تمرینی برای تغییر خود پنداره منفی و افزایش عزت نفس

خودپنداره که در زبان انگلیسی به آن “self-concept” می گویند، تعاریف بسیاری دارد اما همه ی آن تعاریف به یک مفهوم اشاره می کنند. خودپنداره ی شما به معنی ادراک شما از خود و رفتارتان می باشد.

وقتی از شما می پرسم خودتان را در یک صفحه توصیف کنید، چیزهایی را در مورد خود بیان می کنید که به آن اعتقاد دارید. شیوه ی نگاه و اعتقادات شما به خود و توانایی هایتان، خودپنداره نامیده می شود.

به چند مثال در مورد خودپنداره توجه کنید:

” من شخصی اجتماعی هستم”

“من می توانم هر مشکلی را حل کنم”

” من چاق هستم”

” من جذاب نیستم”

” من بی عرضه هستم”

” من آنقدر که باید موفق نیستم”

” من با تمام دستاوردهایی که دارم خودم را دوست داشتنی نمی دانم”

” من بسیار توانمند و تاثیرگذار هستم”

” من قادر هستم زندگیم را همانطور که می خواهم تغییردهم”

” من باور دارم که سن و شرایط محیطی تاثیری بر روند رشد من ندارد و من با تمام محدودیت ها ، زندگی رویایی ام را خلق می کنم”

 

چگونه خودپنداره ی مثبت یا منفی می تواند بر کل زندگی شما تاثیر بگذارد

 

خطرناکترین موضوع در مورد یک خودپنداره ی منحرف شده این است که ضمیر ناخودآگاهتان تان به صورت فعال به شما ثابت می کند خودپنداره ی شما صحیح است.

 برای مثال، اگر خودتان را شخصی ناتوان بدانید، در نتیجه ضمیر ناخودآگاه تان شما را تحریک نمی کند که کاری برای تغییر شرایط کاری خود انجام دهید. خودپنداره ممکن است مانع شود تا شما یک رژیم سالم را دنبال کنید و مدام به شما یادآوری می کند که رژیم غذایی هیچ تاثیری روی تغییر وزن  نخواهد داشت .

ممکن است جلوی شما را برای خرید لباس های زیبا بگیرد و به شما القا کند که هیچگاه جذاب نخواهید بود.حتی ممکن است کاری کند شما رفتاری غیر اجتماعی از خود نشان دهید!!

تلاش برای جذابیت بدون تغییر خودپنداره تان هرگز امکان پذیر نیست، چرا که همیشه احساس می کنید رفتارتان به شکلی مصنوعی است. اگر می خواهید ویژگی را در مورد خود تغییر دهید، باید این کار را با تغییر خودپنداره ی روانشناختی تان آغاز کنید.

 

فروشنده ی ای که به دلیل خودپنداره ی منفی خویش باور دارد همیشه شکست می خورد و یا باور دارد که محصولش آنقدرها هم ارزشمند نیست، هرگز موفق نخواهد شد فروش خوبی داشته باشد.

 

چگونه خود پنداره را تغییر دهیم

خودپنداره در نتیجه ی باور های غلطی ایجاد می شود که در گذشته در شما القا کرده اند، و شما به واسطه پیش نویس زندگیتان، نقش های این نمایشنامه و سناریوی معیوب را بارها و بارها تکرار می کنید، شما با چنین افکاری متولد نشدید ، به همین دلیل است که می توانید تغییرش دهید.

خود صحبتی ( گفت و گو با خود (self – talk  شیوه ای است که با کمک آن می توانید باور های خود را شکل دهید. به یاد داشته باشید باور های ما ستون هایی هستند که خودپنداره ی ما بر آن ها استوار است پس به منظور تغییر خودپنداره، اول باید باور هایی که در مورد خود دارید را زیر سوال ببرید.

 باید از موارد غلط دست بکشید و سپس با استفاده از خود صحبتی از ایجاد باور های غلط دیگر جلوگیری کنید. پس به صورت خلاصه می توانیم فرایند تغییر رفتار را به ترتیب به چهار مرحله تقسیم کنیم:

 1) خود صحبتی

 2) تغییر باور

 3) تغییر خودپنداره

 4) تغییر رفتار.

در واقع شما باید با خود صحبتی یا گفت و گو با خود، موانع روانشناختی را از سر راه بردارید تا بتوانید باور های خود را به شکل مثبت تغییر دهید و در نتیجه با تغییر خودپنداره به یک رفتار نوین دست یابید.

واگویه های ذهنی 

‌ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﺭﺍ ﻭﺍﮔﻮیه مینامند؛ ﻭﺍﮔﻮیه ﻫﺎ ﺍﺛﺮﺍﺕ عمیقی بر ﻓﺮﺩ ﮔﻮینده ﺩﺍﺭﻧﺪ.
محققان طی مطاﻟﻌﺎﺗﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪﻧﺪ ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﻓﻘﻂ یک ﺑﺎﺭ ﺑﮕﻮیید: “ﻓﻼﻥ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ نمیتوانم ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩهم”، باید یک ﻧﻔﺮ ﺩیگر ﻫﻔﺪﻩ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﮕﻮید ﮐﻪ “ﺷﻤﺎ میتوانید ﺁﻥ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩهید” ﺗﺎ ﺍﺛﺮ ﻫﻤﺎﻥ یک ﺩﻓﻌﻪ ﺭﺍ ﺧﻨﺜﯽ ﮐﻨﺪ!

 

ﻣﺮﺍﻗﺐ ﻭﺍﮔﻮیه ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ باشید.

 

تمرین مهم تغییر خودپنداره منفی و افزایش عزت نفس

 

اگر خودپنداره شما فقط شامل صفات منفی باشد، در این حالت عزت نفس پایینی را تجربه خواهید کرد. در مسیر کسب خودپنداره مثبت و بدست آوردن عزت نفس، لازم است باورهای منفی را که در ذهنتان نسبت به خودتان شکل گرفته، شناسایی کنید. خود شناسی باعث خواهد شد بررسی کنید چه باور های غلطی نسبت به خودتان در ذهنتان شکل گرفته و چرا عزت نفس شما پایین است!

