افزایش نشاط،حال خوب و انرژی روزانه به روش فنگ شویی
0 دیدگاه/در رشد فردیافزایش نشاط،حال خوب و انرژی روزانه به روش فنگ شویی
یادم میاد اولین باری که با اصطلاح فنگ شویی آشنا شدم ، در کتابخانه ای واقع در پارک ساعی بود، این کتابخانه را به خاطر کتاب های قدیمی و فضای دلنشینش در پارک خیلی دوست دارم.
کتاب را که می خواندم حس خوبی برایم ایجاد کرد،در تعریف خیلی ساده، فنگ شویی روشی برای برقراری تعادل، آرامش، نشاط و انرژی مثبت، از طریق ایجاد نظم، ترتیب، هارمونی در زندگی می باشد .
کتاب را بستم، از کتابخانه وارد فضای پارک شدم، کیفم را روی چمن ها خالی کردم ، شروع به تمیز کردن و مرتب کردن کیفم کردم، تعدادی کاغذ باطله در کیفم بود، آن ها را دور ریختم،پولهای مچاله شده را مرتب کردم وداخل کیف کوچکم گذاشتم،
هنزفری ام همیشه مثل کلافی سردرگم بود، یادمه هروقت می خواستم از این هنزفری استفاده کنم با خشمی درونی ،چنددقیقه ای صرف بازکردن گره هایش میشد، سیمش را به دور انگشتم پیچیدم ، و کشی به دور آن بستم و در جیب کناری کیف گذاشتم.
به خانه که رسیدم کشوی میزم را بازکردم ، هر آنچه غیرضروری بود را دور ریختم ،و تمام لوازم را در جای خودش قرار دادم ، حالا هروقت کشوی میزم را بازمی کنم دقیقا می دانم هرچیز کجاست و خیلی لذت می برم.
برخلاف بعضی از افراد که از تمیز کردن و مرتب کردن خانه عذاب می کشند و این کار را بسیار سخت و طاقت فرسا می دانند، من از انجام دادن کارهایم لذت می برم، با عشق لوازمم را تمیز می کنم و هر بار با تمیز کردن و مرتب کردن وسایلم، احساس می کنم انرژی در جای جای اتاقم و وسایلم جریان پیدا می کند و حالم بهتر و بهتر می شود .
هروقت که گوشه گوشه خانه ام را تمیز می کنم ،و شیشه هایم را برق می اندازم، یاد سریال تلویزیونی داستان حضرت یوسف در زندان مصر می افتم ، در همان روزهای اول که به زندان افتاد شروع به تمیز کردن سلولش کرد، تمام تار عنکبوت ها را از روی دیوارها پاک کرد، کف زندان را تمیز کرد، زندانی پر از آشغال و بوی بد را به جایی تمیز و بسیار خوشبو تبدیل کرد.و به همین سادگی تمام روزهای زندان را با حال خوب سپری کرد،ایجاد نشاط و افزایش انرژی با همین داشته های کنونی و در هر شرایطی حتی در زندان امکان پذیر می باشد.
فنگ شویی کاری ساده ولی بسیار لذت بخش است، که باعث سلامتی جسم، روح و روان شما می شود ،از همین خانه کوچک خودت شروع کن ، فرقی نمی کند چند متری است ویا تا چه اندازه قدیمی و درب و داغون است ، با چیزهای خیلی ساده ، مثل چسباندن یک پوستر زیبا روی قسمت ترک خورده دیوار ، و یا گذاشتن یک گلدان شمدانی پشت پنجره اتاق و یا جمع کردن سیم های در هم پیچیده پشت تلویزیون و یا انداختن یک رومیزی زیبا روی میز غذاخوری شروع کن و تلاش کن انرژی مثبت را در تمام فضای خانه ات جاری کنی.
منتظر نباش تا روزی برسد که رویاهایت محقق شود و خانه ای نوساز و بزرگ داشته باشی تا شاید حال دلت بهتر شود، از همین زندگی کنونی ت و همین داشته هایت شروع کن، تصمیم بگیر، هر روز در بهشت زندگی کنی ، بهشتی که خودت آن را ساخته ای.
یادت باشد اول باید حال دلت خوب باشد ،تا اتفاق های خوب برایت رقم بخورد ، اول باید انرژی را در زندگیت جاری کنی تا بتوانی به رویاهای بزرگ دست پیدا کنی،
پس همین حالا شروع کن …..
نویسنده : لیلا امیری نسب
مربی مهارتهای زندگی
راهنمای عملی رسیدن به خواسته ها و اهداف در زندگی
0 دیدگاه/در رشد فردی, مقالات
یکی از راههایی که به شما کمک می کند مسیر رسیدن به خواسته های خود را کوتاه کنید تصویرسازی ذهنی می باشد، سعی کنید مدام به تصویر ذهنی تان بیندیشید ولی تلاش نکنید به زور و شتابزدگی تصویر ذهنی تان را به اجرا درآورید،
هر خواسته ای در زمان درست و مکان درست اتفاق می افتد ، تنها به این نکته کلیدی توجه کنید که این عالم غنی و سرشار از نعمت و فراوانی و برکت برای من و توست. تنها کاری که شما می کنید این است که در راستای رسیدن به هدف و رویای خود،گامی هرچند کوچک بردارید، به ندای درونی خود گوش دهید، هر آنچیزی که به شما الهام می شود را یادداشت کنید، حتی کوچکترین ایده و احمقانه ترین راه حل که به نظرتان می رسد را سریعا روی کاغذ ثبت کنید.
یک دفترچه کوچک، برای نوشتن نشانه ها و ایده ها همراه خود داشته باشید، از خداوند بخواهید که راههای رسیدن به هدف را به شما نشان دهد، وبدون قضاوت و پیش داوری ذهنی، ایده های خود را در آن یادداشت کنید.
مثلا اگر هدف شما نوشتن یک کتاب می باشد، شاید اولین ایده این است که امروز یک مقاله دو صفحه ای در خصوص کتاب بنویسید ، تعلل نکنید یک خودکار بردارید و هرچه به ذهنتان می رسد را یادداشت کنید.
