترین راه حل باشد.

به عنوان مثال، سر میز صبحانه نشسته‌اید که دختر شما با عجله میاید و به میز صبحانه می خورد و باعث می شود تا چای بر روی لباس شما بریزد.اتفاقی که اصلا قابل کنترل و پیش بینی نبود.

شما با عصبانیت سر دخترتان داد می کشید و به طبقه بالا برای تعویض لباس های خود می روید و زیر لب به همسرتان که چای را روی لبه میز گذاشته غر می زنید.

بعد از آن می بینید که دخترتان چون در حال گریه کردن بوده صبحانه نخورده و به سرویس مدرسه خود نرسیده است و به دلیل اینکه همسرتان عجله دارد و باید سریع به محل کارش برسد خودتان بایددخترتان را به مدرسه برسانید و مجبورید مسیر را با سرعت غیر مجاز بروید که متاسفانه جریمه می شوید و 15 دقیقه دیرتر به مدرسه می رسید.
بعد از رسیدن به مدرسه، دخترتان بدون خداحافظی می رود.

 

با نیم ساعت تأخیر به محل کار خود می رسید و متوجه می شوید کیف تان را نیاورده اید و همین روال برای بدترشدن روز شما ادامه دارد.

از محل کار خود به خانه می آیید و همچنان همسر و دخترتان از بابت رفتار صبح شما هنگام صرف صبحانه ناراحت هستند.

چرا روز شما به این بدی گذشت؟
مقصرچای بود که ریخته شد؟
مقصردخترتان بود که گریه می کرد؟
مقصر پلیس بود که بخاطر سرعت غیر مجاز جریمه تان کرد؟
مقصر خودتان بودید که عکس العمل خوبی نسبت به اتفاقات نداشتید؟

 

ریختن چای اصلا قابل پیش بینی نبود ولی عکس العمل شما می توانست بهتر باشد

اگه عکس العمل متفاوتی داشتید روزتان این گونه می شد:

چای از روی میز صبحانه بر روی لباس شما می ریزد  شما می‌ گویید «اشکالی ندارد عزیزم، دفعه بعد مراقب باش.»

سریع به طبقه بالا رفته و لباس خود را عوض می کنید و با کیفتان به پایین برمی گردید و می بینید دخترتان با سرویس به مدرسه می رود و برایتان دست تکان می دهد.شما هم 5 دقیقه زود تر به محل کار خود می رسید و روزخوبی را ادامه می دهید.

شاید 10 درصد اتفاقات خارج از کنترل ما هستند ولی 90 درصد کاملا به عکس العمل و نوع نگرش ما برمیگردد.

قانون 10 به 90 می تواند زندگی ما را تغییر دهد به شرط آنکه بخواهیم زندگی خوبی و نگاه متفاوتی به زندگی داشته باشیم.

شخصی که  هوش هیجانی EQ بالایی دارد قادر است به شکلی بالغانه احساسات خود را کنترل کند و در مواقع لازم واکنش مناسبی به اتفاقات نشان دهد.

محصولی متناسب با انتخاب شما یافت نشد.

 

حال خوب و آرامش

بیان این جملات در ارتباط ممنوع!

برخی جمله ها و کلمات وجود دارند که هرگز نباید آن ها را بیان کنید:

بسیاری از افراد در روابط با همسرشان به علت استفاده نادرست از کلمات، صدمات جبران‌ناپذیری به رابطه‌شان می‌زنند. عبارات می‌تواند شمارا کیلومترها از دیگران دور کند و جالب اینجاست که بعدازآن از خودتان می‌پرسید “چرا رابطه من با همسرم نمی تواند مثبت باشد؟”

مقالات و مطالب علمی نمی‌توانند به شما یاد دهند چه چیزی را به دیگران بگویید و چه چیزی را نگویید. این شما هستید که با در نظر گرفتن رابطه‌تان و خصوصیات طرف مقابلتان باید لیستی از جملات منفی تهیه‌کرده و از به‌کارگیری آن‌ها خودداری کنید.در این مقاله مطالبی جهت تجدید نظر در ارتباط برای شما آمده است. 

4 مورد از این جملات ممنوعه :

1-همیشه/ هرگز:

” تو هرگز به من گوش نمی‌دهی.”

