عزت نفس راه حل ابراز وجود در شغل

مدیر داخلی یک شرکتم، اما یه مشکلی دارم ، کم حرفم و یا اگر بخواهم حرف بزنم خیلی تپق می زنم .

این سئوال یکی ازعزیزان در جلسه کوچینگ امروز بود.

از او پرسیدم چرا فکر می کنی کم حرفی بد است ، چه اشکالی دارد، کمتر حرف بزنی و بیشتر گوش بدهی.

گفت نه آخر،یک مدیر باید محکم و باصلابت صحبت کند، نه اینکه به تته پته بیفتد.

بعد شروع کرد از کودکیش گفتن، پدر و مادری داشتم که همیشه به من می گفتند  تو حرف نزن و در جمع  مرا تحقیر می کردند ، الان هم بعد از 40 سال هنوز در جمع نظر من برایشان مهم نیست و همان رفتارها ادامه دارد، و بیشتر وقتها در جمع مهمانی و خانواده سرم را  به بچه ها گرم می کنم که کمتر حرف بزنم ،

بیشتر که با او صحبت کردم ، متوجه شدم مشکل کم حرفی او به دلیل عدم عزت نفس و حس خوددوستی نسبت به خودش است .

ترس از قضاوت شدن و ترس از دوست داشتنی نبودن موقع صحبت کردن در جمع، ترس هایی هستند که ریشه در یک من بدم درونی دارد. فارغ از اینکه موقعیت شغلی شما چه باشدیا مدرک و تحصیلات شما تا درجه ارشد و دکترا پیش رفته باشد، به نسبت آسیب دیدگی عزت نفس،  تا قهقرای تنهایی ،منزوی بودن ، و کم حرفی شما را می کشاند.

راستش عزت نفس را نمی شود یک شبه ساخت، ولی این قصر فروریخته عزت نفس را می شود آجر به آجر با خودشناسی از نو بنا نهاد ، یک راه برای خوددوستی و بالابردن عزت نفس، ایستادن در برابر واگویه های ذهنی یا والد منتقد درونمان می باشد،  هر روزبه صورت مداوم پیام های مثبت را جایگزین پیامدهای منفی والد درونت کن .

هر روز با خودت تکرار کن :

من خودم را تایید می کنم و دوست دارم

من انسانی ارزشمند و دوست داشتنی هستم

من هرکجا بروم انسانها به من عشق می دهند .

من دیگران را دوست دارم و دیگران نیز مرا دوست دارند .

 

وقتی با تکرار جملات تاکیدی مثبت حس خوبی نسبت به خودت پیدا کردی، ارتعاش آن به بیرون از تو راه می یابد ، دیگران این حس خوب و انرژی مثبت را کم کم دریافت خواهند کرد و حضورت در هر جمعی باعث خوشحالی دیگران خواهد بود.

  از نوازش خودت شروع کن ، دستانت را ببوس ، خودت را بغل کن ،به خودت مهر بورز، وقتی خودت را نوازش کنی می توانی  نوازش های مثبت دیگران مبنی بر دوست داشتنی بودنت را دریافت می کنی، کم کم با نوازش های دیگران، نطقت باز می شود، بدون آنکه متوجه شوی مثل بلبل شروع به صحبت می کنی ، چون نگران قضاوت دیگران، تلخ بودن و دوست داشتنی نبودنت نخواهی بود.

کم کم ، خودجوش می شوی ، مثل کودکی 3 ساله که بدون توجه به نظر و قضاوت دیگران، صحبت می کند، تپق می زند، کلمات را اشتباهی و جابجا می گوید ، ولی آنقدر مورد توجه و نوازش اطرافیانش قرار می گیرد که باز خودش را لوس می کند و مزه می پراند .

به نظر من انسانها ، ممکن است  با یادگیری  سیاست رابطه و زدن عطرهای گران قیمت، جراحی های پی در پی زیبایی ، مهارت مذاکره و یادگیری مهارت های دیگر کمی تا قسمتی دوست داشتنی بشوند ولی این درست مثل این است که روی ظرف میوه گندیده ، مقداری بستنی بریزی ، وقتی آدمها بستنی را خوردند و به ته ظرف رسیدند، میوه گندیده حال آنها را بهم خواهد زد.

اکنون وقت آن است که وجود خود را ستایش کنیم،با درآغوش کشیدن خودمان و سایه های درونمان، به خوددوستی برسیم ،تا از نظر دیگران نیز دوست داشتنی باشیم و به عزت نفس حقیقی راه پیدا کنیم .

 

ویژگی های افراد با عزت نفس بالا و افراد با کمبود عزت نفس را در لینک زیر بخوانید:

لینک ویژگی های افراد با کمبود عزت نفس و دارای عزت نفس

 

محصولی متناسب با انتخاب شما یافت نشد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سایه های شخصیت – سفر کشف من حقیقی و شفای زندگی

سایه های شخصیت – سفر کشف من حقیقی و شفای زندگی
طبق تجربیات و مطالعات موردی در نظریه های روانشناسی ، همه ما انسانها دارای نقاط ضعفی هستیم که اعتراف کردن به آنها برایمان سخت است .
من آدم حسودی هستم !
من دزدم.!
من خودخواهم.!
من گدا هستم .!

هیچ انسانی نیست که این خصوصیات منفی را بسته به ساختار شخصیت و طیف سلامت روان ، به نسبت کم و زیاد در خود نداشته باشد .

 

یادم می آید زمانی بود که از گداها متنفر بودم، و تصور می کردم همه گداها، آدم های مفت خوری هستند، ولی در زمان دانشجویی که مدام دنبال جزوه رایگان بودم و دلم می خواست یک سری از کتابها را مفت بدست بیاورم و پولی بابتش پرداخت نکنم ، متوجه شدم که آن وجه گداصفت بودن که از آن نفرت داشتم در بعد تاریک شخصیت خودم وجود دارد.
حال با توجه به شناخت بعد تاریک شخصیت درونم ،نسبت به گداها کهیر نمی زنم و از آنها نفرت ندارم.

 

-از همکارم متنفرم، چون چاپلوس است !
خب! او چاپلوس است ، دلش می خواهد چاپلوسی کند، چرا من از او متنفرم ؟
شاید چاپلوسی نیمه تاریک وجود من است و به آن آگاه نیستم .

 

همه مردم دزدند، اصلا نمیشه به کسی اعتماد کرد!
این عبارت برایت آشنا نیست ! کدام بعد از شخصیت من دزدی و پلیدی را در دیگران جستجو می کند!

شاید، اگر کسی متوجه نشود و بدانم پلیسی در کار نیست، یا اینکه رییسم متوجه نمی شود، یا دوستم طلبی که از من دارد را فراموش کرده است، من هم به روی خودم نیاورم ، چه اشکالی دارد اینها زرنگی من بوده !! 

 

این روزها پس از سالها خودشناسی ،یاد گرفته ام در تمام موارد، ریشه نفرت از دیگران ، عیبجویی ، اتهام را در وجود خودم جستجو می کنم .

 

وقتی سایه های درونم را می شناسم، تازه متوجه می شوم، که تا بحال دروغ های زیادی به خودم گفته ام ، دروغ هایی که من را از خود حقیقی ام و مقام والای انسانی ام دور کرده و به مرور زمان از منبع عشق و نور حقیقی فاصله گرفته ام .
دلیل ناآرامی های درونی من، انزجار، نفرت و کینه ای که من به دیگران دارم حتما و قطعا جایی در نیمه تاریک وجود خودم هست .