باور های منفی را پیدا کنید و آن ها را در تکه کاغذی یادداشت کنید. از خودتان خجالت نکشید و هر آن چه که در درونتان هست را به روی کاغذ بیاورید؛ شما می خواهید خودتان را تغییر دهید بنابراین باید با خودتان رو راست باشید!

در گام بعد، به دنبال شواهدی باشید که این باور ها را به چالش می کشد. به عنوان مثال اگر فکر می کنید دیگران به شما اهمیت نمی دهند و از نظر آن ها فردی دوست داشتنی نبوده اید، مثال هایی در جهت نقض این افکار پیدا کنید. این دسته از تفکرات و تفکرات این چنینی، ساخته ذهن خود شما ست و وجود شما برای اطرافیان تان لازم و دوست داشتنی ست اما شما این را حس نمی کنید!

به مثالهای زیر توجه کنید

 

اگر دوستانتان شما را در روز تولدتان غافلگیر کرده اند و یا اگر همسرتان با یک شاخه گل از شما قدر دانی کرده است، اگر فرزندانتان به شما عشق می ورزند ، اگر پدر و مادرتان به شما تلفن می زنند و مشتاق دیدار شما هستند یا حتی اگر فردی به شما عشق می ورزد ولی شما حس مثبتی به او ندارید هم نشان دهنده این است که شما دوست داشتنی هستید.

این موارد و بسیاری موارد دیگر که روی کاغذ می آوردید همه دلایلی هستند که به شما ثابت می کند برخلاف نظر خودتان، دیگران شما را فردی دوست داشتنی و مقبول می پندارند!

هر چه شواهد بیشتری در نقض باور های ذهنی خود بیاورید و هر چه بیشتر خودپنداره های منفی ذهنی تان را به چالش بکشید، عزت نفس بیشتری در خودتان حس خواهید کرد. در به چالش کشیدن تفکرات منفی درباره ی خودتان اصرار بورزید تا میزانی که به خودتان ثابت شود، آن چیزی که در مورد خودتان می پنداشتید، اشتباه بوده و شما فردی دوست داشتنی هستید. تا جایی به این روش ادامه دهید که تلقینات ذهنی گذشته از شما دور شود و اصول جدید را پذیرفته و جایگزین تفکرات اشتباه قبلی کرده باشید وآرامش را تجربه کنید.

عزت نفس و خودپنداره مثبت زیر بنای اعتماد به نفس است 

اگر بیزنس ، شغل ،هنر یا چالش جدیدی را می خواهید آغاز کنید، قطعا ترسها به شما حمله می کنند ،برای روبرو شدن با ترسهایتان، زمانهایی که در یک کار موفق بودید را به خودتان یادآوری کنید ، خودکار و کاغذی بردارید و تمام دستاوردهایی که در آن مرحله کسب کردید را روی کاغذ بیاورید، مثلا من توانایی خلق پول را بارها تجربه کردم، من در مصاحبه شغلی قبول شدم ، من در کار اولم موفق بودم و توانستم ارتقا درجه بگیرم، من در اولین کارم با پولی که بدست آوردم ماشین خریدم ، من توانایی خرید موبایل و وسایل مورد نیازم را داشتم، من توانایی پرداخت قبض هایم را داشتم و باز هم می توانم پول جدید خلق کنم. 

هر دستاوردی هر چند کوچک را به خودتان یادآوری کنید و آن را روی کاغذ بنویسید، به ذهن ناخودآگاهتان بقبولانید که شما توانایی خلق رویاهایتان را دارید، ذهن ناخودآگاهتان تفاوت زمان را درک نمی کند آنچه شما در مورد آینده تان باور دارید و مدام به تصویر می کشید را می پذیرد و شرایط را به سمت و سویی سوق می دهد که شما به خواسته هایتان هدایت می شوید.

 

نکته کلیدی در مورد روانشناسی خودپنداره

شما چیزی هستید که فکر می کنید پس اگر می خواهید ویژگی را در مورد خود تغییر دهید، اول باید خودپنداره یتان را عوض کنید و سپس تغییر به سادگی و خودبه خود اتفاق می افتد.

بیشتر  بدانید :

اعتماد به نفس چیست ؟

عزت نفس چیست ؟

تفاوت اعتماد به نفس و عزت نفس با غرور و خودشیفتگی چیست ؟

ده راهکار افزایش اعتماد به نفس و عزت نفس- ویدئو آموزشی

 

 

در صورتی که قصد دارید به صورت منظم و جدی برای افزایش اعتماد به نفس و عزت نفس خود وقت بگذارید،پیشنهاد ما این است که  محصول اعتماد به نفس و عزت نفس به روش TA را خریداری نمایید، این محصول پاسخ افرادی است که می خواهند از علت رفتارهای خود و دیگران آگاه شوند ،شخصیت خود را بهبود بخشیده و فرزندانی با اعتماد به نفس و عزت نفس پرورش دهند.

این محصول حاصل پژوهش ها و جست و جوهای ده ساله ماست که با متد انجمن بین المللیTA تهیه شده است .

 

محصولی متناسب با انتخاب شما یافت نشد.

 

جملات آموزنده کوتاه از روانشناسی شخصیت

️ققنوس باش ،

غرق در افکار آشفته بودم و از وضعیت کنونی ام به خودم غر می زدم و شکوه می کردم که مربی درونم آرام در گوشم زمزمه کرد ، عزیزکم از هر چه اتفاق افتاد راضی باش ، اگر خوب بود زندگیت را قشنگ تر می کنه، و اگر سخت بود قراره تو را بسازه… گاهی از دل تضادها قراره معجزه بشه..
مثل ققنوس از دل هر درد زاده شو و افسانه ای از نو بساز.


