کلام عصای معجزه گر و سرشار از اقتدار الهی است

هر کلامی در این جهان ارتعاش دارد زیرا متشکل از اصوات و عبارات قدرتمندی است که بر قدرت ، ذات، هدایت و جلال خدا تاکید می ورزد، پس به هیچ وجه کلامی زننده و منفی در ارتباط با دیگران (حتی از سر شوخی )به کار نبرید.

کاترین پاندر در کتاب قانون توانگری می نویسد واژه های منفی علت اصلی اختلافات در روابط بین فردی است، بانویی را می شناختم که منشی بود و مدام از رییسش بدگویی می کرد و از اینکه مجبور است با مادرشوهرش در یک خانه زندگی کند شکایت می کرد، هر روز حلقه دوستانش به دلیل غرزدن های مداوم، تنگ تر و تنگ تر می شد و رییسش به دلیل دریافت ارتعاشات منفی از او، حاضر نشد به او اضافه حقوق بدهد و رابطه اش با مادرشوهرش نیز باعث رنج و عذاب بیشتر او شد.

کاترین پاندر برای بهبود وضعیت موجود تکرار عبارات تاکیدی مثبت و تغییر ارتعاش درونی نسبت به اطرافیان را به او پیشنهاد نمود، او آنها را به باد تمسخر گرفت و گفت این راه حل ساده تر از آن است که بتواند موثر واقع شود. او همچنان به اندیشه های منفی خود ادامه میدهد و ثمرات منفی اش را نیز درو می کند.

آنچه کاترین پاندر به زبان ساده در کتابش به آن اشاره می کند در واقع استفاده از نوازش کلامی در نظریه تحلیل رفتار متقابل می باشد، شما با کلامتان می توانید معجزه کنید و روابط خود را با دیگران بهبود بخشید اگر به گرسنگی و تشنگی نوازش در درون انسانها آگاه باشید و بدانید که همه اطرافیان شما به شدت نیاز دارند که عطش تشنگی درونی آنها با کلام مثبت شما سیراب شود و این امکان پذیر نمی باشد مگر این نوازش عمیق و نشات گرفته از احساسات مثبت درونی شما باشد.

پس ابتدا باید احساسات خود را نسبت به فرد مقابل تغییر دهید تا بتوانید روابط خود را با او بهبود بخشید،حتی اگر فردی در ارتباط با شما از کلامی زشت استفاده کرد شما در پاسخ از جملات مثبت و زیبا استفاده کنید و این کار را به رویه زندگی خود تبدیل کنید، یادتان باشد کلام سرشار از اقتدار الهی است و از آنچه می گویی بر تو حکم می شود.

نکته مهم در خودشناسی این است که آنچه در دلتان است، میوه دهانتان می شود، پس اگر کلام شما سرشار از کلمات زننده، نفرین و ناسزا می باشد باید به احساسات درونی خود بیشتر توجه کنید و اندیشه های منفی خود را شناسایی نمایید. هم اکنون به خودتان قول دهید که آگاهانه عشق الهی را در خویشتن و برای خانواده تان و تمام نوع بشر ایجاد کنید، آنگاه می بینید به شیوه ای غنی و نیرومند ثمرات نیکوی عشق در زندگیتان جاری می شود.

 

نویسنده : لیلا امیری نسب

بیشتر بدانید :

 

ارتباط موثر و شناخت الگوهای رفتاری کارآمد در روابط با متد TA

 

ارتباط موثر و مدیریت تنش در رابطه با متد TA

 

حال خوب با جملات تاکیدی مثبت روزانه -ذهن مثبت، موفقیت

 

نویسنده : لیلا امیری نسب

 

محصولی متناسب با انتخاب شما یافت نشد.