فرایند شفای زندگی و عشق از آنجا آغاز می شود، که تمام آنچه را در ضمیر ناخودآگاه من وجود دارد را اینجا روی میز بگذارم، آنها را انکار نکنم و پس نزنم . وقتی من خودم را با تمام سایه های وجودم، می پذیرم خردی در این سایه ها نهفته است که آشکار می شود اگر آن را بپذیرم و دست از انکار آن بردارم، آن خرد الهی بر من نمایان می شود و عشق در من جاری می گردد.

 

 

 

داستان انگیزشی مقابله با چالش های زندگی

درون من صدایی ندا می دهد،بیدار شو، آرزوهایت یک رسیدن به توبدهکار است.

این صدا برای شما آشناست ؟

درون شما هوشمندی بیکرانی خانه داردکه می خواهد شما تغییر کنید و راه رسیدن به آرزوهایتان را می داند ، می داند چگونه از شما پشتیبانی و شما را راهنمایی کند، اگر راه را بر ترس هایتان ببندید، هنگامی که آگاه و حاضرمیشوید تا با ترسهایتان روبرو شوید، هر ترسی می تواند به شما درسی بدهد.

 

ارنست هولمز،به انگیزه درونی، کشش الهی اشاره می کند که بی وقفه در گوش شما می گوید، رشد کن، رشد کن ،تغییر کن.

اما صدای دیگری نیز وجودداردکه صدایی بلندتراست ،صدای ترس.

که فریاد می کشد نه، نه .بمان همین جا خوب است ، امن است ، متاسفانه این دروغی بزرگ است. دروغی که از نجواهای ذهن برمی خیزد و اجازه تجلی نیروی هوشمند درونتان را نمی دهد .مقاومت در برابر کشش الهی به رشد، بسیار خطرناک تر از رشد نکردن است .

می توان ترس را اینگونه معنی کرد،شواهد دروغینی که واقعی به نظر می رسند، اما اگر بخواهیم زندگی بزرگ تری ایجاد کنیم، باید اندازه ی وجودمان را گسترش دهیم  و این به معنای آن است که به سرحد خود برویم و خیز برداریم.

داستان شجاعت پرواز را در لینک زیر بخوانید 

لینک داستان شجاعت پرواز

 

داستان شجاعت پرواز – رسیدن به آرزوها و رویاها

 

یک روز از پنجره آشپزخانه به بالکن نگاه کردم،پرنده ای را دیدم که تکه های کوچک چوب را به منقار گرفته بود و قصد داشت در بالکن برای خود لانه ای بسازد، تا غروب آفتاب لانه اش تقریبا ساخته شده بود، چند روز بعد 3 تا مهمان جدید داشتیم ، هر روز روی تخم هایش می نشست و منتظر تولد جوجه هایش بود، تماشای به دنیا آمدن جوجه ها برایم تجربه ای مقدس و زیبا بود 

هر بار که به پنجره بالکن نزدیک میشدم، پرنده نر که چشمان قرمزرنگی داشت می ترسید و سریع از آنجا پر می کشید و دور می شد، ولی پرنده ماده با آن چشمان درشت مشکی رنگش و آرامش عمیقی که داشت، بااینکه من گاها قدم به درون بالکن می گذاشتم همچنان محکم روی تخم هایش نشسته بودو هیچ حرکتی نمی کرد ،این تجربه برایم جالب بود که مهر مادری را حتی در حیوانات هم می توان دید، که به خاطر فرزندانش ترس از وجودش رخت بسته بود.

سرانجام روزی رسید که جوجه ها به دنیا آمدند، مادر جوجه ها، هر روز میرفت و با غذا برمی گشت و مراقب و مواظب جوجه هایش بود. هر روز روند رشد آنها را تماشا می کردم و لذت می بردم تا اینکه روز پرواز جوجه ها فرارسید ،

جوجه ها مجبور بودند آسایش و امنیت لانه را ترک کنند و یکروز آفتابی، وقت آن رسید که در آسمان اوج بگیرند، بچه گنجشک اول از لانه خارج شد،و برای نخستین بار روی لبه بالکن نشست ، به پایین نگاه کرد،حدود سه متر با زمین فاصله داشت، برای لحظه ای کاملا بی حرکت ایستاد ،بالش را به سختی باز کردو تلاش کرد که در آسمان اوج بگیرد،چند قدم به جلو و عقب رفت و بار دیگر به شدت بالهایش را به هم زد و بی درنگ از لبه بالکن ، به سمت درختی در باغچه اوج گرفت ،و پس از نخستین تجربه موفقیت آمیز پرنده بودنش ، با همه وجود جیک جیک کرد.

و پس از آن جوجه دوم نیز همین کار را کرد، اما جوجه سوم، داستان دیگری داشت ، با نگرانی به لبه بالکن آمد، به پایین نگاه کردو به سرعت به لانه برگشت،انگار شهامت دنباله روی از خواهر ، برادرهایش را نداشت ، شنیدن جیک جیک آنها از باغچه، تشویقش میکرد از لانه پرواز کند، باز روی لبه بالکن نشست، بالهایش را به شدت به هم زد، یا باید می پرید یا می افتاد، چند بار به درو دیوار خورد، اما سرانجام توانست خود را به باغچه برساند، پس از آن سه گنجشک چند بار با موفقیت دور باغچه پرواز کردند و سپس به سوی اکتشاف جهان ناشناخته ی پیش رویشان پرکشیدند.

گفت بیایید به لبه پرتگاه،

گفتند می ترسیم،

دوباره گفت ، بیایید به لبه،

آن ها آمدند ،

آن ها را هل داد و به پرواز در آمدند.

“گیوم اپولینر”

داستان زندگی ما داستان پرواز است ، پرواز به سرزمینی ناشناخته، بیشتر انسانها در زندگی،به دنبال امنیت هستند ، امنیت مالی، امنیت در رابطه ، امنیت شغلی،……. این همان جایی است که زندگی یکنواخت می شود و خمودگی می تواند ریشه بدواند.

داستان زندگی ، داستان پروازی پر از رمز و راز است ، پرواز از فراز لبه امنی مطمئن، به سرزمینی نامطمئن، یادم می آید اولین باری که تصمیم گرفتم از شهر کوچک خودم به کشوری دیگر برای ادامه تحصیل مهاجرت کنم، با مخالفت همه اطرافیان و خانواده ام روبرو شدم ،و با این جملات مدام من را بمباران می کردند ، شغل به این خوبی داری آن را از دست می دهی ، ماشینت را می خواهی بفروشی ، چند سال دیگه برمیگردی، همین شغل را هم نخواهی داشت، در صورتی که در این مدت می توانی با همین پولی که درمی آوری خانه بخری و همین جا رشد کنی ….

ولی انگار شوق پرواز از لبه طاقچه زندگی در من آتش انداخته بود، سفری به سرزمین ناشناخته را آغاز کردم ، از امنیت به سوی ناامنی پرواز کردم ، از زندگی یکنواخت که همیشه به مانند گور برایم تنگ است، به سرزمین هیجان، تغییر و تحول گام گذاشتم .