⚡️ آدمها رویاهاشون را به شک می بازند، نه به شکست⚡️

 


سپاسگزارم

هر وقت که پشت رایانه ام می نشینم تا مطلبی را بنویسم اول از همه از نیروی درونم که از طریق کلمات بر من جاری می شود سپاسگزاری می کنم ، سپس از همکاری رایانه ام با خودم ممنونم ، از انگشتان ، چشمان ، ذهن و پشتم، برای نقش هرکدام سپاسگزاری می کنم، به راستی به این باور رسیده ام که ادراک ذهنی ام با شرایط جسمی رابطه مستقیم دارد، سرانجام وقتی مطالبم را منتشر میکنم، از هر کسی که آن را میخواند در ذهنم سپاسگزاری می کنم و می دانم مهر و نیت خیری که با مطالبم درآمیخته، توسط او حس خواهد شد.
این متن را نوشتم تا یادم بماند، جز مهر، عشق و قدردانی در قلبم، جایی برای هیچ چیز دیگر نماند.


دلقکی به نام “من”

در جایی در اعماق وجود، هر فردی معمولا می داند که کجا باید برود و برای بهتر شدن زندگیش بدون توجه به ترسهایش چه کار باید بکند، اما گاهی دلقکی به نام ِ “من” طوری گیج کننده او را وارد حالتهای پیش نویسی و نمایشنامه اولیه زندگی می کند که ندای درونی نمی تواند خود را نمایان کند .


شعور بیکران درون

در هسته مرکزی شخصیت شما ، یک شعور ذاتی( یک دستگاه مسیریاب ) وجود دارد که بسیار توانمند تر از هر نرم افزاری است که ناسا بتواند تهیه کند. آن شعور می داند شما را چگونه در مسیری بسیار دقیق در زندگی هدایت کند.
شما می توانید با مشاهده دقیق ذهن ، کنترل افکار مربوط به سطح والد درون ، احساسات کودک درون و رفتار بالغانه به این هدف دست یابید و اگر می بینید که از مسیر خارج و به بیراهه افتاده اید می توانید تغییرات لازم را در دیدگاه خود ایجاد کنید و اعتماد داشته باشید آن شعور بیکران، که نخست شما را به مسیر رویاهایتان هدایت کرد، بقیه کارها را برایتان ردیف می کند.


تقصیر داور بود …

تا زمانی که مسئولیت تغییر شرایط زندگیت را تمام و کمال نپذیری، مدام سیاست ، دولت، جامعه، پدرو مادر ، رییس ظالم، همسایه بد و اوضاع اقتصادی نابسامان را مقصر نداشته ها و نرسیدن هایت بدانی به هیچ دستاورد قابل توجهی در زندگیت نخواهی رسید.

تعیین کننده برد و باخت تو در زمین زندگی، در دست داور نیست، بلکه نحوه بازی ، مهارت و قابلیتهای تو نتیجه را برایت رقم خواهد زد.


هنر رها کردن

شاید برخی از ما وابسته به کنترل کردن همسر، پدر و مادر سالخورده و در سر دیگر طیف، فرزندان بزرگسالمان باشیم و تلاش می کنیم که مطابق با نظر و عقیده ما رفتار کنند، بیشتر اوقات رنج می کشیم تا به آنها بفهمانیم چیزی که ما می گویم درست است و خیر آنها را میخواهیم، در صورتی که باید اجازه دهیم افراد به شیوه خود زندگی را تجربه کنند حتی اگر به ظاهر نادرست باشد.

در واقع ما باید به این درجه از آزادگی برسیم که ما به غیر از دم و بازدم و فکر بعدی مان،کنترل چندانی بر چیزی نداریم، تشخیص اینکه چه هنگام چیزی را رها کنیم همان قدر مهم است که بدانیم چه را باید رها کنیم،.

باید توجه داشت رها کردن پایان جهان نیست ، شروع یک زندگی تازه بدون وابستگی میباشد.


نق نقو بودن همسرتان نشان دهنده این است که او به توجه و محبت بیشتری از طرف شما نیازمند است. او با نق زدن می خواهد به شما نشان دهد که به من نگاه کن، من را ببین ، به من توجه کن، من را نوازش کن….
وقتی بانک نوازشی افراد خالی می شود، احساسِ غیرخوب درونی در آنها بالا می زند ، برای فرونشاندن این احساس غیر خوب به هر رفتاری دست می زنند، و با نق زدن و بدرفتاری می خواهند انرژی خود را دوباره احیا کنند.

در اینگونه مواقع به جای رفتار پرخاشگرانه متقابل در برابر این افراد، تلاش کنید کودک درون او را ببینید، در چهره او کودکی ۳ یا ۴ ساله را تماشا کنید که دست و پا میزند تا به او نگاه کنی و او را دریابی و به او توجه کنی .
بنابراین خوبی ها و نکات مثبت او را برجسته و تحسین کنید و با گفتن آن نکات ، حس بهتری را در او ایجاد کنید. طوری با حرفهای محبت آمیز او را نوازش کنید که اطمینان پیدا کند دوستش دارید.
طبق نظریه TA با این روش از احساس ( غیرخوبِ ) ( کودکِ) همسرتان کاسته می شود، و والد حمایتگر شما با یک نظام نوازشی مناسب، جلوی رنجش و دلخوری در رابطه را خواهد گرفت و یک ارتباط موازی و سالم بین شما شکل می گیرد


شخصی که در درون خود، تحت تسلطِ وضعیت ( غیر خوب درونی ) است، همیشه از ساده ترین جمله ها ، کنایه هایی دوپهلو برداشت می کند.

کدام آرایشگاه موهات را کوتاه کردی ؟

-مگر چه عیبی دارد ؟
– چی شده گند زده به موهام ؟!
-میخواد سردربیاره من کجا میرم !

شخصی که مدام ( کودک) (غیرخوب) درونش فعال است قادر نیست روابط خوبی با دیگران برقرار کند و به طور مداوم درگیر گفتگوی درونی و برداشت دوپهلو از گفته و سئوالات دیگران است.
انسان هر قدر بیشتر کودک درون خود را بشناسد، بهتر می تواند زندگی خود را به سوی واقعیت ها سوق دهد، یکی از شیوه هایی که می توان برای شناسایی ( کودک) به کار برد، کنترل حرفهایی است که آدم با خودش میزند.