آیا احساس می‌کنید با شنیدن این حرف طرف مقابلتان بیشتر به شما توجه می‌کند؟

بهتر است بگویید :

“من دوست دارم بیشتر با تو در رابطه باشم، خوشحال میشم اگر برام زمان بزاری “

تلاش کنید به‌جای تأکید بر “تو ” از ” من ” استفاده کنید.

شاید این جمله شما درست به نظر برسد و نشان می‌دهد که شما تمایل به تغییر وضعیت کنونی دارید. در استفاده از کلمات نظیر “هرگز ” و “همیشه ” (پیام های والد سرزنشگر درون )دقت کنید.

اگر کسی به شما بگوید ” تو همیشه دیر می‌رسی ” چه احساسی پیدا می‌کنید.

استفاده از این کلمات به‌نوعی ناعادلانه است و حالات تدافعی در فرد ایجاد می‌شود. وقتی فردی در حالت دفاعی می‌رود نباید از او انتظار همدلی و همکاری داشت.

2-من راضی نیستم !

 مبهم و کلی صحبت نکنید مثلا نگویید :”من از رفتارایی که با من داری راضی نیستم!“، حرفتان را واضح و حتی با مثال بیان کنید.  من از فلان رفتار تو فلان جا ناراحتم ، 

تلاش کنید برای مطرح کردن هر موضوعی زمانی مناسب در نظر بگیرید، در زمان تکانه هیجانی و عصبانیت هیچ موضوعی را مطرح نکنید.

3-تو باید…

من برای توکاری را انجام می‌دهم و از شما نیز انتظار دارم در مقابلم این کار را انجام بدهید.

درست است که رابطه همیشه  دوطرفه و بر مبنای تقسیم وظایف تعریف می شود،ولی لازم است گاهی خوبی هایی که در حق طرف مقابلمان انجام می دهیم را از جنبه فرصتی برای رشد خودمان در نظر بگیریم ،

اگر تولد فردی را تبریک می گویید و برای او کادو می گیرید ولی او تولد شما را فراموش می کند، به خودتان یادآور شوید که من با انجام این کار خودم رشد کند و از کار خودم خوشحالم ، حتی اگر او این موضوع را تلافی نکند.

4-پاسخ کوتاه دادن:

در هنگام صحبت کردن  لطفاً از کلمات نظیر اوهوم و … استفاده نکنید. شاید احساس کنید پاسخ‌های تک سیلابی کوتاه هستند و بسیار خوب، اما به یاد داشته باشید که این‌گونه ارتباطات کلماتی ، عمق روابط بین شما کمتر و کمتر خواهد شد.

سکوت، جهل و سخنان کوتاه نشانه این است شما به اینجا تعلق ندارید و در کنار دیگران فقط حضور فیزیکی دارید. با انجام این کارها شما صدمات عمیقی به رابطه تان می‌زنید.

برای دانستن مطالب بیشتر در خصوص ارتباط موثر با دیگران روی لینک زیر کلیک کنید:

لینک ارتباط موثر  با دیگران

 

محصولی متناسب با انتخاب شما یافت نشد.

 

عزت نفس در رابطه – تحلیل فیلم رگ خواب – رویکرد تحلیل رفتار متقابل

عزت نفس در رابطه – تحلیل فیلم رگ خواب – رویکرد تحلیل رفتار متقابل

دانلود ویدئو از آپارات

در این ویدئو شخصیت لیلا حاتمی ( در نقش مینا) با رویکرد تحلیل رفتار متقابل بررسی شده است ، مخاطب این تحلیل  بیشتر افرادی هستند که به واسطه مهارهای پیش نویس زندگی خود درگیر وابستگی ، ترس از دست دادن ، عدم ارزشمندی و عدم عزت نفس در  رابطه با دیگران شده اند.

فیلم سینمایی رگ خواب

زندگی زنی تنها، با حجم اندوهی که با خود به دوش می کشد. اندوهی که به خاطر ناراضی بودن پدرش از خود به دوش دارد؛ غم تنهایی و حس بی ارزش بودن که باعث می‌شود خودش را به‌خودی‌خود عمیقاً دوست نداشته باشد؛ محبت و عشق گمشده‌ای که با جدایی عاطفی از پدر، مرگ مادر در کودکی، جدایی از همسر و شکست عاطفی در زندگی مشترک گره خورده در طول مسیر فیلم به‌واسطه آشنایی با مردی به نام کامران ابتدا التیام می یابد و او را از حس عشقی عجیب و بی بدیل سرشار و گرم می‌کند.