 

کامینگز میگه : به شجاعت نیاز هست تا بزرگ شویدو همان کسی شوید که واقعا هستید .

هنگامی که باورهای معنوی تان را با ایمان به خدا ، هوشیاری، حضور بی کران، شعور کیهانی در هم می آمیزید،تجربه ای شگفت انگیزپدید می آید، ما به این دنیا آمدیم تا در یک سفر ماجراجویانه،کاوشگر باشیم، حرکت کنیم، رشد کنیم و تکامل بیابیم، و این تنها هنگامی رخ می دهد که پا روی ترسهایمان بگذاریم و آماده تجربه های نو در زندگی باشیم .

در لینک زیر می توانید داستانی شیرین از پشتکار برای رسیدن و خواسته ها و اهدافتان بخوانید 

داستان شیرین پشتکار (رمز پیروزی )

 

 

 

 

حال خوب با جملات تاکیدی مثبت روزانه- راز ارتعاش و فرکانس مثبت

یک روز پیامکی از طرف یک سازمان برایم ارسال شد، که باید روال کاری را برای امضا یک  نامه طی می کردم، وقتی پیامک را دیدم، اول کلی غز زدم  و با خودم گفتم این کار باید به صورت آنلاین انجام می شد ولی الان چقدر باید زمان و انرژی صرف کنم تا این کار را انجام دهم، ولی یادم آمد که هر اتفاقی را باید با دید مثبت نگاه کنم ، سریعا در دفتری که همیشه همراهم هست ،نوشتم که این کار برای من خیر است و به آسانی و سریعا و توسط انسانهای خوب و مهربان، انجام می شود .

صبح از خانه بیرون آمدم، به طرف آن سازمان حرکت کردم،در طول راه جملات تاکیدی مثبت را با خودم تکرار می کردم ،من امروز انسانهای خوب و اتفاقات خوب را جذب می کنم .

به سازمان مربوطه رسیدم ،خانمی که باید نامه من را امضا میکرد، در حال جر و بحث با مشتری بود ، از شدت کار و شلوغ بودن اداره می نالید ،نزدیک شدم با لبخندی گرم سلام کردم، برگه را خواند، و همان موقع تلفنش زنگ زد ، آن طرف خط ظاهرا همسرش بود، با عصبانیت پاسخهای کوتاه می داد و مدام تکرار می کرد ، من فعلا مشتری دارم ، گوشی رابا عصبانیت سرجایش کوبید، موبایلش را برداشت و از اتاق خارج شد ، من روی صندلی نشستم ،از پنجره اتاق او را می دیدم که در راهرو با عصبانیت راه می رود و گفتگویی آکنده از خشم با طرف مقابلش دارد.

بیست دقیقه بعد وارد اتاق شد ،گفت ببخشید معطل شدید ، به صورتش لبخند زدم و گفتم میخواهید برایتان آب بیاورم، گفت نه، ممنونم و شروع به خواندن نامه ام کرد ، کمی آرامتر شد.

برگه را مهر و امضا کرد و پرسید تا چند ماه باید این برگه را بیاورید تا من امضا کنم ؟

گفتم ظاهرا 6 ماه .

گفت همه برگه ها را بده تا برایت امضا کنم، تا هر ماه مجبور نشوید تشریف بیاورید. فقط لطفا با سازمان مربوطه این موضوع را مطرح نکنید ،که مشکلی برای من پیش بیاید.

بسیار خوشحال و هیجان زده شدم ،ازش صمیمانه تشکر کردم و از سازمان خارج شدم .در طول راه فکر می کردم ، من هرماه چقدر باید انرژی و زمان صرف می کردم تا این نامه ها امضا شود و  به آسانی کارم انجام شد، و این نتیجه جملات تاکیدی مثبت امروز صبح بود که :

من امروز انسانهای خوب و اتفاقات خوب را جذب می کنم .

سوار ماشینم شدم، به منظره ها ، به خیابانها، به مغازه ها و به همه آدمها لبخند می زدم، چون حالم خیلی خوب بود و سرشار از انرژی بودم .

جلوی یک پارک رسیدم . تصمیم گرفتم قدری در پارک قدم بزنم و کمی مراقبه کنم ، دنده عقب گرفتم تا در جایی مناسب پارک کنم ولی محکم با سپر جلویی ماشینی که پارک کرده بود برخورد کردم ،

پیاده شدم، یک ماشین خارجی ،مشکی رنگ صفر و تمیز که در اثر برخورد، چند خط روی سپرش افتاده بود، عذرخواهی کردم و با نگرانی گفتم، بفرمایید تا چه مبلغی را باید تقدیم کنم ، مرد بسیار خوب و مهربانی به نظر می رسید، گفت اشکالی ندارد چیز مهمی نیست ، شما بفرمایید .

باز اصرار کردم تا پول تعمیر ماشینش را بگیرد، ولی قبول نکرد و با رویی گشاده به من لبخند زد و باز تکرار کرد ، چیز مهمی نیست خانم ، تشریف ببرید. 

باز یاد جملات تاکیدی مثبت صبح افتادم که:

من امروز انسانهای خوب و اتفاقات خوب را جذب می کنم .

این داستان واقعی را برایت تعریف کردم تا نکته ای بسیار بسیار مهم را در اینجا عنوان کنم ، در هریک از ما انسانها، صفات نیک و بد وجود دارد ،شما می توانید از هر فردی بسته به انرژی که برای جهان می فرستید صفات خوب و یا بد او را بیرون بکشید .

اگر فردی بداخلاق هست با تاکید بگویید ، او با من خوب رفتار می کند و من وجه نیک او را بیرون می کشم .

اگر فردی ظالم است با تاکید بگویید او با من مهربان و دلسوز است و من وجه نیک او را بیرون می کشم .

اگر به شغلتان علاقه ای ندارید ، اگر می خواهید شغلتان را عوض کنید، اگر سرکار مشکل دارید یا اگر بیکار هستید، بهترین راه حل این است که، شغل کنونی خود را با عشق متبرک کنید ، بدانید که این شغل تا زمانی که در آن مشغول به فعالیت هستید پله ای برای تجربه شماست و قرار است چیزهای زیادی از آن یاد بگیرید،اگر در محل کار کسی شما را می آزارد، هرگاه به آن رفتارها می اندیشی ، آنها را باعشق متبرک کن، اگر این شخص ایرادگیر است، با تاکید بگویید که او دوست داشتنی و بسیار تحسین انگیز است .

اگر شغل خود را دوست دارید اما احساس می کنید به اندازه کافی پول نمی گیرید، حقوق فعلی خود را با عشق متبرک کنید، قدردانی برای چیزهایی که هم اکنون داریم به آن امکان رشد و افزایش می دهد.تاکید کنید که اکنون ذهن خودآگاهتان را برای موفقیتی بیشتر باز و آماده نموده اید و قسمتی از آن موفقیت، افزایش درآمد و ثروت است .

همیشه هر کاری از دستتان برمی آید برای شغل خود بکنید تا کائنات بدانند که آمادگی بالا رفتن از جایی که هستید به جایگاهی بهتر را دارید.