 

 

 

حرفهای پشت سر – مجموعه داستان تو (14)

در یکی از کلاس های درس استاد، یکی از شاگردان با نگرانی رو به استاد کرد و با صدایی پر از خشم گفت، استاد شنیده اید که یکی از رقیبانتان پشت سر شما چقدر بدگویی کرده و شما را فردی دروغگو و دزد معرفی کرده! دیشب در یکی از پست هایی که بر علیه شما منتشر کرده بود، ده ها هزار کامنت دیدم و تلاش کردم تا جایی که می توانم به افراد بفهمانم که این طور نیست ولی قادر به مجاب کردن همه نبودم…

استاد در حالیکه با خونسردی به او نگاه می کرد لبخندی زد و گفت، اصلا نیازی نبود که وقت و انرژی خود را صرف مجاب کردن دیگران کنید، این کار استاد رقیب حتی به نفع من است ، او بدون اینکه خودش بداند من را به ده ها هزار نفر معرفی کرده و بدون اینکه پولی بابت تبلیغ بدهم در جهت شناخته شدن من به افرادی که من را نمی شناختند قدم برداشته است . به مرور زمان تعداد زیادی از این افراد جهت کنجکاوی به سمت من می آیند تا آموزشهای من را بررسی کنند و مطمئن هستم روزی همان افراد، در کنار شما روی این صندلی ها خواهند نشست و شاگرد این کلاس خواهند شد.

یادتان باشد هر وقت فردی مقابل شما قد علم کرد و روی دشمنی با شما اصرار ورزید، اصلاً مقابلش نایستید و به او اجازه دهید تا یکطرفه در میدان دشمنی یکه تازی کند. زمان که بگذرد سکوت باعث محبوب تر شدن شما و دشمنی او باعث شکست خودش می شود. مطمئن باشید او ناخواسته نام شما را در اذهان مردم زنده نگه می دارد. در این حالت همیشه به خود بگویید، قدرت من ازخداست و او هیچ تاثیری روی من ندارد. من سکوت می کنم و خدا همه چیز را به نفع من تغییر می دهد.

این یکی از بهترین درسهایی بود که از اقتدار سکوت و ضرب المثل عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد، از استادم آموختم.

 

نویسنده : لیلا امیری نسب

بیشتر بدانید :

 

مقالات و داستان تو

 

محصولی متناسب با انتخاب شما یافت نشد.

 

 

 

احساسات منفی خود را به هیچ وجه سرکوب نکنید !

وقتی خشمگین می شوید ممکن است با خود فکر کنید اگر فریاد بزنید حتما آدم گستاخی به نظر می رسید، پس بهتر است این احساس منفی را فروبرید و آن را ابراز نکنید، چون ازکودکی به شما آموخته اند که دختر خوب فریاد نمی زند، به همین علت وقتی کارمندتان، کارش را اشتباه انجام می دهد به جای اینکه با یک الگوی رفتاری قاطع و کارآمد اشتباه او را گوشزد کنید تمام سم و زهر عصبانیت را در درون خود می ریزید و بازتاب آن، انزجار درونی از خودتان می باشد.

وقتی دندانتان درد می کند، تلاش می کنید دیگران به میزان درد و رنج شما پی نبرند زیرا از کودکی به شما آموخته اند مرد گریه نمی کند! وقتی به عنوان یک مرد بالغ این احساس را سرکوب می کنید و جلوی اشک ریختن خود را می گیرید، ناخودآگاه ناراحتی خود را به صورت عصبانیت سرهمسرتان خالی می کنید.

وقتی احساس ترس می کنید قطعا آن را نشانه ضعف ، ناتوانی و بی ارزشی خود می دانید و به صورت ناخودآگاه تلاش می کنید ترس را انکار و خود را فردی قوی، مصمم و با اراده نشان دهید، این احساس منفی در شما تلنبار شده و موجب بیماری روانی تنی می گردد.

تمام این احساسات منفی برای آگاه کردن شما به وجود می آیند و اغلب تنها راه ارتباط شما با روحتان هستند، اگر به واسطه پیام های پیش نویسی در دوران کودکی آن احساسات منفی را انکار کنید و یا وانمود کنید واقعی نیستند، آن احساسات نمی توانند به شما در مسیر بازگشت به منزل حقیقی و آغوش رحمت الهی کمک کنند .

امروز از شما می خواهم همان همدلی، عشق و محبتی را که نثار کودک یا معشوق خودتان می کنید ارزانی خود کنید، از شما می خواهم خودتان را همانگونه که هستید ابراز کنید و ترس از عدم خوب بودن و به اندازه کافی شایسته نبودن را فراموش کنید.

با متانت و وقاری که یک عاشق، معشوق خود را در آغوش می گیرد، از این لحظه تصمیم بگیرید خود را تسلیم احساسات حقیقی تان  کنید، به همه آنها خوش آمد بگوید و در آغوش شان بگیرید .