به نداهای ذهن انتقادگر و منتقد درونی خود، گوش ندهید، فقط بنویسیدو بنویسید و بنویسید، وقتی نوشته تان تمام شد از اول نوشته خود را بخوانیدو حالا اصلاحات نوشتاری را انجام دهید.می توانید این نوشته اصلاح شده را در فایلی از کامپیوترتان تایپ کنید ، هر روز بخشی به آن اضافه کنید ، بعد از یک ماه می بینید که کتاب شما آماده شده است و فقط لازم است فصل های مختلف را جدا کنید و پس از ویراستاری آن را چاپ کنید ،
دیدید چقدر ساده بود ، کتابی که چندین سال است تصمیم گرفته بودید آن را بنویسید و پشت گوش می انداختید، در مدت یک ماه کامل شد و آماده چاپ می باشد،در خصوص تمام خواسته ها ، رویاها و اهداف زندگیتان همین کار را بکنید.
هر روز به ندای قلبتان گوش دهید، فقط کافی است قدم های کوچک را به سوی خواسته تان بردارید ، به یاد داشته باشید تا زمانی که ایده ها فقط در ذهن شما باشند و آنها را عملی نکنید و قدم های کوچک به سوی هدفتان برندارید ،به هیچ چیز نخواهید رسید .
این جمله طلایی زیگ زیگلار را به خاطر بسپارید:
“لازم نیست حتما عالی باشی تا شروع کنی ، ولی حتما باید شروع کنی تا بتوانی عالی باشی”
اولین محصول شما ، اولین اثر هنری شما ، اولین کتاب شما، اولین نت موسیقی شما، قطعا خوب از کار در نمی آید ولی، با تکرار و تمرین بهتر و بهتر خواهید شد.
مدام به تصویر زندگی دلخواهتان بیندیشید، وبا خود تکرار کنید :
حق من یک زندگی با بالاترین استانداردهاست ، من در راستای هدفم حرکت می کنم، و خداوند در این راه پشتیبان من است و من به راحتی اهدافم را در زندگی خلق می کنم .
ممکن است در زمان تصویر سازی ذهنی ، و فکر کردن به زندگی دلخواهتان ، افکار منفی به سراغ شما بیاید ، این رویا عملی نخواهد شد ، چگونه امکان پذیر است ! از کجا می توانم آن خانه رویایی را داشته باشم ، چگونه پول لازم برای خرید ماشین دلخواهم برایم فراهم می شود.چگونه بیزنس بزرگی خواهم داشت؟
در این مواقع ، به گذشته خود سری بزنید،تمام اتفاقات خوب و معجزات هر چند کوچک که برایتان اتفاق افتاده است را مرور کنید و یک به یک آنها را روی کاغذ بنویسید، به معجزاتی فکر کنید که از جاییکه حتی فکر نمی کردید در زندگیتان رخ داد ، و شما شگفت زده می شدید ، پس باز هم اتفاق خواهد افتاد.
و بارها این جمله تاکیدی مثبت را با خود تکرار کنید :
آنجا که راه نیست خدا راه می گشاید.
خداوند در همه مراحل زندگی پشتیبان من است و از راههایی که فکر نمی کنم مرا به خواسته ام می رساند.
لیلا امیری نسب
مربی مهارتهای زندگی
هدف
1 دیدگاه/در حال خوب و آرامش, رشد فردیهدف
آخرین باری که به خواستۀ عمیق قلبیتان فکر کردید، چه زمانی بود؟ بیشتر ما آنقدر در میان جزییات و فعالیتها درگیر میشویم که ارتباطمان را با علایقمان از دست میدهیم. عواطف از ذهن احساساتی ناشی میشوند و وقتی ارتباط خود با عمیقترین علایقمان را از دست میدهیم، احساساتمان را بیرون انداخته و سلامت خود را به خطر میاندازیم. اگر فعالیتهای ما از سوی عمیقترین خواستهایمان هدایت نشوند، نمیتوانیم انگیزۀ کافی برای دنبالکردن آن فعالیت جمعآوری کنیم. اگر چیزی را که عمیقاً برای زندگیمان آرزو میکنیم نادیده بگیریم، به طریقی میتوان گفت با خودمان صادق نبودهایم. عدم درک این که واقعاً در درون چه کسی هستیم، جلوی دستیابی ما به اهدافمان را گرفته، سلامت فیزیکیمان را به خطر انداخته و بدتر از همه، مانع دستیابی به خوشبختی حقیقی میشود.
مسیر موفقیت
وقتی واقعاً از زندگی خود احساس رضایت میکنیم. پس احتمالاً در مسیر درست قرار داریم. این رضایت درونی هرچند ممکن است با سختی های فراوان در مسیر رسیدن به هدف باشد ولی ما به فرصتی که این رضایت برایمان ایجاد میکند، احتیاج داریم، چرا که نمیتوانیم انگیزۀ شدید درونی را بدون استراحت و تجدید قوا تا ابد حفظ کنیم. حتی در لحظاتی که کمتر علاقهمند هستیم. هنوز شدت معانی و هدف در وجود ما آشکار است و به عنوان راهنمای عملکردمان کار میکند.
ارتباط دوباره با هدفتان یکی از اصلیترین راهها برای ارزیابی انرژی و انگیزۀ زندگیتان است.
تا چه حد خواستار یک چیز هستید؟
آیا انگیزه دارید؟
اگر اشتیاق زیادی ندارید، پس از منبع اصلی مفاهیم- چیزهایی که واقعاً برایتان لذتبخش هستند و واقعاً برایتان اهمیت دارند- بهرهبرداری نکردهاید. اینها هستند که شما را مشتاق کرده و به شما انگیزه میدهند. در قلبتان به دنبال آن جرقهای از انرژی بگردید که آتش درونتان را روشن خواهد کرد.
پیشنهادهایی برای یافتن مفهوم کارتان
1-یک دفترچۀ وقایع روزانه همیشه با خود همراه داشته باشید.
2-اگر در بیان واضح آنچه که واقعاً میخواهید مشکل دارید به خودتان اجازۀ فکر، تدبیر، آرامش و احساسکردن آن چیزی را که در درونتان وجود دارد، بدهید. هر چیزی را که واقعاً بخواهید، در قلبتان احساس خواهید کرد. به آن فکر کرده و بیانش کنید و اجازه ندهید ذهن منطقیتان اشتیاقتان را با تفکری چون «چرا به آن فکر کنم، وقتی نمیتوانم به دستش بیاورم؟» دفن کند. اگر نمیتوانید این علاقهمندیتان را به عنوان یک شغل یا حرفه انجام دهید راهی برای انجام آن به شکل یک سرگرمی یا شغل دوم پیدا کنید.