فراموش نکنید که تکرار جملات تاکیدی مثبت به شما کمک می کند تا از درون انرژی مثبت به سوی دیگران بفرستید، در ارتباط با افراد ،خصوصیات مثبت آن فرد را بیرون بکشید و در طول روز ، افراد مناسب، اتفاقات خوب را برای خود رقم بزنید، و این حقیقت وجود دارد که افراد اطراف ما در حقیقت بازتاب درون ما هستند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

راهنمای عملی رسیدن به خواسته ها و اهداف در زندگی

 

یکی از راههایی که به شما کمک می کند مسیر رسیدن به خواسته های خود را کوتاه کنید تصویرسازی ذهنی می باشد، سعی کنید مدام به تصویر ذهنی تان بیندیشید ولی تلاش نکنید به زور و شتابزدگی تصویر ذهنی تان را به اجرا درآورید،

هر خواسته ای در زمان درست و مکان درست اتفاق می افتد ، تنها به این نکته کلیدی توجه کنید که این عالم غنی و سرشار از نعمت و فراوانی و برکت برای من و توست. تنها کاری که شما می کنید این است که در راستای رسیدن به هدف و رویای خود،گامی هرچند کوچک بردارید، به ندای درونی خود گوش دهید، هر آنچیزی که به شما الهام می شود را یادداشت کنید، حتی کوچکترین ایده و احمقانه ترین راه حل که به نظرتان می رسد را سریعا روی کاغذ ثبت کنید.

یک دفترچه کوچک، برای نوشتن نشانه ها و ایده ها همراه خود داشته باشید، از خداوند بخواهید که راههای رسیدن به هدف را به شما نشان دهد، وبدون قضاوت و پیش داوری ذهنی، ایده های خود را در آن یادداشت کنید.

مثلا اگر هدف شما نوشتن یک کتاب می باشد، شاید اولین ایده این است که امروز یک مقاله دو صفحه ای در خصوص کتاب بنویسید ، تعلل نکنید یک خودکار بردارید و هرچه به ذهنتان می رسد را یادداشت کنید.

به نداهای ذهن انتقادگر و منتقد درونی خود، گوش ندهید، فقط بنویسیدو بنویسید و بنویسید، وقتی نوشته تان تمام شد از اول نوشته خود را بخوانیدو حالا اصلاحات نوشتاری را انجام دهید.می توانید این نوشته اصلاح شده را در فایلی از کامپیوترتان تایپ کنید ، هر روز بخشی به آن اضافه کنید ، بعد از یک ماه می بینید که کتاب شما آماده شده است و فقط لازم است فصل های مختلف را جدا کنید و پس از ویراستاری آن را چاپ کنید ،

دیدید چقدر ساده بود ، کتابی که چندین سال است تصمیم گرفته بودید آن را بنویسید و پشت گوش می انداختید، در مدت یک ماه کامل شد و آماده چاپ می باشد،در خصوص تمام خواسته ها ، رویاها و اهداف زندگیتان همین کار را بکنید.

هر روز به ندای قلبتان گوش دهید، فقط کافی است قدم های کوچک را به سوی خواسته تان بردارید ، به یاد داشته باشید تا زمانی که ایده ها فقط در ذهن شما باشند و آنها را عملی نکنید و قدم های کوچک به سوی هدفتان برندارید ،به هیچ چیز نخواهید رسید .

این جمله طلایی زیگ زیگلار را به خاطر بسپارید:
“لازم نیست حتما عالی باشی تا شروع کنی ، ولی حتما باید شروع کنی تا بتوانی عالی باشی”

اولین محصول شما ، اولین اثر هنری شما ، اولین کتاب شما، اولین نت موسیقی شما، قطعا خوب از کار در نمی آید ولی، با تکرار و تمرین بهتر و بهتر خواهید شد.

مدام به تصویر زندگی دلخواهتان بیندیشید، وبا خود تکرار کنید :

حق من یک زندگی با بالاترین استانداردهاست ، من در راستای هدفم حرکت می کنم، و خداوند در این راه پشتیبان من است و من به راحتی اهدافم را در زندگی خلق می کنم .

ممکن است در زمان تصویر سازی ذهنی ، و فکر کردن به زندگی دلخواهتان ، افکار منفی به سراغ شما بیاید ، این رویا عملی نخواهد شد ، چگونه امکان پذیر است ! از کجا می توانم آن خانه رویایی را داشته باشم ، چگونه پول لازم برای خرید ماشین دلخواهم برایم فراهم می شود.چگونه بیزنس بزرگی خواهم داشت؟

در این مواقع ، به گذشته خود سری بزنید،تمام اتفاقات خوب و معجزات هر چند کوچک که برایتان اتفاق افتاده است را مرور کنید و یک به یک آنها را روی کاغذ بنویسید، به معجزاتی فکر کنید که از جاییکه حتی فکر نمی کردید در زندگیتان رخ داد ، و شما شگفت زده می شدید ، پس باز هم اتفاق خواهد افتاد.

و بارها این جمله تاکیدی مثبت را با خود تکرار کنید :

آنجا که راه نیست خدا راه می گشاید.

خداوند در همه مراحل زندگی پشتیبان من است و از راههایی که فکر نمی کنم مرا به خواسته ام می رساند.

لیلا امیری نسب

مربی مهارتهای زندگی

به خودت عشق بورز و اشتباهات خودت را ببخش

اگر پیوسته از عشق ورزیدن به خودت پرهیز کنی، جهان نیز افرادی را به سوی تو می فرستد که از دوست داشتن و عشق ورزیدن به تو پرهیز خواهند کرد. خودت را با تمام اشتباهات و خطاهایی که داری ببخش و هیچوقت خودت را سرزنش نکن.

-وقتی کاسه خورشت قورمه سبزی از دستت می افتد و تمام فرش را کثیف می کند ساعتها به خودت غر نزن، اه ، دست و پاچلفتی ، حالا کی میخواد اینجا را تمیز کند.

-وقتی ظرفی قیمتی از دستت می افتد و می شکند، خودت را سرزنش نکن ، وجود تو ارزشمندتر از هر ظرف شیشه ای ،چینی و سفالی است .

-وقتی گزارشی را به علت عجله و ناخواسته به رییست اشتباه تحویل می دهی ،خودت را سرزنش نکن ، با خودت بگو درستش می کنم.

-وقتی اطلاعاتی که ساعتها روی کامپیوتر تایپ کردی و به علت قطع برق تمام اطلاعات به یکباره پاک می شود ، به خاطر احمق بودن و دست و پاچلفتی بودنت، خودت را سرزنش نکن.

-می دانی ، به خودت به چشمان یک کودک معصوم بنگر.

کودکی معصوم ، که ظرف خورشتی را ریخته، کاسه ای بلورین را شکسته وکارش را به درستی انجام نداده و حالا با چشمانی نگران به تو می نگرد .

شاید گاهی آنقدر با والد سرزنشگرت به جان کودک درونت می افتی و با سخت گیری هایت به خاطر اشتباهاتی که انجام داده کتکش می زنی، که او به گوشه ای از درونت فرومیرود و ساعتها گریه می کند.

گاهی او را در آغوش بگیر ، به رویش لبخند بزن و بگو اشکالی ندارد عزیزکم،

می دانم اشتباه کردی ، شاید حواست به دعوای دیشب سرمیز شام بود ، شاید آنقدر بار مشکلاتم را به دوشت ریخته ام که بیشتر از توان توست ، می دانم،….