بی ارزش پنداشتن خود، نمودی از عدم عزت نفس و خویشتن دوستی است.

دوستمان خسته است و غر غر می کند، ما به این فکر میکنیم که چه کار اشتباهی کرده ایم که ناراحت شده است .
دوستی یکی دوبار ما را به بیرون دعوت می کند و دیگر خبری از او نمی شود و تماسی نمی گیرد. به این فکر می افتیم که حتما ما به اندازه کافی خوب نبوده ایم و درست رفتار نکرده ایم.
هنگامی که کودکی خردسال بودید چقدر تلاش می کردید که در نظر دیگران کامل و دوست داشتنی باشید ؟! کودکان آزادانه احساساتشان را ابراز می کنند و خودشان و تمام اعضای بدنشان را دوست دارند.
برای رسیدن به حس خودوستی و عزت نفس، کار اصلی ما این است که به زمانی کودکی برگردیم


جهان از جنسِ چیزی که تو واقعا”هستی” به تو میبخشه، نه چیزی که میخوای.

تا زمانی که تو از جنس شیشه هستی، حالا هر چقدرم که زیبا، اما تو اصل نیستی، “اصیل نشدی” پس از جنس خودت در اطرافت خواهی یافت. اما وقتی کربن درون تو به الماس تبدیل میشه حالا اون شیشه ها نمیتونند در کنار تو باشند، پس همه جهان دست به دست هم‌میدهند تا برای تو انچه هستی اتفاق بیوفتند؛چرا که وقتی تبدیل میشوی جهان از انچه هستی به تو میبخشد پس برای یافتن الماس از درون تغییر کن.


“ساندرا سرن” متخصص تولد دوباره که کارهای زیادی در زمینه روابط انجام داده است ، ادعا می کند که هر رابطه مهمی که داریم بازتاب رابطه ای است که ما با یکی از والدین خود در دوران کودکی داشته ایم. تا زمانی که رابطه نخستین را پاک و روشن نکنیم هرگز برای ایجاد روابطی که می خواهیم، آزاد نخواهیم بود.

روابط بازتاب خود ما هستند. آنچه که همیشه به سوی خود جذب می کنیم یا بازتاب همان ویژگی هایی است که داریم و یا بازتاب اعتقاداتی است که درباره روابط داریم.
اگر صفات و ویژگی هایی که افراد دور و بر شما دارند به طریقی مکمل زندگی شما نبود، نمی توانستید آنها را به سوی خود جذب کنید یا انها را در زندگی تان داشته باشید.


وقتی درباره دیگران درست و بدون قضاوت فکر می کنید در واقع درباره خودتان اینگونه اندیشیده اید. هرگونه سوء نیتی نسبت به دیگران از عدم اطمینان به خود، آسیب های دوران کودکی و ترسهای درونی نشات می گیرد.


اگر از كسی متنفری،
از قسمتی از خودت در او متنفری؛
چيزی كه از ما نيست نمی تواند افكار ما را آشفته كند.
برای درمان آن زخم کهنه قدیمی، خودت را با آن الگوی ذهنی منفی بپذیر و به مرور زمان آن را از ذهنت پاک کن تا عشق به دیگران در قلبت جریان یابد و شفا یابی ..‌‌.


این روزها هرجا میرم بیشتر مردم از گرانی میگن ، از روزهای سخت آینده و نگرانی برای سفره هایی که کوچکتر می شود، این یک واقعیت است، واقعیتی که تلخی آن برای خیلی ها آنقدر زیاد شده که هیچ قندی از زهرمار بودنش نمی کاهد.

ولی همیشه بین واقعیت و حقیقت اختلاف زیادی هست، حقیقت اینه که توی همین روزهای سخت، انسانهای موفق تمرکزشون به جای کمبود روی یافتن فرصتهای جدید هست.
برای همین هست، اونهایی که دنبال حقیقت اند برنده اند و اونهایی که فقط واقعیت را می ببینند بازنده …‌

شما کدام را جستجو می کنی ؟ حقیقت یا واقعیت ؟!


برای داشتن یک رابطه سالم و پایدار، عشق کافی نیست، اعتماد شرط لازم است. رابطه بدون اعتماد مثل ماشین بدون بنزین است، حتی اگر زیباترین و گرانترین ماشین دنیا را داشته باشی، بدون بنزین باهاش هیچ جا نمی تونی بری.


” دست نکن تو چش و چال خودت “

هی گیر نده به خودت، به گذشته ات، به آرزوهای نرسیده ات ، آدمیزاد کم لطف است، یادش می رود چقدر برای خودش زحمت کشیده تا به اینجا رسیده ، یادش میرود نباید سر خودش داد بزند، خودش را بازخواست کند، هی هی انگشت کند توی چشم و چال خودش، چشم و چال گذشته‌اش..‌

تو تنهایی برای نجات زندگیت کافی هستی ، نه اینکه باید تنها بمانی نه ! ولی وقتی با دیگری پیمان ببند که پیمانت از سر اشتیاق باشد نه احتیاج… باور کن انسانها در آخر، باید خودشان، خودشان را نجات بدهند.
با خودت مهربان باش ، با خودت دوست باش، دست کودک درونت را بگیر ، نازش را بکش وقتی قهر می کند نوازشش کن و با خودت او را تا بیکرانه زندگی ببر.


وقتی مشکلی پیش می آید لازم نیست کاری بکنیم ، بلکه باید چیزی را بدانیم.