3- به چیزهایی که هیجان زدهتان میکند، توجه کرده و آنها را بیشتر انجام دهید! به خودتان فرصت و اجازه دهید تا عاشق یک ایده، یک شی، یک پروژه، یک فرد، کار، سرگرمی یا هر چیز دیگری شوید که بهترین خصوصیات شما را آشکار میکند. این مسئلۀ کلیدی مهم در سلامت عاطفی است. هر کسی حداقل به یک بخش از زندگی احتیاج دارد که در مورد آن احساس اشتیاق کند.
4-به چیزهایی در گذشته فکر کنید که شما را هیجانزده میکردند. کدام عناصر آنها را میتوانید در زمان حال بازسازی کنید؟
5-از تحلیل فرآیند با یک فرد دیگر استفاده کنید.و با مشاوران شغلی و بیزینس کوچ در ارتباط باشید. هیچ چیز مثل مشاورۀ شخصی یا شغلی در سروساماندادن به مسایل و پیداکردن راهتان، مفید نیست. تا زمانی که گامهای ضروری را برندارید، نمیتوانید برای مسائل ایجاد انگیزه کنید.
6- با نگاهی تازه به سازمانتان نگاه کنید. وانمود کنید دارید در مورد شغلتان به یک بچۀ 6 ساله توضیح میدهید. بچهها جزئیات را نمیخواهند، (نگویید: « ما لوازم ترمز میسازیم») بگویید: «ما برای دوچرخۀ تو ترمز میسازیم تا نگذاریم توی خیابان بروی و ماشین به تو بزند»
نگویید:« ما سامانههای مراقبت بهداشتی را مدیریت میکنیم» بگویید:« ما مراقب پول بیمارستانها هستیم تا آنها بتوانند به خوبشدن آدمها کمک کند؟» مفهوم شغلتان را به زبان یک بچه توضیح دهید، کارتان چطور به دیگران کمک کرده یا باعث میشود دنیا جای بهتری باشد؟
خوشبینی
حضور یک فرد با رفتار مثبت، بسیار خوشایند است. در واقع ما به سوی چنین افرادی جذب میشویم و اغلب خوشبینی آنها واگیردار است. خوشبینها مشتری بیشتری به سوی خود جلب میکنند و افرادی که زیردست آدمهای خوشبین کار میکنند، راندمان بالاتری دارند، ما سختتر کار میکنیم تا همکاران، مشتریان، زیردستان و بالادستان خوشبین خود را خوشحال کنیم و از کارکردن با آنها لذت میبریم. هیچ کس دوست ندارد وقت زیادی را با کسی بگذراند که حرفهای طعنهآمیز میزند. ترشرو است یا همیشه جنبۀ منفی موارد را میبیند! خوشبینها در خلق نتیجۀ هر چیزی که دنبال میکنند، موفقتر هستند.
خوشبینی با امید پیوند دارد و امید پیشگوی خوب موفقیت در یک کار سخت است. امید یا خوشبینی، بخش مهمی از هوش هیجانی است و باعث میشود به رغم موانع اجتنابناپذیری که با آنها روبرو میشویم، همچنان پیشروی کنیم. افرادی باهوش هیجانی کمتر ( به خصوص امید کمتر) در مواجهه با سختیها خیلی زود و آسان تسلیم میشوند. افرادی که رفتار خوشبینانه دارند، شکست را موقتی میبینند. شکست در نظر آنها چیزی است که میتوان آن را تغییر داد و این افراد بر روی شرایط شکست، مقداری کنترل دارند. بدبینها اغلب شکست را بخشی از خصوصیات فردی میدانند که همیشگی و غیرقابل تغییر است. همچنین آنها به دنبال مسایل بد دنیا میگردند و نکات خوب آن را نادیده میگیرند.
روانشناسان به ما میگویند که حس ناامیدی ممکن است منجر به افسردگی و در نتیجه، فقدان انرژی و انگیزه شود. ما باید خودمان را متقاعد کنیم که اشتباهات تنها در صورتی دائمی هستند که ما به آنها این اجازه را بدهیم. شاید نتوانیم یک اشتباه را کاملاً پاک کرده یا تمامی فاکتورهای خارجی را کنترل کنیم، ولی میتوانیم راهی پیدا کنیم که یک اشتباه تمامی راهمان را مسدود نکند. میتوانیم خطاها و موانع را با تمرکز بر چیزهایی که بر آنها کنترل داریم، کاهش دهیم. تنها چیزی که بر آن کنترل کامل داشته و در 100% موارد میتوانیم تغییر دهیم، رفتارمان است: اگر به نظرمان دنیا جای به دردنخوری باشد، شواهد زیادی به حمایت از این تفکر پیدا میکنیم و همین امر مطمئناً رفتار نومیدانه و بدبینانۀ ما را توجیه میکند! فردی که از نظر عاطفی هوشمند باشد، به دنبال نکات خوب در دنیا، جامعه و محل کار میگردد (و مقدار زیادی خوبی هم پیدا میکند) مسئله فقط تغییر دیدگاه و استفاده از اکثریت فضای تفکر و احساساتمان برای نگهداری مسایل خوب است.
وقتی هیچ انگیزهای ندارید، وقتی دنیا اندوهناک به نظر میرسد، رفتار مثبت از کجا میآورید؟ اگر سرشار از رخوت، ترس، افسردگی یا ناامیدی باشد، باید حتماً مسئلۀ کمک تخصصی را بررسی کنید.