من دوستت دارم ، من تو را می بخشم ، من تو را به خاطر تمام اشتباهاتت می بخشم، قول می دهم از این پس با تو مهربان تر باشم ،

قول می دهم به جای والد پرخاشگر، برایت والدی حمایتگر و مهربان باشم ،

اصلا ببین،امروز به خاطر تمام اشتباهاتی که کردی یک بستنی قیفی مهمان من،خوبه ….!؟

بیشتر بدانید :

8 روش کاربردی براي شفای کودک درون

عشق از نگاه تحلیل رفتار متقابل TA

سایه های شخصیت – سفر کشف من حقیقی و شفای زندگی

 

محصولی متناسب با انتخاب شما یافت نشد.

جملات تاکیدی مثبت

تکرار جملات تاکیدی مثبت ، به صورت روزانه به شما کمک می کند کنترل ذهن خود را کاملا به دست بگیرید و همانطور که می دانید،

هر آنچه هستیم، همان است که اندیشیده ایم. ذهن همه چیز است. هر آنچه را باور کنیم، همان میشویم.

شاید هزاران بار این واژه را شنیده باشید. از هر سخنران انگیزشی گرفته تا مدرس حوزه بازاریابی نیز از این کلمه استفاده کرده است. چرا اینقدر زیاد این کلمه به کار میرود؟ آیا تاثیر آن هم زیاد است؟ یا خرافات؟

داستان امیل‌کوئه و تلقین بنفس آگاهانه

امیل‌کوئه یک روانشنـاس و داروساز فـرانسوی که یک روش مـردم‌پسند برای روان‌درمـانی و خـود پیشرفت‌سازی، براساس خودتلقینی خوش‌بینانه را بنیان‌نهاد.

 

 

امیل کوئه روزی در داروخانه مشغول به کار بود که یکی از بیمارانش با شکایت از اینکه داروهایش اثری نداشته و باعث بهبودی مریضی اش نشده است وارد شد. در آن لحظه به ذهن دکتر کوئه رسید که قرص های قبلی را بگیرد و همان قرص را با رنگ و کپسول جدید به بیمار بدهد.
در زمان ارائه به او گفت که این قرص تازه به دست او رسیده و بیماران زیادی را بهبود بخشیده و مطمئن باش که برای تو هم موثر است. بعد از چند روز بیمار با خوشحالی به داروخانه مراجعه می کند و در خصوص معجزه درمان خود صحبت می کند.

امیل‌کوئه از این قضیه متعجب می شود، هر دو دارو را آزمایش میکندو نتیجه می گیرد هیچ تفاوتی ندارند. در نهایت چیزی به نام تلقین را کشف می کند.

 اگر انديشه اي براي مدت مديد در ذهن باقي بماند و فرد آن را واقعي فرض نماید، پس از مدتی ذهن آنرا به صورت واقعیت می پذیرد به شکلی که حاضر نيست هيچ گونه مطلبي بر خلاف آن را قبول نمايد.

با نگاهی دقیق تر، هر گاه افراد نوع بشر تمام ظرفيت فكري خود را بر روي عقيده اي متمركز سازند و هر روز بر وسعت دامنه آن بيافزايند اين اعتقاد در جهان بيرون جنبه واقعي پيدا خواهد كرد.

کاربرد یک نوع تلقین به نفس هشیارانه که مانند تکرار یک ذکر یا مانترا صورت می‌گیرد ، می تواند به این شکل باشد:

«من هر روز، از هر جهت بهتر و بهتر می‌شوم».  

این روش کاربردی به کوئیسم [ کوئه ایسم] یا روش کوئه معروف و شناخته شده‌است.

برای کاربرد روش کوئه‌، بیمار یا سوژه‌ی علاقمند به کسب موفقیت و یا تندرستی‌، هر بامداد پس‌از بیدارشدن از خواب و هنگام شروع روز و بعد در پایان روز به هنگام خواب ، باید 50‌بار جمله‌ی فوق را تکرارکند،تا جایی که آنرا باور کند.

وقتی از کوئه سؤال می‌شد که آیا او خودش را یک شفابخش یا درمانگر می‌داند؟ او جواب می‌داد:

من هرگز در تمام عمرم نه کسی را درمان‌کرده و نه فردی را شفاداده‌ام. تمام کاری که من کرده‌ام این است که به مردم آموزش داده‌ام تا بدانند چگونه خودشان را درمان کنند‌.

او معتقد بود:  عامل موفقیت در زمینه هیپنوتیزم جملات و کلماتی که هیپنوتیزور بیان می‌کند نیست، بلکه عامل مهم در این زمینه، پذیرش این مطالب و قبول آنها توسط ذهن خود سوژه است.

بنابراین باتوجه به این حالات هیپنوتیزم و تلقین به نفس تفاوت چندانی بایکدیگر ندارند.

تلقین

تلقين همانند بذري است كه در خاك وجود انسان ها كاشته مي شود اگر به موقع به آبياري و باغباني آن بپردازيم از آن دانه كوچك كم وزن درخت قطور و تنومندي ايجاد خواهيم كرد كه با بالا رفتن از آن درخت از فراز قله هاي موفقيت خواهيم گذشت.

ضمیر ناخودآگاه یا عملکرد خودکار ذهن، سلولها را برای انجام وظایف خاصی هدایت می نماید. در نظریه های روانکاوی شخصیت فروید از ضمیر ناخودآگاه یا ضمیر ناهوشیار به عنوان مخزن احساسات، افکار، اسرار و خاطراتی که خارج از اطلاعات آگاهانه ماست یاد شده است.یکی از بهترین روش های برنامه ریزی ضمیر ناخودآگاه هیپنوتیزم است، ضمیر ناخودآگاه با وجود اینکه بسیار قدرتمند است اما فرق بین واقعیت و خیال را نمی داند.

تمسخر کوئه

مجلات و روزنامه‌ها با درک غلط و نارسای خود از نظریات امیل کوئه جوک ساختند و چند شب بعد قهرمانان معروف کارتون‌های کمدی مثل (میکی ماوس) ،(دونالد داک) و (پوپیه) در شوهای تلویزیونی به صورت استهزا آمیز و با اداهای آنچنانی این جمله را به خود تلقین می کردند:

«من هر روز، از هر جهت بهتر و بهتر می‌شوم»

ولی امیل کوئه با جدیت مسیر درمان خود را طی کرد تا جایی که توانست افراد بسیار زیادی را در سرتاسر جهان شفا دهد.

5 نکته مهم استفاده از عبارت های تاکیدی مثبت

 

1.جملاتی که شما به عنوان تلقین از آن استفاده می کنید باید در حال به عینیت رسیدن باشد

مثلا فردی اضافه وزن دارد و علاقه‌مند است که خوش هیکل باشد، اگر هر روز تلقین کاهش وزن را تکرار کند اما نتیجه ای نبیند دچار افسردگی می شود. اما اگر همین فرد در باشگاه ثبت نام کند این بار استفاده از قدرت تلقین بیشتر به جان و دل او می نشیند و احساس پژمردگی نمی کند.
 

2.باور پذیری تلقین

اگر تازه شروع به استفاده از قوانین موفقیت کرده اید سعی کنید ابتدا از باور های کوچک استفاده کنید. این باور کوچک به شما کمک می کند که وقتی قدرت حیرت آمیز قانون تلقین را متوجه شدید شروع به ساخت باور های جدید و از بین بردن سقف کاذب ذهنی خود کنید.
 