این جملات را در دفترتان یادداشت کنید:

من به خودم اجازه می دهم احساساتم را همانگونه که هستم ابراز کنم و ترس از قضاوت نداشته باشم، من هرگونه نیاز به دوست داشتنی بودن، توسط دیگران را رها می کنم، من برای دردها و رنج هایم بدون ترس از حرف مردم گریه می کنم و هر جا که لازم باشد بدون غرور و خودبرتربینی از دیگران کمک می گیرم و خودم را به جریان حمایت جهان می سپارم.

از نیروی بیکران درونتان و آگاهی برتر بخواهید به شما نشان دهد اگر به این احساسات اجازه وجود بدهید در آینده چه ارمغانی برایتان خواهد داشت ؟

این فرایند تغییر یعنی اجازه حضور و پذیرش عواطفتان می تواند فرصت های درونی و بیرونی غیرمنتظره و معجزه آسایی برای شما به ارمغان بیاورد.

 

جمله تاکیدی مثبت

با رهایی و تسلیم ، بهترین مشیت الهی در انتظار من است.

 

نویسنده لیلا امیری نسب

اگر قصد داریدبا خودشناسی، افکارو احساسات خود را شناسایی و با کنترل خشم و به کار گیری الگوی رفتاری قاطع و کارآمد، ارتباط موثری با دیگران برقرار کنید، پیشنهاد ما این است که پکیج آموزشیTA (باتخفیف فوق العاده) که طبق استاندارد انجمن بین المللی TA تهیه شده را خریداری فرمایید.

 

بیشتر بدانید :

 

مقالات و داستان تو

 

نصیحت موثر- مجموعه داستان تو (13)

گفتگوی او با پسر 25 ساله اش همیشه با جروبحث به پایان می رسید، آن شب وقتی پسرک از رویای راه اندازی استارت آپ با من صحبت کرد، پدر با قیافه ای حق به جانب گفت: پسرم، این جنگولک بازیها به درد نمی خورد، آدم هرچه زودتر باید یاد بگیرد کاری بکند، نباید بنشیند و منتظر پول مفت باشد، من وقتی قد شما بودم، به کارم چسبیده بودم و سخت کار میکردم، به همین دلیل است که امروز به اینجا رسیده ام. سپس با ناراحتی گفت نمی دانم چگونه باید با او صحبت کنم ،هیچوقت به حرفم گوش نمی دهد، بخدا من خیرش را می خواهم…

دلیل عدم موفقیت او در ارتباط موثر با پسرش این بود که ناآگاهانه در زبان بدنش احساس غیرخوب بودن را به فرزندش انتقال می داد، ببین! من چقدر آدم خوبی بودم، ببین من چقدراهل کار و زندگی بودم، ولی تو چی ! هنوز به هیچ جا نرسیده ای !

وقتی فرزند شما از جنبه کودک شخصیتش، رویایی در سر می پروراند در ابتدا نیاز به حمایت شما دارد، اگر از جنبه والد حمایتگر رویای او را تایید کنید و با اشتیاق به حرفهایش گوش دهید، یک ارتباط سالم و موازی بین شما شکل می گیرد، بعد از اینکه او اطمینان پیدا کرد که نه در مقابلش، بلکه در کنارش هستید به حرفهای شما گوش خواهد داد، در این مرحله با جنبه بالغ شخصیت تان می توانید او را با واقعیت اکنون و اینجا روبرو کنید و واقعیت های دنیای پیش رو را بدون حق به جانب بودن برایش تشریح کنید. در این فرایند باید تلاش کنید از دلسوزی بیجا دست بردارید و تصمیم نهایی در آینده شغلی را به خودش واگذار کنید، در نهایت مطمئن باشید، در تنهایی به حرفهایی که شما (از جنبه من خوبم، تو خوبی ) به او زده اید فکر خواهد کرد و بالغ شخصیتش به کار خواهد افتاد.