اینها چندتا از کارهایی است که میتوانید برای کمک به خود انجام دهید:
1-از یک دفترچۀ وقایع روزانه برای بیان افکارتان در مورد هدف با خواسته تان استفاده کنید. چه چیزی ناخودآگاه به ذهنتان میرسد؟ آیا همان چیزی است که در حال حاضر مشغول آن هستید، یا باید تغییراتی انجام دهید؟
2-بر روی صدای درونیتان تمرکز کنید- همان گفتگوی خودتان با خودتان. اگر چیزهایی مثل «هیچوقت انجامش نخواهم داد» یا « از این خوششان نخواهد آمد. مطمئنم که خوشتان نخواهد آمد. میگویید عمداً و از روی قصد افکار مثبتتان را بازآرایی کنید. از عبارات مثبتتان استفاده کنید. « قبلاً کارهای خوبی انجام دادهام و مطمئناً این را هم میتوانم انجام دهم»
3-اگر گفتگوی درونیتان چیزهایی مثل این میگوید: «کار اینجا مزخرف است» پس وقت ایجاد تغییر است. واقعاً چه چیزی میخواهید و میخواهید کجا باشد؟ به یک تغییر شغل قبل از خروج از آن فکر کنید.
4-هر روز در مسیرتان به سمت کار با خودتان صحبت کنید. یک صحبت انرژیزا، به خودتان بگویید: «امروز میتوانم تمام چیزهایی را که میخواهم تمام کنم» یا «امروز روز خوبی خواهد بود» تأکیدهای مثبت را بارها و بارها تکرار کنید.
5-در پایان روز، 5 اتفاق خوبی را که آن روز رخ داده است، ثبت کنید و حتی در روزهای بد، میتوانید به اندک مواردی که خوب پیش رفتهاند فکرکنید-حتی چیزهایی بیاهمیت و جزئی . این کار به شما کمک میکند این افکارکه “اوضاع هیچ وقت کاملاً بدنیست” را پیدا کنید.
6-پروژههایی که سرکار با آنها درگیر هستید واین که آنها چطور با مفهوم وعلاقۀ زندگیتان مرتبط هستند، لیست کنید. اگر درکارتان تقریباً هیچ مسئلۀ معنیداری ندارید، چطور میتوانید چند کار دیگر که برایتان مفهوم دارد به دست بیاورید؟ در مورد جهتگیریهای جدید و ممکن با مدیر خودتان صحبت کنید.
7- فکر کنید امروز بهترین روز زندگیتان است. مقدار زیادی کار را به نتیجه رساندهاید و انرژی همینطور جریان دارد. در چنین روزهایی از اشتیاقتان بهرهبرداری کنید.
8-هر روز یا هر هفته، وقتی به عنوان زمان تمرکز کنار بگذارید (مثلاً روزانه 20 دقیقه یا هفتهای 2 ساعت) در اتاقتان را ببندید. تلفنهایتان را جواب ندهید به کارمندانتان خبر دهیدکه در دسترس نخواهید بود و کاری مهم و متمرکز را انجام دهید. این زمان را در جدول برنامهریزیتان قرار دهید.از قبل لیستی مداوم از پروژهها و کارهایی که باید در زمان تمرکزتان انجام شوند، درست کنید. موفقیتهای کوچک در پروژههای بزرگ به حفظ انگیزۀ شما در طولانیمدت کمک میکند.
9- اندازۀ عملکرد را درنظر بگیرید. هر پروژۀ بزرگی را میتوان به گامهای کوچکتر وقابل انجام شکاند. کار را با تهیۀ لیستی از این گامها شروع کنید. اگر گام اول را کاری نسبتاً ساده قرار دهید، مطمئناً میتوانید گام بعدش را هم بردارید، موفقیت بینهایت به انگیزه میافزاید.
10-یک تیم انگیزۀ شخصی بسازید. به سه یا پنج نفری که میتوانید رویشان حساب کنید-افرادی که به آنها اعتماد دارید و به شما حس خوبی میدهند و معمولاً میتوانند سرحالتان بیاورند-فکر کنید. اینها باید افرادی باشند که به شما الهام میدهند.گفتگویی صادقانه و صریح با این افراد داشته باشید و به آنها خبر دهید که میخواهید مقداری برنامهریزی آتی انجام دهید. از آنها بپرسید دوست دارند در تیم انگیزۀ شخصی شما باشند که درصورت نیاز با آنها تماس گرفته شود یا نه. پیشنهاد جبران و انجام همین کار را برای آنها بدهید.
11-به دنبال الگویی برای رقابت بگردید. بهترازآن، به چند نفری که آنها را به خاطر سطح انگیزه و توانایی ذاتیشان در رهبری تحسین میکنید، بنگرید. اگرآنها را خوب میشناسید، میتوانید از آنها مشورت بخواهید یا حتی ازآنها بخواهید نقش مربی شما را بازی کنند، بفهمید چه چیزی آنها را در زمانهای مشکل سرپا نگه میدارد.
خلاقیت
همانطورکه بر روی جستجو وافزایش انگیزه درونیمان کار میکنیم، اغلب متوجه میشویم که با دیدی تازه و نظراتی تازه به مسائل نزدیک میشویم. اشتیاق به جرقهزدن خلاقیت کمک میکند.رهبران عالی باهوش هیجانی بالا همواره به دنبال بهترکردن مسائل و در نتیجه افزودن ارزش به سازمان هستند. بدون انگیزه، خلاقیت و تفکر منعطف، ارزش همکاریهایمان محدود است. بایدیاد بگیریم به ارزش بیافزاییم و ایدههای جدید در خودمان و دیگران را تشویق کرده، قضاوتهای منفی را عقب انداخته و مدافع چنین ایدههای تازهای باشیم. این مسئله شامل این است که به کارمندانمان اجازه دهیم با برداشتن مرزها، خارج از جعبه فکر کنند و انرژی و انگیزه کارکنانمان کار را به دست بگیرد.
1-نسبت به ایدهها روی باز داشته باشید. درانتقاد کند عمل کنید و هیچوقت بلافاصله نگویید که ایدهای عملی نخواهد شد. حالا این ایده، هرچقدر هم که دیوانهوار باشد.
2-واقعاً به پیشنهادات و نظریات دیگران گوش دهید. فکر نکنید خودتان تمامی جوابها را دارید یا اینکه وضعیت فعلی، تنها راهکار است.
3-از ارائهدهندۀ ایده بخواهید اطلاعات بیشتری به شما بدهد، به ایده فکر کنید و به دیگران بگویید آنها هم به ایدهها فکر کنند. حتی اگر کل ایده قابل انجام نباشد،کدام بخش آن شدنی است؟
4-افراد را تشویق کنید با یکدیگر همکاری کنند چون اغلب ایدههای خوب از درون همکاری بیرون میآیند.