3.جملات تاکیدی مثبت را بخوانید و از بین آنها جمله ای که با آن احساس راحتی می کنید برای خود بسازید

در کتاب ، مجله، شبکه های مجازی ، جملات تاکیدی مثبت را بخوانید و یک جمله که با آن احساس راحتی می کنید بارها و بارها در طول روز ، زمان خواب و در اولین ساعات روز پس از بیداری با خود تکرار کنید.

جمله ای ساده که نیاز به حفظ کردن نداشته باشد و به راحتی بر زبان و قلب شما جاری شود.

4.حتما حتما حتما باید بعد استفاده از آن جمله یا عبارت تلقین پذیر شما احساس خوبی داشته باشید.

اگر به هر دلیلی جمله ای را برای خود طراحی کرده اید که بعد از استفاده از آن احساس افسردگی یا ناراحتی حقارت به شما دست می دهد به هیچ عنوان به آن مسیر ادامه ندهید. تلقین شما باید در دل شما بنشیند و احساس رضایتمندی و خوشحالی به شما بدهد.
 

5.تکرار تکرار تکرار

عبارتی که برای تلقین خود استفاده کردید را در طول روز تکرار کنید. یکی از بهترین زمان های تکرار این عبارات 20 دقیقه قبل از خوابیدن و 20 دقیقه بعد از بیدار شدن می باشد. به آن حالت، حالت آلفا می گویند. در حالت آلفا شما دسترسی خیلی بیشتری به ضمیر ناخودآگاه تان دارید.  

در لینک های زیر توضیحات بیشتری در خصوص تلقین به ذهن و عبارت های تاکیدی مثبت آمده است ، می توانید مطالعه کنید :

 

حال خوب با جملات تاکیدی مثبت روزانه- داستان ارتعاش و فرکانس مثبت

 

حال خوب باجملات تاکیدی مثبت -معجزه رسیدن به خواسته ها

 

حال خوب با جملات تاکیدی مثبت – فراوانی در بازگشت پول

 

حال خوب با جملات تاکیدی مثبت روزانه –ذهن مثبت

 

 

مراقبه کودک معنوی درون- شفای کودک درون 

در ژرفای وجود هر یک از ما کودکی معنوی وجود دارد، کودکی مقدس، طفلی محبوب -بچه ای معصوم که با عشق و در عشق زندگی می کند .اگر می خواهید با کودک درونتان یا هوش بیکران ذهن ناخودآگاهتان ارتباط برقرار کنید و به رویاهایتان جامه عمل بپوشانید ، لازم است حال و هوای خوبی برای کودک درونتان ایجاد کنید تا بتوانید با این کودک معنوی درون ارتباط برقرار کنید .
برای ستایش و قدردانی راستین از گوهر درون، بهتر است که مستقیم با ما سخن گوید،دوران کودکی هراندازه هم دردناک بوده باشد، کودک معنوی درون منتظر است تا با او آشتی کنید، تا هدیه ای بسیار ارزشمند به شما تقدیم کند.این کودک، غرق در نور، محاط در شادمانی،و سرشار از خردو هدایت الهی است.

وقتی از مراقبه،مدیتیشن و ریلکسیشن صحبت می شود چه تصویری در ذهنت می آید؟

شاید تصویر فردی را تصور می کنی که چهار زانو نشسته و چشمان خودش را بسته و در سکوتی عمیق فرو رفته است.

چرا افراد مراقبه می کنند ؟

چرا باید هر روز مراقبه انجام دهیم ؟

مراقبه، مدیتیشن و ریلکسیشن همه و همه  برای توجه و تمرکز بر موضوعی خاص ،جهت خاموش کردن ذهن برای مدت مشخص می باشد، تا با اینکار ذهن بتواند برای لحظاتی از پیامهای منتقد درونی رها شود، و بتواند الهامات و شهود و نشانه ها را از طریق کودک درون دریافت کند.

در یک کلام مراقبه،

به معنای حضور در لحظه اکنون به جای گذشته و آینده می باشد،

 

ترس های آینده مثل بدهی، قسط،احتمال شکست، فقدان، جدایی و …. را رها کنیم و همچنین حسرت ها و خاطرات تلخ گذشته مثل،فرصت های از دست رفته، اشتباهات، ظلم هایی که در حق ما شده و تمام ناراحتی ها در ارتباط با خودمان و دیگران را را بتوانیم به دست فراموشی بسپاریم.

-مراقبه یعنی مراقبت از خودت

-مراقبه یعنی تو مادر می شوی برای کودک درونت،

نوازشش می کنی ، بهش آرامش می دهی به هر شکلی که خودت دوست داری و با آن راحت هستی،با او ارتباط برقرار می کنی.

-راستی تو چطوری با کودک درونت ارتباط برقرار می کنی ؟

-می دانستی توجه به زیباییها و قدم زدن در یک محیط سرسبز نوعی ارتباط با کودک درون است.زیرا دست کودک درونت را میگیری و با خودت به جاهایی می بری که او دوست دارد.

 

-می دانستی وقتی برای خودت یک لیوان چای دارچینی دم می کنی و وقتی تنها هستی در ظرفی زیبا غذایت را می ریزی و با توجه و حس عمیق شکرگزاری آن را می خوری یک نوع توجه به کودک درون است.

 

-می دانستی وقتی به گلهایت آب می دهی ، باهاشون صحبت می کنی، قربون صدقه شون میری، یک نوع ارتباط عمیق احساسی با کودک درون است زیرا کودک درونت آنهمه عشق و انرژی مثبت را دریافت می کند.

 

-می دانستی وقتی به خودت سخت نمی گیری،کارهای سخت را رها می کنی،قدری در خیابانها قدم می زنی و بادی که صورتت را نوازش می کند حس می کنی وخدا را به خاطر نعمت سلامتی و پایی که برای راه رفتن به تو داده، سپاسگزاری می کنی یک نوع ارتباط عمیق با کودک درون است،زیرا کودک درونت رقص کنان در درون تو شادی می کند وبا تو قدم می زند.

 

-می دانستی وقتی ، از داشته هایت ، از خواسته هایت در آینده ، از آرزوهای رنگی رنگی می نویسی و تمام تمرکزت را روی کاغذ می آوری یک نوع ارتباط با کودک درون است زیرا به کودک درونت قول سفری در آینده به قصر آرزوهایش را می دهی.

 

در واقع وقتی حال و هوای خوبی برای اوایجاد می کنی، کودک درونت که منبع اصلی الهامات و شهود می باشد با تو دوست می شود و تو را به خواسته هایت می رساند.

برای اینکه بتوانید آرامش عمیق تر را تجربه کنید، باید با مبحث خودشناسی و پیش نویس زندگی آشنا شوید، ویدئو زیر در خصوص شفای کودک درون به شما کمک می کند حال خوبی برای خود ایجاد نمایید.

در  ویدئو بالا ابتدا با مفهوم پیش نویس زندگی آشنا خواهید شد، یکی از عواملی که مانع تحقق ما در زندگی می شود، عدم آگاهی از مهارها و بازدارنده های ،برنامه ریزی شده در سطح ضمیر ناخودآگاه می باشد ، بنابراین لازم است ابتدا شخصیت خود را از این آلودگی ها پاک کنید تا بتوانید حال و هوای خوبی برای کودک درون خود ایجاد کنید.