 

نویسنده : لیلا امیری نسب

اگر می خواهید با ساختار شخصیت خود (والد- بالغ –کودک ) بیشتر آشنا شوید و به وضعیت آخر(من خوبم – تو خوبی ) طبق نظریه تحلیل رفتار متقابل دست یابید، پیشنهاد ما این است که پکیج آموزشی  که طبق استاندارد انجمن بین المللی TA  تهیه شده را خریداری فرمایید و برای بهبود روابط خود با همسر،فرزند،والدین، همکار و رییس خود آموزش ببینید .

 

محصولی متناسب با انتخاب شما یافت نشد.

پاکسازی افکار منفی از ذهن

برای خروج از پیش نویس زندگی و پاکیزه نگه داشتن ظرف آگاهی خود باید بتوانید هرچه را از گذشته درون آن انباشته شده است رها کنید تا بتوانید حالت نابی از زیستن را تجربه کنید،

امروز یاد می گیرید که با رها کردن گذشته و خروج از نمایشنامه اولیه زندگی می توانید به عمق آگاهی رفته و در زندگی خود دگرگونی ایجاد نمایید.

تصور کنید به زیرزمین خانه خود پا گذاشته اید، زیرپله ای متروکه که سالها کسی آنجا نبوده و یا تمیز نشده است، وسایل پوسیده قدیمی و بوی گند و تهوع آوری که شما را دچار ترس و خستگی بیش از حد می کند، بعد از چند دقیقه پشیمان می شوید از پله ها بالا می آیید، در را قفل می کنید و دیگر پشت سر خود را هم نگاه نمی کنید،  

وقتی با پیش نویس زندگی خود و زخم های دوران کودکی آشنا می شوید در ابتدا به طور واضح زیرزمین وجودی خود را مشاهده می کنید ولی به نظر می رسد تمیز کردن و پاکسازی آن زیرزمین کاری بس دشوار و طاقت فرساست ، به همین خاطر افراد زیادی  پس از روبرو شدن با این حجم از سردگمی، درب زیرزمین را می بندد و از آن خارج می شوند، پس از آن هر وقت دوباره تحت فشار زندگی قرار می گیرند دوباره یادشان می افتد باید سری به آن زیرزمین بزنند و وجودشان را از آن آلودگی ها پاک کنند تا برای همیشه از شر مهارهای سطح ناخودآگاه رها شوند .

به تمام پیام های پیش نویسی زندگیتان که در طول سالها روی شما تاثیر منفی گذاشته اند فکر کنید و آن جملات را به خاطر آورید :

آن کار را درست انجام ندادی!

خیلی کودنی!

هیچکس عاشق تو نخواهد شد !

همیشه محتاج کمک بقیه هستی!

تو در زندگیت به هیچ جا نمی رسی !

این حرفها درست مثل ذرات سمی سیاه به عمق آگاهی شما وارد شده اند، اگر تمام این جملات منفی به صورت مهاری قوی در سطح ناخودآگاه شما ثبت و ضبط شده است پس نیاز دارید هرچه سریعتر این قسمت از وجودتان را از این افکار منفی پاک کنید.

حال به حرفهایی فکر کنید که بارها خودتان به خودتان زده اید، من آنقدر که باید خوب ، باهوش، زیبا، بااستعداد و دوست داشتنی نیستم….  من به اندازه کافی خوب نیستم!

شما با تکرار این حرفها به مهارهای اولیه قوت بخشیده اید و به طور قطع آنها را باور کرده و تمام آن پیام های منفی را به عمق ناخودآگاه خود رانده اید.

اکنون که از این مسمومیت داخلی آگاه شده اید وقت آن است که درب آن زیرزمین را بازکنید و شروع به دورریختن تمام انباشته های پوسیده و مسموم نمایید. وقت آن است رها کردن را آغاز کنید.

اگر پاک کردن پیش نویس زندگی برایتان سخت و دشوار به نظر می رسد از نیروی بیکران لایزال الهی کمک بگیرید.

الهی کمک کن زیرزمین وجودم را از هر آلودگی و سموم گذشته پاک کنم و درونم را سرشار از حس پاکی ، تازگی و شعف نمایم. الهی در این مسیر مرا به آگاهی های لازم سوق بده و افرادی را به زندگیم هدایت کن تا مرا در این پاکسازی کمک و یاری رسانند.