5-جلسات ایده پراکنی سازماندهی شده با ناظران آموزش دیده یا کسی از کارکنانتان که این مهارت را میداند یا میتواند یاد بگیرد، برگزار کنید. برای کیفیت ایدهها- حتی ایدههای عجیب و غریب- فشار بیاورید.
6-از تحلیلهای «فرآیندی» برای تهییج گروهی که ممکن است گیرافتاده باشد، استفاده کنید. تحلیلهای فرایندی نظراتی دربارۀ مسائل نهفته پشت رفتارها یا عبارات خاص هستند. به دنبال دلایل چرایی بروید.
7-افراد را برای انجام همکاریها، تصدیق کرده و به آنها پاداش دهید. هیچوقت حق ایدۀ دیگران را به نام خود نکنید و همواره ایدههای خوب را تصدیق کرده و پاداش دهید. ایدههایی که اجرا میشوند، باید پاداشی ملموس دریافت کنند.
8-خارج از زمینههای تخصصی خود مطالعه کرده و به دنبال راههایی برای ارتباطدادن اطلاعات به کار یا شغلتان باشید.
9-پشتکار کلید اصلی و راز رسیدن به هدف می باشد، داستان جالب پشتکار را در لینک زیر بخوانید :
داستان شیرین پشتکار (رمز پیروزی )
هفت گام موفقیت و توسعه فردی در سال 1400- گام اول- نگرش
هفت گام موفقیت و توسعه فردی در سال 1400- گام دوم-لیزر باش
هفت گام موفقیت و توسعه فردی در سال 1400- گام سوم- تکنیک زندانی و اعدام
هفت گام موفقیت و توسعه فردی در سال 1400- گام چهارم -شور زندگی
هفت گام موفقیت و توسعه فردی در سال 1400- گام پنجم- سکه جادویی
هفت گام موفقیت و توسعه فردی در سال 1400- گام ششم -خودشناسی در مشکلات
هفت گام موفقیت و توسعه فردی در سال 1400- گام هفتم -پشتکار
داستان زیر در رسیدن شما به اهدافتان کمکتان می کند :
هوش هیجانی
0 دیدگاه/در رشد فردی, مهارت فردیهوش هیجانی چیست ؟
هوش هیجانی، که اغلب به آن EQ گفته می شود، مجموعه ای از روش های مدیریت فردی و مهارت اجتماعی است که به طور کلی فرد را قادر می سازد تا در کار و زندگی موفق شود.
هوش هیجانی، احساسی یا عاطفی شامل شناخت، کنترل عواطف و هیجانهای خود است. هوش هیجانی، اصطلاح فراگیری است که مجموعه گستردهای از مهارتها و خصوصیات فردی را دربرگرفته و به طور معمول به آن دسته مهارتهای درون فردی و بین فردی گفته میشود که فراتر از دایره مشخصی از دانشهای پیشین، مانند بهره هوشی و مهارتهای فنی یا حرفهای است.
اصطلاح هوش عاطفی و نخستین تعریف رسمی هوش هیجانی به همراه مفهوم پردازی و مدل سازی قابل اتکا ، برای اولین بار در دهه 1990 توسط دو روانشناسی به نامهای جان مایر و پیتر سالووی مطرح شد. آنان اظهار داشتند، کسانی که از هوش هیجانی برخوردارند، میتوانند عواطف خود را کنترل کرده، بین پیامدهای مثبت و منفی عواطف تمایز گذارند و از اطلاعات عاطفی برای راهنمایی فرایند اندیشه و اقدامات شخصی استفاده کنند.
دانیل گلمن صاحب نظر علوم رفتاری و نویسنده کتاب «کار کردن به وسیله هوش هیجانی» در سال 1995 اولین فردی بود که این مفهوم را وارد عرصه سازمان کرد. گلمن هوش هیجانی را استعداد، مهارت یا قابلیتی دانست که عمیقا تمامی تواناییهای فردی را در دایره خود دارد و به طور خلاصه به پنج حوزه اساسی هوش هیجانی پرداخته است :
شناخت هیجانها و احساسات خود: خودآگاهی
مدیریت هیجانها و احساسات خود: خودمدیریتی
خودانگیزشی
تشخیص و درک هیجانها و احساسات دیگران: دیگرآگاهی
مدیریت رابطه با دیگران: دیگر مدیریتی
محققان شاید اصطلاح هوش هیجانی را اوایل دهه 90 میلادی مطرح کردند، اما رهبران کسبوکار خیلی سریع این مفهوم را به نفع خودشان قبضه کردند.
هوش هیجانی در کسب و کار و سازمان
بر اساس مفهوم هوش هیجانی EQ ، موفقیت قویاً تاثیرگرفته از امتیازات شخصی نظیر پشتکار، توانایی کنترل خود و مهارت در برقراری ارتباط و سازگاری با دیگران است.
در شرایطی که مقالات بسیاری درباره نحوه ارتقاء هوش هیجانی کارکنان نوشته شده، ولی مدیران استخدام ، معمولاً سراغ افرادی می روند که قبلاً در آزمونهای EQ نمرات بالاتری کسب کردهاند.
کارمندانی که EQ بالاتری دارند، در قالب یک گروه بهتر کار میکنند، سریعتر با تغییرات سازگار میشوند و انعطافپذیرتر هستند. اینکه یک فرد چه مدارک تحصیلی و چه تواناییها و مهارتهایی دارد مهم است ولی اگر او فاقد فاکتورهای اصلی هوش هیجانی باشد، بعید است در درازمدت موفقیتی در سازمان کسب کند.
به همان اندازه که تکامل، پذیرش فناوریهایی جدید و نوآوری برای یک شرکت لازم است، وجود فاکتورهای هوش هیجانی در کارمندان هم اهمیت فزایندهای در دنیا پیدا کرده است.
دانیل گلمن در کتابی به نام “هوش هیجانی“چیست ؟ و چرا از IQ مهم تر است ؟ به پنج دستهبندی از هوش هیجانی اشاره میکند.