قبل از تحلیل فیلم ، ذکر این نکته ضروری است که تهیه کننده و کارگردان فیلم ،حمید نعمت ا.. که بزرگ شده خانواده ای اهل سینما است، در این فیلم جزئیات رابطه را خیلی خوب پردازش می کند، و رابطه مینا و کامران در فیلم رگ خواب را با تمرکز بیشتر روی شخصیت مینا با بازی کم نظیر لیلا حاتمی وبا گریز به خاطرات دوران کودکی مینا بسیار عالی به تصویر می کشد .

نویسنده و تهیه کننده فیلم، با هوشمندی به نقش سناریوی زندگی (پیش نویس دوران کودکی ) در شکل گیری زندگی تلخ مینا اشاره می کند و ریز پردازی های اثر چه در فیلمنامه چه در اجرا، خیلی خوب ما را درگیر شخصیت مینا می کند، لذا  این تحلیل کمک می کند افرادی که با دیدن این فیلم همزاد پنداری بسیاری با شخصیت مینا دارند یا بعضا احساس می کنند نکات مشترکی با شحصیت مینا دارند، بتوانند تا حدودی نسبت به مسایل درونی خودشان واقف ترگردند.

در اولین نگاه، مینا تشخیص اختلال شخصیت وابسته را از آن خود می کند. اما اجازه بدهید کمی عمیق تر بشویم. بیایید از این منظر به مینا نگاه کنیم که چطور ترس هایی که از دوران کودکی در وجود او نهادینه شده اند نه تنها باورها و تفسیرها، احساسها و رفتارها و انتخابهای مینا را تحت تاثیر قرار می دهند بلکه زندگی مینا را به سمتی می برند که خودشان می خواهند. کارگردان در این فیلم خیلی خوب نشان داده که چطور یک نفر می تواند خودش، خودش را به قهقرا بکشاند. 

اما مجموعه ترسهایی که در مینا نهفته اند به این شرح اند که به تفصیل و با استناد به خود فیلم آنها را توضیح داده ام:

-ترس از ترک شدن و یا طرد شدن

-ترس از اینکه نکند دوست داشته نشوم

– ترس از اینکه نکند آنقدر که باید ارزشمند نباشم

-ترس از پس مشکلات به تنهایی برنیامدن 

 

به بیانی دیگر اتفاقات دوران کودکی (پیش نویس زندگی) و شیوه فرزندپروری والدین مینا او را به این باورها رسانده که: 

-آدمهای مهم زندگی من روزی مرا تنها خواهند گذاشت و خواهند رفت، درست مثل مادرم و یا پدرم که هر کدام به نوعی مرا در کودکی تنها گذاشتند.

 

1-آدمهای مهم زندگی من هیچ گاه به اندازه کافی مرا دوست نخواهند داشت و اصولا نیازهای هیجانی من هیچگاه به طور کامل برآورده نخواهد شد، همانطور که در کودکی برآورده نشده است،

2-مینا معتقد است که در درون خودش دچار ضعف ها و مشکلاتی است که اگر کسی از آنها با خبر شود ممکن است او را دوست نداشته باشد.

3-و در نهایت مینا معتقد است باید کسی در کنارش باشد تا او بتواند کارها را بخوبی انجام دهد اگر نه با شکست مواجه می شود.

اما ببینیم این باورها و ترس ها از کجا در زندگی مینا نشسته اند و چطور سر بزنگاه او را از خطر ها آگاه نمی کنند و او را وادار به انتخابها و تفسیر هایی می کنند که در نهایت، مینا را به ورطه افسردگی مضاعف می کشد.

مینا در بسیاری از جاهای فیلم با صدای خودش از پدرش می گوید، و به خوبی پیش نویس زندگی خود را با صدای خودش (گفتگوی ذهنی با پدر ) توضیح می دهد.

 

سوال این است که این پدر با مینا چه کرده؟

دیالوگ مقابل موزه مردم شناسی مینا این گونه است که:”هر موقع من خاک می خوردم پدرم منو دستگیر می کرد”، جالب است که مینا از واژه ی دستگیر استفاده می کند، به نظر شما وقت کسی را دستگیر می کنند چه احساسی به او می دهند؟ مجرم، گناه کار، اشتباه کار، کم ارزش. و این اتفاق چند بار و در چه موارد دیگری برای مینا در کودکی تکرار شده؟

گویا مینا در محیطی بزرگ شده که دائم به او برچسب بی ارزش، زده می شده. و آیا غیر از این است که هر چه والدینمان در کودکی به ما بگویند ما می پذیریم؟

مینا به کامران می گوید:

“پنج سالگی من پر بود از احساس گناه”.