خیلی از مشکلات دنیای بیرون ریشه در اندیشه های درون دارد ، با دردهایت نجنگ بلکه با آنها روبرو شو، بگذار از دل دردها یک منِ جدید از تو متولد شود .
خودت را با تمام نقص ها، کمبودها ، شکست ها و خطاهایت بپذیر ، روزگاری اگر کسی به من می گفت من فرد موفقی هستم ، از خودم می پرسیدم چرا مگر در من چه دید؟! مدتی طول کشید تا خودم را بپذیرم و دوست داشته باشم ولی امروز باور دارم که با تمام کاستی ها و کمبودهایم، فرد موفقی هستم، تلاش می کنم زندگی را با تمام چالش ها و مشکلاتش در آغوش بگیرم و هر روز برای بهتر شدن قدمی رو به تحول بردارم.


النور روزولت میگوید ” هیچکس نمی تواند بدون موافقت شما کاری کند که احساس پست بودن کنید” البته منظورش موافقت والد درون شماست.

⚡️متخصصان تحلیل رفتار باور دارند که هیچکس نمی تواند به ما صدمه بزند، مگر اینکه بتواند والد درون ما را در تنگنا قرار دهد و به قلاب بیندازد.
⚡️این امر توضیح می دهد که چرا بعضی انتقادها، توهین ها و سرزنش ها مثل آبی است که از پشت اردکی پایین می ریزد و او را خیس نمی کند ، در حالی که همان حرفها از قلب بعضی افراد عبور می کند و مانند خنجر، مستقیم در قلبشان فرو می رود.
⚡️والد درون هر یک از ما، حاصل گفتگوهای منفی درونی ماست که ساعتها، روزها ، هفته ها و گاهی ماهها به جان ما می افتد و روند ارتباطات ما را دچار اشکال می نماید.


۷ موقعیتی که باید سکوت کنی؛

۱- در اوج عصبانیت سکوت کن
۲- اگر کلماتت باعث ناراحتی کسی میشه سکوت کن
۳- اگر کلماتت به رابطه دوستی آسیب می زنه سکوت کن
۴- اگر نمی تونی بدون فریادزدن حرف بزنی سکوت کن
۵- اگر تمام حقیقت را نمی دونی سکوت کن
۶- اگر منتقد درونیت میخواد شروع به انتقاد از دیگران کنه سکوت کن
۷- اگر فکر می کنی از حرفات برداشت اشتباهی میشه سکوت کن .

سکوت شرافتی دارد که گفتن ندارد.


ما توهین و بی احترامی دیگران به خودمون را به راحتی می بینیم ولی بی احترامی و خیانتی که خودمون به خودمون می کنیم را متوجه نمیشیم.
اگر یکی ما را مسخره می کنه و یا با رفتارش بهمون توهین می کنه و ما بهم میریزم و برآشفته میشیم علتش اینه که در اعماق ناخودآگاهمون این رفتار را باخودمون داریم و به علت پیچیدگی روان متوجه اون نیستیم.
جهان مثل یک آیینه است، افراد دورو بر ما به همان اندازه که بدذات و پست به نظر می رسند، در واقع بخشی از ناخودآگاه درون خود ما را به ما نشان می دهند.
روابط بهترین آیینه و راهنمای ما در شناخت خود و پیچیدگی های ناخوداگاه است.


از چالش ها و مشکلات نترس، اونها آمدند که شما را به سطح بالاتری از آگاهی سوق بدهند.
درس آن چالش را بیاموز و با تکیه بر قدرت درونت،برای کشف دنیای پیش رو حرکت کن


سکوت در اثر بستن دهان نیست
در اثر باز کردن فکر است،
هر چه فکر بازتر ، سکوت بیشتر ،
هر چه فکر بسته تر، دهان بازتر !


وقت به خودی خود طلا نیست!
کاری که در آن لحظه انجام می‌دهید ارزش وقت شما را تعیین می‌کند!


بزرگترین خیانتی که به خودت میتونی بکنی اینه که بدونی مسیرت درسته اما با این وجود وسط کار ناامید بشی و هدفت را رها کنی


دوستم داری واقعا !!

هر کسی دوست داشتنش را به زبان خودش بیان می کنه.
مرد با دو ساعت اضافه کار بیشتر برای خرید یک کیلو میوه نوبرانه برای همسرش.
پدر با گفتن هی ! پسر ، امروز مدرسه چه خبر بود! یعنی دوستت دارم باهام حرف بزن.
دختر تازه عروس با درست کردن شامی کباب مورد علاقه پدرش و هی تعارف که بخور بابا تو که چیزی نخوردی !

آدمها به میزانی که در پیش نویس زندگی خود طرد شده اند، امن ترین روش ابراز عشق را انتخاب می کنند.
قدری عمیق به آدمها و نحوه عشق ورزیشان دقت کنید، دوست داشتن خیلی وقتها در پیچ و خم رفتارها گم می شود.


آدم بدبین، سختی را در هر فرصتی می بیند؛
آدم خوش بین، فرصت را در هر سختی.


ما نباید از زندگی طلبکار باشیم
ما به زندگی بدهکاریم.
زندگی هدیه ایست که به ما داده شده، ازش خوب استفاده کنیم


هیچ نیمه ی گمشده ای وجود ندارد!
تنها چیزی که وجود دارد
تکه هایی از زمان است که در آن ها
ما با کسی حال خوشی داریم
حالا ممکن است سه دقیقه باشد
دو روز، پنج سال یا همه ی عمر…

آنتوان چخوف
کتاب زندگی من


مرتب باید ساخت، گاهی یک محصول، گاهی یک اثر هنری و گاهی لبخندی شیرین بر لب دیگری


زندگی یک راز است
رازی برای عشق ورزیدن
اول عاشق خودت شو
خودت را تماشا کن
برای خودت شعر بنویس.

عاشق خودت که شدی
بعد عشق را به دیگران تعارف کن…


انسانهای موفق خودشان برای زندگی تصمیم می گیرند اما برای انسانهای پلاستیکی فالگیرها،..


اگر کتابی خواندید و یا در یک سخنرانی شرکت کردید و حس و حال بهتری پیدا کردید از منظر تحلیل رفتار هنوز هیچ اتفاقی در شما نیفتاده است. تنها وقتی که یک اقدام واقعی قابل مشاهده انجام دادید می توانید از نتیجه کتاب، کلاس و سمینار سخن بگویید.