برای استخدام کارجویانی که قرار است در شرکت یا سازمان به رشد و تکامل برسند، دنبال افرادی باشید که دارای این پنج دسته توانایی باشند:
خودآگاهی
اگر یک فرد دارای سطح سالم و مناسبی از خودآگاهی باشد، نسبت به نقاط ضعف و قوت خود و اینکه رفتارش چگونه روی دیگران تاثیر خواهد گذاشت نیز مسلط خواهد بود. یک شخص خودآگاه معمولاً بهتر از دیگران میتواند از انتقادات سازنده چیزی یاد بگیرد.
خودتنظیمی
شخصی که EQ بالایی دارد قادر است به شکلی بالغانه احساسات خود را بروز دهد و در مواقع لزوم، خویشتنداری را تمرین کند. چنین فردی به جای سرکوب احساسات خود، آنها را به شکلی کنترلشده و محدود بروز میدهد.
انگیزه
افرادی که به لحاظ هیجانی باهوش محسوب میشوند، خودانگیخته هستند.این افراد به هنگام بروز ناامیدی عموما خوشبین و انعطافپذیر هستند و با یک بلندهمتی و جاهطلبی درونی، خود را از مهلکه ناامیدی خارج میکنند.
همدلی
انسانی که از ویژگی همدلی برخوردار است، صاحب حس دلسوزی و درک طبیعت انسان هم هست ، حواسی که به او اجازه میدهند تا با انسانهای دیگر به لحاظ احساسی رابطه برقرار کند. توانایی همدلی به شخص اجازه میدهد که خدمات خوبی به دیگران ارائه کند و نگرانیها و دغدغههای آنها را پاسخ دهد.
ارتباطات انسانی
اشخاصی که هوش هیجانی بالایی دارند قادرند تا خیلی سریع با همگروهیهای خود رابطهای برپایه توافق و اعتماد برقرار کنند. آنها همچنین از جنگ قدرت و زیرآبزنی اجتناب میکنند. آنها از کار کردن با سایرین لذت میبرند و روابطشان با دیگران را بر پایه احترام پیش میبرند.
همانقدر که جستجو و استخدام افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند مهم است، رفتار مبتنی بر هوش هیجانی هنگام برخورد نیازهای کارمندان دنیای امروز نیز برای مدیران و رهبران کسب و کار حیاتی است.
بسیاری از کارمندان و کارگران مسنتر، کارشان را در همان شرکتی آغاز کردهاند که در آن بازنشسته شدهاند. بسیاری از افراد نسل قدیم به یک شغل صرفا به عنوان وسیلهای برای امرار معاش نگاه میکردند. امروزه اما بسیاری از کارمندان از شغل خود چیزی بیشتر از دریافت حقوق انتظار دارند. نسلهای جدید در عین اینکه شاهد تحمل ناامیدیهای موجود و اخراجهای متعدد در محل کار توسط همکاران وفادار مسن خود هستند، متوجه شدهاند که آن نگاه قدیمی دیگر همیشه جواب نمیدهد.
با وجود اینکه نیازمندیهای احساسی کارمندان ممکن است برای کارفرماها مانند یک طومار بلندبالا به نظر برسد، اما این نیازمندیها ارزش توجه کارفرمایان را دارد. سرمایهگذاری روی هوش هیجانی برای یک سازمان کارمندانی متعهدتر و سرسپردهتری که تمام تلاش خود را برای به جلو راندن سازمان به کار میگیرند به همراه خواهد داشت
چرا هوش هیجانی تا این اندازه مهم است؟
“فكر” و “احساس” عوامل دوگانه در تصميم گيری هستند كه در واقع، احساس، نيروی محرك و برانگيزاننده فكر است. هر فكری را كه می خواهيم جامه عمل بپوشانيم،می بايست به وسيله احساس يا تمنايی مانند عشق يا هيجان، برانگيخته و فعال كنيم كه به آن هوش احساسی يا استعداد عاطفی (EQ) می گوئيم.
یک لیست احساسات تهیه کنید
خودتان را بیان کنید
یادبگیرید تا احساسات منفی خود را مدیریت کنید
از گوش دادن ، درس بگیرید
مطالعه نشانه های غیرکلامی هیجانی
آیینه شدن شخصیتی را امتحان کنید
بهبود هوش هیجانی
هوش هیجانی شما می تواند در طول زندگیتان روند افزایشی خود را طی کند و حتی می تواند در تمام عرصه های زندگی شما بهبود یابد . شما می توانید در خلوت و با همراه همکاران، دوستان، همسایه ها، خانواده، فامیل،یا آشنایان روی هوش هیجانی تان کار کنید. ایجاد هر تغییر اساسی و قابل توجهی در هوش هیجانی، حدود 3 تا 6 ماه زمان می برد، اما اگر پاسختان به هر کدام از پرسشهای زیر مثبت است، این زمان ارزش هر تغییر را که در زندگیتان ایجاد می کند، دارد.
آیا دوست دارید خانه یا محل کارتان، زیر ذره بین شما باشد ؟
آیا مایلید که به شکل موثرتری استرس هایتان را مهار کنید ؟
آیا دوست دارید که نفوذ گسترده تر و بیشتری داشته باشید ؟
آیا دوست دارید که به اهدافتان پایبند بوده و در مسیر رسیدن به آن ها گام بردارید ؟
آیا دوست دارید که اطرافیانتان بازدهی بیشتری داشته باشند ؟
آیا مایلید ریسک پذیرتر بوده و بر ترس ناشی از تغییر غلبه کنید ؟
آیا دوست دارید که نگرش مثبت تر و امیدوارتری داشته باشید ؟
و در نهایت دوست دارید زندگی موفق تر و رضایت بخش تری داشته باشید ؟
این کتاب به شما کمک می کند تا با هوش هیجانی بیشتر آشنا شوید و در ادامه مجموعه آموزشهای این سایت را برای افزایش هوش هیجانی و رشد و توسعه فردی خود دنبال کنید.
- مرتبسازی براساس پیشفرض
- نمایش 9 محصول در هر صفحه
عزت نفس چیست؟
2 دیدگاه/در رشد فردیعزت نفس (Self-Esteem) میزان ارزش و بهایی است که ما برای خودمان متصور هستیم. همانطور که می دانید انسان بصورت کلی از ارزش و منزلت بسیار بالایی برخوردار است و این قدرت را دارد که تا بالاترین سطوح مادی و معنوی رشد کند. واقف بودن به این موضوع می تواند موجب شود که انسان، قدر و منزلت خود را دانسته و با افکار و اقدامات نادرست به روح و روان خودش آسیب وارد نکند. نکته بسیار مهمی که وجود دارد این است که می بایست این تصور به حقیقت نزدیک باشد و جای خود را به غرور کاذب نداده باشد!