حالا دیگر مینا باور دارد که موجودی اشتباه کار، کم ارزش و لایق سرزنش است،

نشانه های این بی ارزش بودن را زیاد می بینیم، و چندین مورد باور عدم ارزشمندی و عزت نفس در ویدئو توضیح داده شده است .او باور ندارد که می تواند مورد دوست داشتن واقع شود پس با کمترین محبت خودش را به کامران علاقمند و او را فرشته نجات خود می داند.

کامران چه برای اهداف کوتاه مدت خود و چه با رویکرد انسان دوستی برای او کار جور کند،مینا، کامران را فرشته نجات خود می داند و به دنبال ناجی در نقش پیش نویسی قربانی تا جایی پیش می رود که برای کامران خسته کننده می شود، تا جایی که کامران از نقش ناجی به ستمگر شیفت می کند.

در این ویدئو به  ترس های مینا کاملا پرداخته شده ، ترس هایی که دلیل اصلی ناکامی او در روابطش می باشد، اما ترس از ترک شدن مینا از کجا می آید، دیالوگش در کوچه موزه مردم شناسی این اطلاعات را می دهد که مادرش در کودکی فوت می کند، این اولین از دست دادن، بعد از آن با پدری می ماند که مینا دل پری از او دارد.

در جلوی موزه مردم شناسی مینا به کامران می گوید “وقتی من کاربدی می کردم پدرم فقط نگام می کرد، کاش می زدم ولی فقط نگام می کرد و بعد می رفت” گویا پدر در کودکی مینا و در نبود مادر با دریغ کردن حضورش از مینا و به نوعی قهر کردن با او، او را تنبیه می کرده، قهر کردن پدر و نبودن او به موازات نبود مادر، برای کودک به معنی این است که “هم پدرم هم مادرم مرا گذاشته و رفته اند”

و کودکی که در این شرایط بزرگ شود آیا نباید این باور در او شکل بگیرد که “عاقبت من تنها خواهم ماند؟ عاقبت همه مرا تنها می گذارند؟ عاقبت آدمهای مهم زندگی من مرا ترک می کنند؟” اما این باور یا ترس مهیب، با مینا چه می کند؟

اولا مینا در شروع هر رابطه، پیش بینی می کند که این فرد مرا کی و کجا تنها خواهد گذاشت، ترس از این اتفاق، او را وادار به رفتارها و انتخابهایی می کند که نه تنها مشکلات او را کمتر نمی کند بلکه او را به قهقرا می برد.

 وقتی کسی پیش بینی می کند که فلانی مرا ترک خواهد کرد، امکان دو نوع رفتار در او وجود خواهد داشت، توجه کنید افراد با شخصیت های مختلف سبک های مقابله ای متفاوتی برای مواجهه با ترس هایشان دارند:

رفتار نوع اول

که نامش را حمله می گذاریم شامل رفتارهایی مثل اینها می شود: چک کردن گوشی طرف مقابل، چک کردن پیامهای ایسنتاگرامش، پرس و جو از دوستان که فلانی دیروز کجا بود؟ با شما بود؟ اونجا دیگه کی بود؟ دائم پرس و جو کردن از طرف مقابل، ترک کردن رابطه قبل از اینکه او رابطه را ترک کند، وارد رابطه شدن با فرد دیگری قبل از پایان دادن به رابطه قبلی و….، می توان به رفتار های دیگری نیز اشاره کرد. 

رفتار نوع دوم

فرار است، مثل وارد نشدن فرد به رابطه و تنها ماندن، وقتی همسرش نیست زیاد دنبالش را نگیرد و به نوعی برعکس حالت اول، نادیده گرفتن نشانه های نبودن و حضور کم رنگ طرف مقابل، چرا که آنقدرمی ترسد او برود که حتی با او در آن زمینه بحث هم نمی کند و… رفتار های اجتنابی دیگر.

مینا با انجام دادن مجموعه ای از رفتارهایی که برخاسته از ترسهایش است خود و رابطه اش را به اینجا می رساند. در جایی که مینا از فرودگاه برگشته و کامران را با خانم دیگری که گویا از سهام داران رستوران است دیده ، خطاب به گربه ای که گذاشته و رفته می گوید:

“باید خودمو برای رفتنت آماده می کردم بی خود نیست می گن بی صفت”،

غافل از اینکه مینا سالهاست خودش را آماده رفتن آدمها نگه داشته و آنرا پیش بینی می کند. 