این چالش را به عنوان اولین روز از چالش 21 روزه برای خود بنویسید و سپس هر روز برای فرایند شفا، چالشی تازه برای خود تعریف کنید تا زمانیکه به صورت کامل شفا یابید و به انرژی درون خود متصل شوید.

 

جمله تاکیدی مثبت

از زخم های گذشته رهایی یافته ام.

 

حال این سئوالات را در دفتری برای خود پاسخ دهید:

دوست دارید آخر امروز کجا باشید ؟

اولین احساسی که می خواهید از تحقق یافتن هدف خود بدست آورید چیست ؟

چه جمله تاکیدی مثبتی باید امروز برای خود تکرار کنم تا روحم تسلی یابد ؟

در طول روز چند بار به شنیدن آن جمله نیاز دارم؟

بیشتر بدانید :

 

لینک های رایگان آموزش توسعه فردی

 

راز موفقیت – پیش نویس زندگی (لایف اسکریپت )

 

محصولی متناسب با انتخاب شما یافت نشد.

 

اعتماد به دیگران- مجموعه داستان تو (12)

روزی در یکی از کلاسهای آموزشی عزت نفس که نظریه (من خوبم تو خوبی) را با آب و تاب توضیح می دادم، مرد جوانی که ردیف جلو نشسته بود با خشم گفت این چرندیات فقط مربوط به کتابهاست و در دنیای واقعی به درد نمی خورد، من همیشه در زندگیم تصمیم داشتم تا آنجا که می توانم خوب باشم و باور کنم که همه انسانهایی که با آنها روبرو می شوم خوب هستند، به یک نفر اعتماد کردم و تا امروز ضربه همان اعتماد را می خورم، این چرندیات به درد نمی خورد… به هیچکس نباید اعتماد کرد.

مسئله بدی و شرارت در دنیا یک واقعیت است، در مقابل تمام بدیها و شرارت هایی که در دنیا می بینیم، وضعیت آخر یعنی (من خوبم، تو خوبی ) ممکن است به نظر خیال و رویا بیاید. هیچ کس نمی تواند ضمانت کند که به محض اینکه تصمیم گرفتید وضعیت (من خوبم ، تو خوبی ) را داشته باشید طوفان های شخصی و اجتماعی بلافاصله محو شود، ولی افرادی که خود را وضعیت ریسک پذیری قرار می دهند، فرصت هایی که در اثر اعتماد به دیگران به دست می آورند در غالب اوقات بیشتر از ضررهایی است که در اثر عدم اعتماد متحمل می شوند.

من می توانم به هیچ کس اعتماد نکنم ، در هیچ رابطه ای وارد نشوم ، هیچ بیزنسی را با این نحوه نگرش استارت نزنم، وارد مسیرهای پرخطر برای رسیدن به تکامل نشوم، در نهایت در دایره امنی که به ظاهر برای خودم ساخته ام باقی خواهم ماند و هیچ رشدی نخواهم کرد. هر چند در بیشتر مواقع دلیل عدم اعتماد به دیگران به خاطر بد بودن انسانهایی نیست که با آنها روبرو می شویم بلکه به ذهنیت ما،  آسیب های دوران کودکی و برداشت های ما از تجربیات تلخ گذشته و پیش نویس زندگی  برمی گردد.

نویسنده : لیلا امیری نسب

داستان های مشابه (مجموعه داستان تو) را در لینک زیر بخوانید:

 

داستان تو

 

 

محصولی متناسب با انتخاب شما یافت نشد.

 

بی فرهنگ چندش آور- مجموعه داستان تو (11)

از طرز غذا خوردن او سرمیز غذا چندشم شد، از ملچ و ملوچ کردن و قاشق به دندان-کشیدن… ااه، چطور کسی می تواند اینقدر بی فرهنگ و چندش آور باشد!

از من پرسید تو چطور توانستی کنار او راحت غذا بخوری ، پاسخ دادم برای من اهمیتی نداشت به هر حال افراد در آداب غذا خوردن متفاوت اند، گفت خوش بحالت من دست خودم نیست ، آنقدر حالم بد می شود که نمی توانم تحمل کنم.