کمبود عزت نفس را میتوان ریشهٔ بسیاری از مشکلات رفتاری و ذهنی انسانها دانست،به همین علت تلاش و تمرین برای افزایش عزت نفس را به افراد بسیاری توصیه میکنند.
نظام ارزشی
ممکن است مردی تحت تأثیر این باور قرار بگیرد که ارزش شخصی را با میزان کسب درآمد ارزیابی کند. ممکن است زنی متأثر از این باور باشد که ارزش او بستگی به موقعیت مردی دارد که با او ازدواج میکند. ارزشهایی از این دست عزت نفس را خدشهدار میکنند و منجر به از خودبیگانگی میشوند تا شخص تصمیمات تأسفانگیزی علیه خود بگیرد. بنابراین زندگی آگاهانه مستلزم توجه داشتن به ارزشهایی است که اهداف و مقاصد ما را در زندگی شکل میدهد.
همهی ما میتوانیم در نگاهی به گذشته خود مواردی را پیدا کنیم که به اندازه کافی آگاهانه عمل نکردهایم. با خود میگوییم:«اگر کمی بیشتر فکر کرده بودم.» «اگر تا این اندازه تحت تأثیر احساساتم قرار نگرفته بودم!» «اگر به واقعیتها توجه بیشتری میکردم!» « اگر کمی بیشتر آیندهنگری کرده بودم.»
اگر آگاهانه به این ‘ اگرها ‘ و تفکرات منفی پشت آن توجه نکنیم ، قطعا اسیب های روانی زیادی به خودمان خواهیم زد.
من به موفقیتهای شایان ذکری رسیدهام اما چرا مباهات نمیکنم؟
مدیر یک شرکت با حجم فعالیت متوسط میگفت: « با آن که به موفقیت شایان توجهی در کارش دست یافته، ناراحت و افسرده است.» دلیلش را هم نمیدانست. او همیشه میخواسته یک دانشمند پژوهشگر بشود اما به خاطر پدر و مادرش به کار تجارت روی آورده است. در این شرایط او نه تنها تحت تأثیر موفقیتهای شغلیاش به مباهات نمیرسید، بلکه عزت نفسش جریحهدار میشد. پیداکردن علتش کار دشواری نبود. او در تمام زندگی برای اینکه محبوب واقع شود تسلیم خواستههای دیگران شده بود. اینگونه هرگز به رضایت خاطر و احساس مباهات نمیرسید. تا زمانی که در این رفتارش تجدیدنظر نمیکرد هیچ راه حلی برای او متصور نبود.
این نکته مهمی است که باید به آن توجه داشته باشیم. زیرا بارها از کسانی میشنویم که میگویند: «من به موفقیتهای شایان ذکری رسیدهام اما چرا مباهات نمیکنم؟» با آن که دلایل مختلفی وجود دارد برای اینکه از موفقیتهایشان لذت نبرند، طرح سؤالی بسیار مفید است و آن این که «چه کسی هدفهای تو را انتخاب کرد؟ خود تو اینکار را کردی یا یکی از اشخاص مهم موجود در زندگیت این کار را کرد؟»
دانلود پادکست من ارزشمند از آپارات
معمولاً افراد چنان به این افکار منفی ذهن خود عادت کردهاند که وجود آن را در ذهن خود تشخیص نمیدهند و تنها متوجه اثرات و نشانههای آن میشوند، اثرات و نشانههایی که در ادامه توضیح داده شده است.
با تغییر صدای منفی ذهن میتوان عزت نفس را بهبود بخشید و به افزایش آن کمک نمود.
ویژگی های افراد دارای کمبود عزت نفس:
1-برای عقاید و باورهای خود ارزش اندکی قائل است و بهراحتی تحت تأثیر جو و فضایی که در آن قرار دارد، نظراتش تغییر میکند و یا بالعکس، از آنجایی که به باورها و عقاید خود ناخودآگاه شک دارد، برای جبران آن چنان متعصبانه به باورهای خود میچسبد و از آنها دفاع میکند که او را تبدیل به انسانی غیرمنعطف و خشک میکند؛ چنانچه یونگ میگوید: تعصب به یک باور، نشانه شک داشتن به آن باور در ناخودآگاه است.
2-بر روی خطاها و شکستهای خود تمرکز میکند و مهارتها و موفقیتهای خود را نادیده و کم اهمیت میانگارد.
3-خود را بهکرات و در هر زمینهای با دیگران مقایسه میکند و معمولاً به این نتیجه میرسد که دیگران بهتر و موفقتر از او هستند.
4-بازخورد منفی دیگران را میپذیرد و بازخورد مثبت آنها را تعارف و یا اغراق میداند.
5-ازخطر کردن و ریسک کردن گریزانند، زیرا نگران شکست و عدم موفقیت هستند. تا جای ممکن کمتر حرف میزنند تا اشتباهی چیزی نگویند و با دیگران معاشرت کمتری دارند تا خطاهای تصوریشان کمتر دیده شود.
6-بسیار حساس و نازک نارنجی هستند. آنها از کوچکترین حرف و رفتاری احساس رنجش میکنند.
7-نگران آینده هستند، زیرا خود را برای مقابله با وقایع توانا نمیبینند.
8-احساس نیاز شدیدی به تایید دیگران و دوست داشته شدن از طرف آنها دارند. تمام تلاش آنها جهت جلب رضایت دیگران است تا شاید به این ترتیب اندکی احساس بیارزشی و دوست نداشتنی بودن خود را تسکین بخشند. به همین دلیل، آنها بیش از اندازه درباره آنچه دیگران درباره آنها فکر میکنند و نظر آنها راجع به خود نگرانند. از خود مدام میپرسند که نکند با دیگری رفتار خوشایندی نداشته است و یا حرف نامعقولی زده است که کسی را رنجانده است.
9-مهارتهای اجتماعی آنها پایین است و از ترس آنکه اگر دیگران حقیقتاً آنها را بشناسند، از آنها فاصله خواهند گرفت؛ نمیتوانند با دیگران روابط صمیمانه برقرار کنند.