بیشتر بدانید :

8 روش کاربردی براي شفای کودک درون

عشق از نگاه تحلیل رفتار متقابل TA

به خودت عشق بورز و اشتباهات خودت را ببخش

سایه های شخصیت – سفر کشف من حقیقی و شفای زندگی

 

محصولی متناسب با انتخاب شما یافت نشد.

9 روش عالی برای رسیدن به مرحله خوش بینی

۱. احساسات‌ خود را بشناسید و ببینید از اتفاقات خوب و بد چه تأثیری می‌پذیرید

فرض کنید در حال رانندگی هستید که ناگهان یک ماشین دیگر، می‌پیچید و مسیرتان را می‌بندد. حالا فرض کنید از این اتفاق عصبانی شده‌اید، طوری که دست‌ خود را روی بوق می‌گذارید و حتی سر راننده‌ی جلویی داد می‌زنید. در پایان روز، این اتفاق را به همین شکل در دفترچه‌تان یادداشت کنید. از احساس خود در آن لحظه بنویسید و واکنشی را هم که بلافاصله نشان دادید ذکر کنید. اما یادتان باشد رفتارتان را با برچسب «درست» یا «غلط» مورد قضاوت قرار ندهید و فقط به بازنویسی اتفاق پیش آمده اکتفا کنید.
سپس درباره‌ی چیزی که نوشته‌اید، اندکی تأمل کنید. آیا واکنشی که از خودتان نشان دادید، مغایر ارزش‌های مورد باور شما نبوده است؟ آیا رفتارتان با شخصیتی که از خودتان انتظار دارید، مغایرت نداشته است؟ اگر پاسخ به این پرسش‌ها مثبت بود، فکر می‌کنید کجای رفتارتان اشتباه کردید؟ به نظرتان، علت اصلی واکنش شما چه بود؟ شاید واقعا از دست راننده‌ای که ناگهان جلوی راه‌تان سبز شد عصبانی نبودید، بلکه این فرد را قربانی عصبانیتی کردید که از جای دیگری ناشی شده بود.
یادداشت کردن اتفاقات نباید موجب درگیر شدن در احساسات منفی شود. باید از این تجربه‌ها درس بگیرید. از خودتان بپرسید: چه درسی در این تجربه هست که می‌تواند موجب رشد فردی‌ شما شود؟ آیا می‌توانید از این تجربه برای رویارویی با سایر اتفاقات کمک بگیرید؟ اگر دفعه‌ی بعد با موقعیتی مشابه مواجه شدید، چگونه رفتار خواهید کرد که مطابق ارزش‌هایتان باشد؟ مثلا اگر درک کنید عصبانیت‌ شما ناشی از روز پرتنشی بود، راحت‌تر می‌توانید بپذیرید دیگران هم اشتباه می‌کنند. به این ترتیب، یاد می‌گیرید بار دیگری که کسی نسبت به خودتان رفتار مشابهی پیش گرفت، با طرف مقابل همدلی کنید. اگر از قبل درباره‌ی طرز رفتارتان نسبت به موقعیت‌های تنش‌زا پیش‌فرض داشته باشید، واکنش شایسته‌تری در چنین موقعیت‌هایی از خودتان نشان خواهید داد.

۲. تمرینات ذهن‌آگاهی انجام بدهید

ذهن‌آگاهی (mindfulness) یکی از مؤلفه‌های کلیدی خوش بینی است که به شما کمک‌ می‌کند در لحظه، بدون هیچ قضاوتی، به احساسات‌ خود اذعان داشته باشید. اغلب اوقات، واکنش‌های منفی زمانی بروز می‌کنند که با احساسات‌ خود بجنگید یا آن‌قدر مغلوب آنها شوید که یادتان برود می‌توانید واکنش‌تان را نسبت به احساسات خود کنترل کنید. برای اینکه بتوانید خودتان را در زمان هجوم احساسات منفی کنترل کنید، باید روی طرز نفس کشیدن‌تان تمرکز داشته باشید، هم جسم و هم احساسات‌تان را بپذیرید و به جای انکار احساسات‌ خود از آنها درس بگیرید.
• در مطالعات متعددی ثابت شده است مراقبه‌ی ذهن‌آگاهی در بهبود اضطراب و افسردگی تأثیر دارد. همچنین گفته شده است مراقبه‌ی ذهن‌آگاهی موجب تغییر رویه‌ی بدن در پاسخ به استرس می‌شود.
• برای بهره‌مندی از تأثیرات مثبت مراقبه لازم نیست حتما زمان زیادی را به انجام مراقبه اختصاص بدهید. فقط روزی ۵ دقیقه انجام مراقبه‌ی ذهن‌آگاهی کافی است تا نسبت به احساسات‌ خود آگاه‌تر شوید و آنها را بپذیرید.

۳. تک‌گویی‌های درونی‌ خود را از نظر خوشبینانه یا بدبینانه بودن بررسی کنید

برای اینکه بدانید آیا دیدگاهتان نسبت به زندگی معمولا خوشبینانه است یا بدبینانه، بد نیست نگاهی به محتوای تک‌گویی‌های درونی‌ خود بیندازید، یعنی همان حرف‌هایی که در ذهن‌ با خودتان می‌زنید. توصیه می‌شود تک‌گویی‌هایی را که در طول یک روز با خودتان دارید، بررسی کنید و ببینید کدام یک از اَشکال تک‌گویی‌های منفی‌نگرانه‌ای را که در ادامه آمده است، به دفعات زیاد مرتکب شده‌اید:
• آیا عادت دارید جوانب منفی هر اتفاقی را بزرگ کنید و تمامی جوانب مثبتش را نادیده بگیرید؟
• آیا در مواجهه با اتفاقات منفی، معمولا خودتان را به صورت خودکار سرزنش می‌کنید؟
• آیا در هر موقعیتی، انتظار بدترین حالتش را می‌کشید؟ مثلا اگر به کافی‌شاپ بروید و سفارش‌ شما اشتباهی سِرو شود، آیا از روی عادت با خودتان فکر خواهید کرد مابقی روزتان خراب شده است؟
• آیا همه چیز را مطلقا سیاه یا سفید می‌بینید و هیچ حد وسطی را در نظر نمی‌گیرید؟

۴. در زندگی به دنبال جوانب مثبت بگردید

تفکر مثبت یکی از مهم‌ترین اقداماتی است که باید برای تبدیل شدن به یک فرد حقیقتا خوشبین در پیش بگیرید. باید تک‌گویی‌های درونی‌ خود را در جهتی تغییر بدهید که بتوانید هم در خودتان و هم محیط اطرافتان، روی جوانب مثبت تمرکز کنید. تفکر مثبت تأثیر بسزایی روی سلامت ذهن و جسم دارد. از جمله‌ی این تأثیرات می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
• افزایش طول عمر؛
• کاهش افسردگی؛
• کاهش پریشانی؛
• تقویت سیستم ایمنی؛
• بهبود سلامت جسمی و روانی؛
• کاهش خطر مرگِ ناشی از بیماری‌های قلبی عروقی؛
• بهبود مهارت‌های مقابله با سختی‌ها و موقعیت‌های تنش‌زا.