یه طوری روی شخصیت خودت کار کن که ده سال دیگه بگی، زندگیت را ساختی نه اینکه با زندگی ساختی.


از درون دردهات رشد کن
وگرنه درد در درون تو رشد خواهد کرد.


فقط اینکه مهارت داشته باشیم کافی نیست باید آن مهارت را عملی کنیم‌
اینکه دانشی داشته باشم کافی نیست باید آن دانش را به کار بگیرم .
مثل اینکه من نقاشی بلد باشم یا خیاطی اما هیچ وقت نه هیچ لباسی دوخته ام نه طرحی کشیدم همه آنچه که میدانم فقط در حد دانستن است.
باید بتوانم قدمی در این راه بردارم.
باید برای آرزوهایم کاری بکنم.


یه روزهایی آدمها حوصله خودشون را هم ندارند چه برسه به شما ! اول اینکه گیر ندیم به اون و و دوم گیر ندیم به خودمون .
چرا مثل قبل نیست ! چرا به من توجه نمی کنه !
فکر کنم اونقدر که باید خوب و کافی نیستم ، نمی دونم شاید لیاقت اون رابطه را ندارم و …..
گاهی رفتارهای دیگران با ما دلیل خاصی ندارد و احساسهای بد درونی ما، بازتاب وجه کودک درون خودمان است.
احساس غیر خوب بودن ما ،ریشه در وجه کودک شخصیت ما دارد، این کار ” والد” درونت است که روی سر “کودک ” ات هوار می کشد و تو را حتی مقصر رفتارهای دیگران می داند. تا جایی که جدالی عمیق در درونت، ناخودآگاه تو را به قهقرا می برد و رابطه ات را به نابودی می کشاند.


من معتقدم که هرچه بیشتر آگاهی پیدا کنیم، مسئولیت زندگیمان را بیشتر می پذیریم. به عبارت دیگر، هرچه جهل ما بیشتر باشد، رویدادها را بیشتر به خدا و دیگران نسبت می‌دهیم…


به دنیا آوردن کودکان از روی نیازهای خودمون اشتباهه، استفاده از بچه ها برای کم کردن تنهایی مون اشتباهه، اینکه به خاطر ایجاد هدفی برای زندگی خودمون یک شخص دیگه ای را به وجود بیاوریم اشتباهه. 

اروین یالم 

کتاب وقتی نیچه گریست 

—————————————————————————————————————————————————-

وقتی فردی شما را می آزاردبه این دلیل است که در اعماق وجودش از آسیبی رنج می بردو این آزارها ، زجرهای لبریز شده درونش است.چنین انسانی به انتقام و تلافی احتیاج ندارد،بلکه به کمک و نوازش نیاز دارد.

لیلا امیری نسب

—————————————————————————————————————————————————-

ترس “نشدن” اگر بر ما غلبه كند، به بيماری “نيمه‌كاره رها كردن” مبتلا می‌شويم.

کریستین بوبن

—————————————————————————————————————————————————-

آدم نیاز دارد یک نفر را آنقدر دوست بدارد که به خاطرش دست از غم بردارد، مثلا خودش را 

لیلا امیری نسب 

—————————————————————————————————————————————————-

اگر می توانستم به گذشته برگردم، به خویشتن کوچکم می گفتم ، دروغهای دیگران را باور نکن ، تو زیباترین،باهوش ترین و دوست داشتنی ترین نوع خودت هستی

لیلا امیری نسب

—————————————————————————————————————————————————-

وقتی عشق‌ را با دیگری تجربه می کنی که بفهمی ،عشق در درون دیگران نیست بلکه درون خودت است.

لیلا امیری نسب

—————————————————————————————————————————————————-

وقتی خودم را به‌قدر کافی دوست داشتم، شروع کردم به ترک کردن چیزهایی که سالم نبودند. یعنی آدم‌ها، مشاغل و عادات و اعتقاداتی که مرا کوچک و حقیر نگه می‌داشت کنار گذاشتم. قبلا فکر می‌کردم این‌ کار به معنی وفادار نبودن است، ولی در واقع این به معنای وفاداری به خویشتن است.

کیم مک میلن

از کتاب : وقتی خودم را به اندازه کافی دوست داشتم

—————————————————————————————————————————————————-

هدف از تعمق درباره شرایط کودکی خودتان این نیست که مقصر را پیدا کنید، بلکه این کار گام اول در راه آگاه شدن از الگوهایی است که همچنان تجربه های کنونی زندگیتان را شکل می دهند .
رابرت جانسون
از کتاب: زندگی نزیسته ات را زندگی کن

—————————————————————————————————————————————————-

 

زخم های روح وقتی التیام می یابد که از درد به درس تبدیل شود ،درس هر تجربه ای را عاشقانه بیاموز

لیلا امیری نسب

—————————————————————————————————————————————————-

 

عشق بدون قید و شرط یعنی.عشقی که بدون چشمداشت، بر بعدی از وجود خودت، در کالبد دیگری می بخشی و تنها با این روش عشق ورزیدن بزرگ خواهی شد .

لیلا امیری نسب

—————————————————————————————————————————————————-

 

بین خوش بینی و واقع بینی، خوش بینی رو انتخاب کنید تا الگوهای ذهنی هم خودشون رو بسمت خوش بینی سوق بدن

لیلا امیری نسب

—————————————————————————————————————————————————-

زیبایی یک زن به دانایی، دلبری، مهربانی و توانایی مستقل بودنش هست ، بقیش با یه دستمال مرطوب پاک میشه

لیلا امیری نسب

—————————————————————————————————————————————————-

ادعای بیهوده ای است که من خودم را دوست دارم، وقتی سراسیمه به زندگی چنگ می زنم تا از بیرون برای دیگران خوب به نظر برسد نه از درون برای خودم !
هیچکس اگر نداند خودم خوب می دانم چه بیرحمانه عزت نفسم را زیر پاگذاشته ام.