گفتم علت اینکه از این رفتار، اینهمه آزرده می شوید این است که احتمالا وقتی کودک بودید خودتان به این صورت غذا خورده اید و با واکنش منفی پدر، مادر و یا اطرافیانتان روبرو شده اید، شما در همان کودکی این موضوع را به عمق آگاهی خود رانده اید و هربار فردی اینگونه غذا می خورد شما آن خاطره دوران کودکی برایتان زنده می شود و به واسطه رابربندها یا کشهای روانی، در پیش نویس زندگیتان می افتید و بهم میریزد.

خشم ما از نحوه رفتار دیگران معمولا به جنبه حل نشده درون خودمان برمی گردد، راه رهایی از تکرار این احساس منفی مربوط به پیش نویس زندگی این است که در چهره آن فردی که غذا می خورد  کودک درون  3 یا 4 ساله خودتان را ببینید که نحوه غذا خوردنش توسط دیگران  مورد بازخواست قرار می گیرد و با کلمات (والد) مثل چندش آور به گوشه ای می خزد و ناراحت می شود، این کودک را در آغوش بگیرید و به نحوه غذا خوردن آن کودک عشق بورزید. در مورد افراد مختلف این نحوه عشق ورزی را تکرار کنید،تا به مرور زمان این نفرت در وجود شما حل شود و این بعد وجودی تان که درچهره دیگران فرافکنی میشود را با عشق بپذیرید.این تمرین را آنقدر انجام دهید تا زمانیکه به آن نحوه غذا خوردن بی تفاوت شوید.

نویسنده : لیلا امیری نسب

داستان های مشابه (مجموعه داستان تو) را در لینک زیر بخوانید:

 

داستان تو

 

 

محصولی متناسب با انتخاب شما یافت نشد.

 

نفرت و بخشش- مجموعه داستان تو (10)

نفرت عجیبی از مادرش داشت و بارها تکرار کرد نمی توانم او را ببخشم، وقتی یادم می آید چه کودکی دردناکی داشته ام و او به دور از مهر و محبت مادری ما را رها کرد و با مرد دیگری ازدواج کرد خشم سراسر وجودم را می گیرد.

به او گفتم می دانی هر آنچه که در وجود مادرت از آن نفرت داری در نیمه تاریک وجود خودت نیز هست و تو در واقع از قسمتی از وجود خودت متنفری! با خشم به من نگاه کرد و گفت: من اینگونه نیستم، من برای فرزندانم همه کار کرده ام، من خودم گرسنگی کشیده ام ولی نگذاشتم آب در دل آنها تکان بخورد.

 

چندی نگذشت که بر سر موضوعی، با دختر سیزده ساله اش شروع به جر و بحث کرد، دخترک فریاد کشید لطفا در کار من دخالت نکن ، تو هیچوقت بلد نبودی مادری کنی، سپس در را کوبید و از اتاق خارج شد. آن شب از او خواستم سایه خودش را که در چهره مادرش فرافکنی می کرد ببیند، با خشم به من گفت، تو نمی دانی من برای بچه هایم چه کارها کرده ام، او دختر نمک نشناسی است … سپس با دلخوری مرا ترک کرد.

بعد از یک ماه او را دیدم، گفت به حرفهایت خیلی فکر کردم، یک شب از خدا خواستم پرده از چشم های من بردارد و اجازه دهد مادرم را ببخشم، در دعای نزدیک صبح، قلبم شکست، در گریه های متوالی پذیرفتم که من مادرم را قضاوت کرده ام، او روزگار سختی را با پدر معتادم گذرانده بود، من جای او نبودم، او در حد توانش بهترین کار را برای ما انجام داده بود، آن شب خودم و مادرم را بخشیدم ودر برکه ای مطبوع از صلح و آرامش غوطه ور شدم. از آن روز رابطه ام با دخترم بهتر شده و عشق بین ما جاریست.

نویسنده : لیلا امیری نسب

داستان های مشابه (مجموعه داستان تو) را در لینک زیر بخوانید:

 

داستان تو

 

 

محصولی متناسب با انتخاب شما یافت نشد.