۵. خوش بینی حقیقی را با خوش خیالی اشتباه نگیرید

خوش خیالی یعنی فکر کنید هیچ اتفاق بدی‌ نمی‌تواند بیفتد. این طرز فکر موجب اعتماد به نفس بیش از حد و زودباوری می‌شود و فرد را در معرض نا‌امیدی یا حتی خطر قرار می‌دهد. فردی که واقعا خوشبین باشد، هیچ چالشی را نادیده نمی‌گیرد و وجود احساسات و تجربیات منفی را منکر نمی‌شود. چنین فردی به چالش‌هایی موجود در مسیرش، اذعان دارد و به خودش می‌گوید: من می‌توانم از پسِ همه‌ی اینها بربیایم..
• مثلا اینکه بدون هیچ آموزش یا مطالعه‌ای در زمینه‌ی چتربازی، تصمیم به این کار بگیرید و با خودتان بگویید «هیچ اتفاق بدی نمی‌افته»، چیزی جز خوش خیالی کورکورانه نیست، چرا که بدون اذعان داشتن به خطرات احتمالی این اقدام، خودتان را در معرض خطر قرار داده‌اید. این‌گونه اقدامات، واقع‌گرایانه نیستند و موجب می‌شوند فرد به دلیل خوش خیالی کورکورانه‌، خودش را برای مقابله با موانع و خطرات احتمالی آماده نکند.
• فردی که حقیقتا خوشبین باشد، ابتدا درباره‌ی چتربازی تحقیق می‌کند و می‌پذیرد چتربازی ورزش پیچیده‌ای است که به آموزش و رعایت نکات ایمنی نیاز دارد. چنین فردی به هیچ‌وجه به دلیل مسیر دشواری که باید در پیش بگیرد تا بتواند چتربازی کند دلسرد نمی‌شود، بلکه خوشبین حقیقی برای خودش یک هدف تعیین می‌کند («من می‌خواهم چتربازی یاد بگیرم.») و در حالی که به توانمندی‌های خود مطمئن است، همه‌ی تلاشش را برای رسیدن به هدفش به‌کار می‌گیرد

۶. هر روز چند جمله‌ی مثبت‌نگرانه یادداشت کنید

با یادداشت کردن جملات کوتاهی که مثبت اندیشی شما را تقویت می‌کند، می‌توانید به انجام‌پذیری کاری که قصد انجامش را دارید، باور پیدا کنید. جملاتی بنویسید که با دیدن آنها یادتان بیفتد، سعی دارید چه بخشی از دیدگاهتان را نسبت به زندگی تغییر بدهید. این جملات را در مکان‌هایی از قبیل آینه‌ی دستشویی، داخل کمد، کناره‌‌های صفحه‌نمایش رایانه یا حتی روی دیوار حمام نصب کنید تا هر روز جلوی چشم‌ باشند. موارد زیر چند نمونه از جملات مثبت‌نگرانه‌ای هستند که می‌توانید هر روز از دیدن آنها انرژی بگیرید:
• من خالق زندگی خودم هستم
• این شرایط دور و بَرَم نیست که به من شکل می‌ده، بلکه خودِ منم که به شرایط دور و بَرَم شکل می‌دم
• تنها چیزی که تحت کنترل منه، طرز برخوردم نسبت به زندگیه
• همیشه حق انتخاب دارم و فرصت های بیشمار در زندگی من اتفاق می افتد

۷. خودتان را با دیگران مقایسه نکنید

بسیاری اوقات احساس حسادت موجب ایجاد افکار منفی می‌شود («دوستم پولش از پارو بالا می‌ره، حالا منو بگو! همیشه هشتم گروی نهمه.»). یادتان باشد همیشه کسانی هستند که اگر خودتان را با این افراد مقایسه کنید، خواهید دید اوضاع خودتان به مراتب مطلوب‌تر است؛ بنابراین از مقایسه‌های منفی با دیگران بپرهیزید و روی نقاط مثبت تکیه کنید. مطالعات نشان داده، گِله‌مندی افراد از مشکلات‌شان با احساس افسردگی و اضطراب در ارتباط است.
• سعی کنید در زندگی روزمره‌تان قدردان باشید تا بتوانید از چرخه‌ی مقایسه‌های منفی دوری کنید. از کسانی که در زندگی‌ شما نقش مؤثری داشته‌اند، به صورت کتبی یا حضوری سپاسگزاری کنید. مطمئن باشید توجه به نقاط مثبت زندگی تأثیر بسزایی در بهبود خلق‌وخو و احساس خوشبختی خواهد داشت.
• مطالعات نشان داده است افرادی که هر هفته چند خط درباره‌ی اتفاقاتی می‌نویسند که موجب شده احساس قدردانی در دلشان زنده شود، در مجموع نسبت به زندگی خوشبین‌تر هستند.

 

۸. دیدگاه‌ خود را در چند حوزه از زندگی بهبود ببخشید

بدبینی اغلب از احساس درماندگی و عدم کنترل ناشی می‌شود. یک یا دو جنبه‌ی کلیدی زندگی‌ خود را که مایل به بهبود آن هستید، شناسایی کنید و همه‌ی تلاش‌ خود را در جهت تغییر به کار بگیرید. این رویکرد به شما کمک‌ می‌کند تا بار دیگر به قدرت و توانمندی‌ خود در ایجاد تغییر در زندگی روزمره‌ ایمان بیاورید.
• افراد خوش بین باور دارند که می‌توانند به پشتوانه‌ی زحمات و توانمندی‌هایشان بر اتفاقات یا تجربیات منفی غلبه کنند.
• قدم به قدم جلو بروید. قرار نیست همه چیز را یک‌باره عوض کنید.

۹. در هر فرصتی لبخند بزنید

مطالعات نشان داده است افرادی که چهره‌شان را به یک لبخند دلپذیر مزین می‌کنند، نسبت به زمان حال و آینده احساس خوشحالی و خوش بینی بیشتری پیدا خواهند کرد.
• در یک پژوهش، از عده‌ای خواسته شد یک خودکار را طوری به کمک دهان نگه دارند که ماهیچه‌های صورت‌شان حالت لبخند داشته باشند. این افراد در همین وضعیت به تماشای نمایش‌های کارتونی نشستند و نمایش‌هایی را که دیدند، در مقایسه با سایر شرکت‌کنندگان خنده‌دارتر ارزیابی کردند، در حالی که خودشان هم نمی‌دانستند مثبت‌تر بودن واکنش‌ آنها از لبخندی روی چهره‌شان ناشی شده بود. گفته می‌شود تغییر آگاهانه‌ی ماهیچه‌های صورت به شکلی که احساسات مثبت در چهره پدیدار شوند نیز پیام مشابهی را به مغز می‌فرستد که موجب تقویت خلق‌وخو می‌شود.

تعریف خوش بین بودن چیست؟

در این پادکست به سئوالات ذیل پاسخ داده می شود:

تاثیر خوش بین بودن در زندگی شخصی و شغلی ما چیست ؟

آیا همه‌ی ما، وقتی از خوش بینی یا بدبینی حرف می‌زنیم، دقیقاً به یک چیز فکر می‌کنیم؟

خوش بینی با خوش خیالی چه فرقی دارد ؟

واقع بینی در زندگی بیشتر به ما کمک می کند یا خوش بینی ؟

چگونه خوش بینی را چاشنی زندگی خود کنیم؟