لیلا امیری نسب

—————————————————————————————————————————————————-

جذابیت در رفتار وقتی نمایان می شود که مانند آب در سکون و آرامش باشی، حتی تشنه ترین افراد نیز تمایل به نوشیدن آب گل آلود نخواهند داشت.

لیلا امیری نسب

—————————————————————————————————————————————————-

هر حرفی ارزش شنیدن ندارد و هرقضاوتی ارزش ناراحت شدن، بزرگ باش و در پی اثبات خود به ذهن های کوچک نباش، چشم انداز زندگیت را هدف بگیر و با اقتدار در مسیر زندگی جاری شو

لیلا امیری نسب

—————————————————————————————————————————————————-

هر کسی که قدم به زندگی شما می‌گذارد، یک معلم است. حتی اگر شما را عصبی کند باز هم درسی به شما آموخته است زیرا نیمه تاریک وجودتان را نمایان کرده است.

لیلا امیری نسب

—————————————————————————————————————————————————-

اوج عزت نفس اونجاست که برای نشان دادن قدرتت، احتیاج به تحقیر دیگران نداشته باشی و در حین آرامش، تاثیرگذار و کاریزما باشی

لیلا امیری نسب

—————————————————————————————————————————————————-

روابط دیگران با تو بازتابِ ارتعاش و حسی است که تو به خودت داری.درحقیقت “دیگران” وجود ندارند، بلکه واقعا تمامش رابطه‌ی تو با خودت است. تو می‌توانی افرادی که با آنها در ارتباط هستی را عوض کنی، و با افراد جدید وارد رابطه شوی اما این افرادِ جدید هم همان خصوصیات را برای تو تکرار خواهند کرد.

لیلا امیری نسب

—————————————————————————————————————————————————-

 

خانه تکانی را از دلت شروع کن، دل خانه خداست. نگذار کوچکترین غباری از کینه بر دیوارش بماند.

لیلا امیری نسب

—————————————————————————————————————————————————-

ببخش کسانی را که بلد نبودند با تو آنگونه که شایسته ی توست رفتار کنند، آنها به تو مراقبت از خود را نشان دادند. ببخش کسانی را که نمی دانستند چگونه تو را حمایت کنند، آنها به تو کمک کردند تا خودت را تقویت کنی. ببخش والدینت را که نمی دانستند چگونه تو را دوست بدارند، آنها به تو یاد دادند چگونه خودت را بیابی و دوست داشته باشی.
به ازای هر یک نفر که میبخشی؛ بخشی از وجودت شفا می یابد.پس ببخش و در قلب خود جایی جا باز کن که به بهترین نسخه خودت تبدیل شوی!

لیلا امیری نسب

 

—————————————————————————————————————————————————-

جمله ای زیبا و آموزنده ای از خودت و یا روانشناسان شخصیت در قسمت دیدگاهها بنویس تا دیگران نیز از آن استفاده نمایند.

تفاوت اعتماد به نفس و عزت نفس با غرور و خودشیفتگی چیست ؟

در ابتدا باید تعریف و درک درستی از مفاهیم اعتماد به نفس و عزت نفس داشته باشیم ، دو  واژه اعتماد به نفس و عزت نفس مجزاست ولی در عمل بسیار در هم تنیده و به هم مرتبط هستند.

 

عزت نفس

 

عزت نفس یا حرمت نفس به انگلیسی self esteem  است ، در واقع عزت نفس میزان اعتبار و احترامی است که برای خودتان و دیگران قائل هستید. اگر می­ خواهید ببینید آیا سطح عزت نفس شما سالم است، از خودتان این سوالات را بپرسید.

آیا خودم را دوست دارم؟

آیا فکر می کنم که انسان خوبی هستم؟

آیا مستحق عشق هستم؟

آیا مستحق شادی هستم؟

آیا خودم را لایق یک زندگی خوب می دانم؟

آیا همانگونه که خودم را انسان خوبی می دانم برای دیگران نیز اعتبار و ارزش قائل هستم؟

کسانی که عزت نفس پایینی دارند جوابشان به همه یا بیشتر این سوالات مثبت نیست ممکن است شما یکی از کسانی  باشید که عزت نفس پایینی دارد. اگر این طور است، چه کاری می ­توانید انجام دهید تا عزت نفس نفس خود راتقویت کنید؟ در ادامه این مقاله پاسخ این سوال و سوالات اساسی دیگری را در حوزه عزت نفس و افزایش عزت نفس می یابید.

 

اعتماد به نفس

 

 اعتماد به نفس به انگلیسی  self-confidence است، یک مهارت فردی که همه قادر به ایجاد و تقویت آن هستند. اعتماد به نفس مهم ترین موضوع در مسیر موفقیت و ارتقای فردی است. بدون افزایش اعتماد به نفس و تقویت دائمی آن، شما هرگز نمی توانید آدم موفقی باشید. شاید شما هم دیده باشید تعدادی ازافراد، زمانی که می خواهند کاری را شروع کنند، ابتدا کار را خیلی بزرگ و سخت و دشوار فرض می کنند و به احتمال زیاد انجام آن را به زمان دیگری موکول می کنند و یا در میانه راه خیلی خسته می شوند و رهایش می کنند. این افراد نمی دانند که اعتماد به نفس پایینی دارند وگرنه به راحتی از عهده انجام آن کار بر می آیند. بنابراین باوری که هر فرد نسبت به توانایی خود در انجام کارهایش دارد، سقف اعتماد به نفس او را مشخص می کند.

تفاوت اعتماد به نفس و عزت نفس

 

اعتماد به نفس یعنی فرد چه باوری نسبت به توانایی انجام کارهایش در رسیدن به آرزوها و رویاهای خود دارد و در یک کلام  آیا باور دارد که من می توانم ؟!