 

فرزند باادب – مجموعه داستان تو (9)

با آب و تاب از کتابهای تعلیم و تربیت فرزند که تازه خریده بود برای من صحبت می کرد و برنامه هایی که برای آینده درخشان فرزندانش تدارک دیده بود، در همین لحظه دختر بچه شش ساله اش وارد آشپزخانه شد و گفت : مامان یه شیرینی بده بخورم.. مادر در حالی که یک شیرینی بزرگ را گوشه لپش می جوید گفت: ( چیزی به وقت شام نمانده برو بیرون بازی کن، ضمنا چیزهای شیرین برای دندان خوب نیست، آنوقت مجبوری دندانهایت را پرکنی ، تازه اگر الان هم یه چیزی بخوری دیگه شام نمی تونی بخوری، همیشه هم با آن کفش های گلی میای توی آشپزخانه و اینجا را کثیف می کنی، اتاقت هم همیشه خدا کثیف و ریخته پاشیده است،  برو تو محوطه بازی کن ….)

نگاهی به مادر دختربچه انداختم که داشت همینجوری دستورات اخلاقی صادر میکرد و شیرینی اش را نوش جان می کرد، شاید این سئوالات در مغز دختر بچه تداعی می شد که چرا خودت داری چیز می خوری  ولی ما نباید بخوریم! مگر دندان پرکردن چه عیبی دارد ! خودت چند تا دندان پرکرده داری ! خودت هم که آشپزخانه را کثیف می کنی ….

خیلی وقتها ما فکر می کنیم راه حل تعلیم و تربیت فرزندانمان را باید در بین کلمات قلمبه و سلمبه کتابها جستجو کنیم ، سپس با دستورات والدگونه از وجه شخصیت والد درونمان به آنها توصیه هایی برای خوب بودن نماییم. شاید آنها در آینده بتوانند عقده ها و آرزوهای نرسیده ما را جامه عمل بپوشانند و با افتخاراتی که برایمان از دکتر و مهندس شدن می آورند خلاهای وجودی مان را پرکنند. غافل از اینکه فرزندان ما همان چیزی نمی شوند که ما می خواهیم، آنها همان چیزی می شوند که ما هستیم.

 

 نویسنده : لیلا امیری نسب 

داستان های مشابه (مجموعه داستان تو) را در لینک زیر بخوانید:

 

داستان تو

 

 

محصولی متناسب با انتخاب شما یافت نشد.

 

بازی سرسام – مجموعه داستان تو (8)

این دربازکن را کجا قایم کردی؟…

کوری ! همون جا، توی کشوی کابینت..

شوهر از زنش خواست جای دربازکن را به او نشان دهد، البته انگیزه اصلی او از سئوالی که کرد از جنبه (بالغ) بود. چون اطلاعات ساده ای را طلب می کرد، اما در کلمه (قایم کردی) یک انگیزه موذیانه ای نهفته بود (یعنی هیچ وقت از وضع خانه داری تو سردرنیاوردم، بیچاره شدم.. اگر میشد فقط یک دفعه، فقط یک دفعه، معلوم باشد در این خانه چی کجاست؟ ) و آنجا بود که بطری نوشابه شوهر، هنوز در دستش باز نشده بود که (بازی سرسام) بین او و همسرش آغاز شد…

طبق نظریه تحلیل رفتار متقابل می توانم بگویم، اگر زن آن روز حالش خوب باشد و بداند چگونه پاسخ مناسبی به این پرسش بدهد و با شوخ طبعی بگوید: (عزیزم من در بازکن را توی کشو پهلوی قاشق ها قایم کرده ام ) این قائله به خیر و خوشی ختم می شود.

اما اگر  آن روز احساس (غیرخوب) (کودک) زن به قلاب افتاده باشد فقط به کلمه (قایم کردی) توجه کند، جوابش چیزی در این حدود است (کوری …)

داستان دربازکن، یک داستان تکرار شونده از جنگ و مشاجره ، دادو بیداد، کوری و خریت بین انسانهاست که می تواند به سادگی کنترل شود به شرط آنکه ( بالغ ) شخصیت آدمها بر امور مسلط شود. به گفته دکتر اریک برن، قدرت واقعی در خویشتن داری است. انسان هر قدر بیشتر پاسخ های خودبخودی و قدیمی (والد) و (کودک) را کنترل کند، بهتر میتواند در روابط خود با دیگران صمیمت ایجاد نماید.

 نویسنده : لیلا امیری نسب 

بیشتر بدانید:

 

آموزش تحلیل رفتار متقابل -والد -بالغ -کودک 

 

 

محصولی متناسب با انتخاب شما یافت نشد.