10-توجهی به مراقبت کردن از خود نشان نمیدهند. در هنگام بیماری استراحت نمیکنند، با وجود آگاهی بر مضرات سیگار، الکل و یا مواردی دیگر همچنان به استفاده از آن ادامه میدهند و بیشتر خود را در معرض سوءاستفاده روانی، روحی و جسمی قرار میدهند، زیرا ناخودآگاه خود را شایسته و ارزشمند نمیدانند.
11-افکار منفی بسیاری در ذهن آنها جریان دارد که بهصورت انتقاد از خود و خودسرزنشگری نشان میدهد و به همین دلیل احساس گناه و شرم در آنها زیاد است.
بیشتر بدانید:
ده راهکار افزایش اعتماد به نفس و عزت نفس- ویدئو آموزشی
خبر خوب در مورد افزایش عزت نفس
گر چه عزت نفس در کودکی و به واسطه پیامهایی مبنی بر دوستداشتنی بودن یا نبودن، توانایی یا ناتوانی و ارزشمند بودن یا نبودن خود که از دیگران و بالاخص مراقبین اصلی خود دریافت کردهایم، در ما شکل میگیرد؛ اما این به معنای آن نیست که عزت نفس پس از شکلگیری، ثابت است و افزایش عزت نفس امکانپذیر نیست. افرادی که دچار کمبود عزت نفس هستند پیامهای بیارزشی، دوست داشتنی نبودن و ناتوانی را در کودکی به کرات از اطرافیان خود و بالاخص مراقبین اصلی خود شنیدهاند و آن را مدام در ذهن خود تکرار میکنند، ولی این پیام ها به آسانی قابل جایگزینی هستند.
نیاز ما به عزت نفس، مشابه نیاز ما به ویتامین هاست. اگر ویتامین به بدن ما نرسد نمی میریم ، اما بعضی از توانایی ها و قابلیت ها را از دست می دهیم.
از فقدان عزت نفس نمی میریم اما این کمبود قطعا موجب نقص عملکرد ما می شود
مقاله 7 مرحله از فرایند خوددوستی را بخوانید:
نشانههای افراد با عزت نفس
افرادی که دارای عزت نفس هستند و یا به عبارتی دیگر، عزت نفس آنها بالا است، دارای ویژگیهای زیر هستند:
1-از خطا و اشتباه نمیترسند و ریسکپذیر هستند.
2-باور دارند که همهی انسانها فارغ از رنگ، نژاد، مذهب، جنسیت و ملیت با هم برابر هستند و دارای حقوق یکسانی هستند. فردی که از لحاظ جنسیتی زنان را نمیپذیرد و از زنها هراس دارد، به توانمندی خود ایمان ندارد و به واسطه تحقیر زنان سعی در جبران احساس حقارت خویش دارد.
3-آنها باور دارند که انسانها دارای هوش، استعداد و مهارتهای متفاوتی هستند و هیچ دو نفری را نمیتوان و نباید با هم مقایسه کرد.
4-آنها باور دارند از آنجایی که میزان استعداد افراد برای ما ناشناخته است، پس هیچ کس را نمیتوان و نباید مورد قضاوت قرار دارد.
5-با توجه به اصل برابری و تفاوت، فردی که دارای عزت نفس است باور دارد که من از شما نه بهترم و نه بدتر. من با شما متفاوت هستم. همانگونه که نمیتوان چشم و گوش را با یکدیگر مقایسه کرد و بهتری و بدتری میان آنها را مشخص کرد، میان انسانها نیز نمیتوان مقایسه بهعمل آورد.
6-انسان دارای عزت نفس باور دارد که من و شما به عنوان انسان، ارزشمند هستیم؛ زیرا دارای اندیشه هستیم و میتوانیم با استفاده از آن و فراگیری دانش و مهارت به اهداف خود برسیم.
7-فرد دارای عزت نفس با احتمال بیشتری در برابر مشکلات میایستد، چراکه به توانایی خود باور دارد.
8-با دیگران با احترام بیشتری برخورد میکند، زیرا خود را با دیگران مقایسه نمیکند و بنابراین آنها را تهدیدی علیه خود نمیداند. حقیر دانستن دیگران نشانه کمبود عزت نفس است.
فردی با عزت نفس سالم میگوید:
او بسکتبالش خوب است و من پیانو خوب مینوازم.
9-رفتار خوب و گرمی با دیگران دارد، زیرا از آنجایی که خود را دوست داشتنی میداند، دائم نگران نظر و تایید دیگران نمیباشد.
10- بهراحتی نظر و عقیده خود را به دیگران ابراز میکند و از بیان آن احساس شرم و خجالت نمیکند. فرد دارای عزت نفس سالم بر اساس قدرت اختیار و انتخاب خود کار مناسب و درست را انجام میدهد و نگران نظر و تایید دیگران نمیباشد.
11-به نقاط ضعف و قدرت خود شناخت و اشراف دارد. ضعفهای خود را بدون احساس شرم و گناه میپذیرد، زیرا باور دارد انسان در ابتدای جاده کمال است و هیچکسی کامل نمیباشد. بنابراین در مواردی که میتواند برای کمبودها و نقصهای خود کاری انجام دهد، با شادی و نشاط در جهت آن اقدام میکند و برای خود حق اشتباه کردن قائل است.
مقاله زیر نیز به شما کمک می کند تا با مفهوم عزت نفس در محیط کار بیشتر آشنا شوید:
لینک اهمیت عزت نفس برای یک مدیر
بیشتر بدانید :
داستانی واقعی و تاثیرگذار از اعتماد به نفس
10 تمرین بسیار مهم خویشتن دوستی و افزایش عزت نفس
۱۳ رفتاری که هرگز در افراد با اعتماد به نفس و عزت نفس نمیبینید
آخرین آموزشها
درباره ما
خانه تحول TA با بیش از یک دهه تجربه، به شما کمک میکند با شناخت ساختار شخصیت، روابط خود را بهبود و شخصیتی سالم ، کاریزماتیک و موفق از خود بسازید. کلیه آموزشهای این سایت با تدریس دکتر لیلا امیری نسب مطابق با استاندارد انجمن بین المللی TA میباشد.