در اینجا باید به چند نکته اشاره کنم:

-آیا نباید آدمهای بد وارد زندگی ما شوند؟

یا می توانند وارد شوند اما ما می توانیم با دیدن نشانه ها به موقع آنها را از زندگیمان بیرون کنیم؟

-آیا مینا خیلی قبل تر از اینها متوجه نشده بود که فرد اول زندگی کامران نیست؟

-آیا نشانه های کم تعهدی قبل تر وجود نداشت؟

آیا مینا با بهانه تراشی ها و رفتارهای چسبنده مثل زنگ زدن های پشت هم به کامران، او را به عقب هل نداد؟

و آیا مینا خودش کامران را در زندگیش نگه نداشت؟

پاسخ به این سوالها و جواب متعارض با تصمیم مینا همان مفهومی است که دنبال توضیحش هستیم، اینکه چگونه ترسها و باورهای مرکزی ما، زندگی ما را کنترل می کنند. 

اگر افراد نامناسبی به زندگی شما وارد می شوند که خصوصیات رفتاری آنها را دوست ندارید، به این دلیل است که بخشی از وجود شما نیاز به درمان دارد ، در واقع ترس یا نفرتی که در سطح ناخودآگاهتان نسبت به این افراد هست را باید درمان کنید تا روند این اتفاقات متوقف شد.

 

متاسفانه روی دیگر سکه وابستگی، باور بی کفایتی و عدم عزت نفس است، در اصل در خیلی از افرادی که احساس وابستگی به شخصی می کنند می بینیم که فرد، باور دارد که انسان بی کفایتی است و خود به تنهایی نمی تواند از پس کارهای خود بر بیاید، و این موضوع به دلیل مهارهای سطح ناخودآگاه این افراد می باشد ،

نمونه این نوع از باور را در مینا در دندان پزشکی می بینیم، خصوصا آنجا که مینا پشت در دستشویی و به آرامی با کامرانی که قول داده بود بیاید اما نیامده گفتگو می کند و نگران هزینه درمان است، کامران به راحتی راه حلی پیدا می کند و می گوید از آنها یک شماره کارت بگیر، من پول را می ریزم اما دیالوگ مینا و کلماتی که به کار می برد نشان از باور بی کفایت بودن و ناتوان بودن مینا نسبت به خود است. 

 

ناتوانی در تصمیم گیری و نداشتن مهارت حل مساله را در جاهای دیگری از این روایت در مورد مینا می بینیم. شاید برای بعضی افراد که این سطور را می خوانند و به شدت با مینا همدلی کرده و از شخصیت کامران متنفرند سوتفاهم شود که چرا از سو استفاده های کامران حرفی زده نمی شود. باید توجه داشت که این تحلیل رفتار در خصوص افراد وابسته و دارای کمبود عزت نفس  است و تلاشی برای توجیه انواع کامران ها ندارد.

قطعا ما با این تحلیل می خواهیم به افراد کمک کنیم، در بازشناسی افکار و ترس هایشان و بهبود عملکردشان در زندگی مهارت پیدا کنند و این بستگی به این دارد که افراد چقدر برای خودشان، زندگیشان و آینده شان اهمیت قائل باشند. 

در این ویدئو تلاش کردم تا با بررسی فیلم خوش ساخت حمید نعمت ا… و بررسی شخصیت کاراکتر مینا، نکاتی را متذکر شوم تا افرادی که نشانه های شخصیتی مشابه با شخصیت مینا دارند به خودشناسی بیشتری برسند. امید که در جامعه، هر روز به این رویکرد بیشتر نزدیک شویم که برای حل هر مشکلی در بیرون ، ابتدا سری به درونمان بزنیم .

تحلیل سایر فیلم ها را در لینک زیر ببینید :

لینک تحلیل فیلم ها

اگر می خواهید با پیش نویس زندگی آشنا شوید و روابط خود را بهبود بخشید، پیشنهاد ما این است که پکیج آموزشی از عزت نفس تا ارتباط موثر که طبق استاندارد انجمن بین المللی ITAA  تهیه شده را تهیه فرمایید.

 

محصولی متناسب با انتخاب شما یافت نشد.