عزت نفس میزان اعتبار و احترامی است که فرد برای خود و دیگران قائل است. در جنبه فردی با خودش به این نتیجه گیری می رسد که من خوب و خواستنی و دوست داشتنی هستم و در جنبه اجتماعی نیز عمیقا باور دارد، همانطور که من خوب و خواستنی و دوست داشتنی هستم ، دیگران نیز خوب و خواستنی و دوست داشتنی هستند.

تفاوت عزت نفس با غرور و خودشیفتگی

 

توجه بفرمایید که عزت نفس با غرور و خودشیفتگی کاملا فرق دارد،به مثالهای زیر برای درک بهتر مطلب دقت کنید 

– اعتماد به نفس:
به توانایی های خود کاملا باور دارد 

? مثال: من می‌توانم در یک جمع سخنرانی کنم.

– عزت نفس:
خود را خوب می داند و از آنجایی که دیگران را نیز خوب می داند ترس و خجالتی از دیگران ندارد

? مثال: من سخنران خوبی هستم و بدون ترس و خجالت از دیگران در جمع صحبت می کنم .

– غرور و خودشیفتگی
خود را داناتر ، بالاتر و آگاه تر از همه می داند و برای وصف و بزرگداشت خود پای دیگران را وسط می‌کشد.

? مثال: من بهترین سخنران در حوزه خودم هستم و حرفهای دیگران ارزش و اهمیتی ندارد

هرچه احساس ارزشمندی از درون کمتر باشد، فرد منم منم های بیشتری دارد و برای توصیف یک ویژگی در خود از آن استفاده می‌کند.
دقت کنید که فرد مغرور، پای دیگران را برای تعریف و توصیف از خود وسط می‌کشد و حتی به تخریب رقیب خود دست می زند.

اوج رسیدن به حرمت نفس در یک جامعه این است که در نظام باورهای جامعه ، این فرهنگ را به مهم‌ترین عقیده و باور تبدیل کنیم که ” من شایسته و خوبم همانطور که تو شایسته و خوبی” و این جمله تامس هریس در کتاب وضعیت آخر با عنوان (من خوبم ، تو خوبی ) مصداق بارز سلامت عزت نفس است.

 

عزت نفس سالم یعنی من با تو برابر هستیم. موضوع اصلی بودن من و تو است، و اینکه تو خود را نه خوبتر بدانی و نه بدتر، نه بالاتر و نه پایینتر از دیگران . پس در ارتباط با دیگران، من که برابر با دیگران هستم حتما مورد علاقه دیگران هم خواهم بود چون نه بالاترم و نه پایین تر و نه بهتر و نه بدتر.

پایه های اصلی حرمت نفس

 

 در واقع به نظر من، پایه و اساس حرمت نفس یا همان عزت نفس، بر خوب بودن من و تو و ارتباط بین من و تو استوار است. من ممکن است کار بد و اشتباهی هم بکنم، ولی حتی در زمان اشتباه‌ کردن هم همچنان خوبم. و همانطور می توانم وقتی تو اشتباه و خطایی کرده ای که به من اسیب رسانده است تو را ببخشم و تو را جدای از اشتباهات و خطاهایت خوب بدانم .

 چهارچوب حرمت نفس هم در پذیرش این موضوع شکل و قوام می گیرد که در ارتباطات انسان‌ها من و تو هر دو خوب و دوست داشتنی هستیم. پس در شرایط تعریف شده برای عزت نفس، ما تمایل به ارتباط با دیگران داریم و از آن لذت می‌بریم.

خودآگاهی چه تاثیری بر عزت نفس و اعتماد به نفس دارد؟

 

خودآگاهی از اجزای کلیدی یک تجربه درمانی موفق در حوزه تقویت عزت نفس و اعتماد به نفس است که به داشتن شناخت و اطلاعات مشخص، استوار و پایدار راجع به خود ، پذیرش خود و ویژگی های منحصر به فرد خود منجر می گردد. شخص تفاوت های فردی خود را با دیگران دریافته و به ویژگی های منحصر به فرد خود آگاه می شود.

آیا می توانید بگویید که صرفا با داشتن یک اراده راسخ می توان عزت نفس را افزایش داد و آیا تنها با اراده و بدون داشتن باورهای مثبت می توان دست به اقدام و عمل زد؟

باورها و نظام ارزشی 

 

حقیقت این است که این عقاید ، نظام ارزشی و باورهای هر فرد از خود است که به اجرا و اقدام و عمل منتهی می شود. آنچه اشخاص باور دارند و به خود می گویند، روی احساس و عمل آنها تاثیر می گذارد و منجر به اثربخشی در کارهایشان می گردد.

باورها اعتقاداتی هستند که احساسات ما را تغییر می دهند و راهنمای رفتار ما هستند و ما همیشه از باورهای خود آگاه نیستیم و در مورد آنها حضور ذهن نداریم. بنابراین خودآگاهی و خودشناسی منجر به شکل گیری باورهای مثبت و صحیح می گردد و در افزایش عزت نفس و اعتماد به نفس نقش بسزایی دارد.

بیشتر بدانید : 

چگونه به خودشناسی و خودآگاهی برسم؟

راهکارهای افزایش عزت نفس 

راهکارهایی برای غلبه بر اعتماد به نفس پایین 

محصولی متناسب با انتخاب شما یافت نشد.

تکنیک انتقاد سازنده ساندویچی

چگونه از دیگران انتقاد کنیم که کمتر ناراحت یا دلخور شود؟

متخصصان علوم رفتاری در این زمان تکنیک ساندویچ را پیشنهاد می دهند.

به این طریق که برای کم کردن اثر ناخوشایند یک پیام ، آن را در میان دو عبارت یا خبر مثبت قرار داده و به مخاطب عرضه کنید.

به این صورت:
«جمله مثبت، جمله منفی، جمله مثبت»

به عنوان مثال:

عزیزم، تو آشپزیت بی نظیره ، اگرچه خورشت یه کم شور شده ، ولی سوپت واقعا خوشمزه است.

مامان، تو خیلی مهربونی، اگرچه گاهی به خاطر تذکرهای زیادت ناراحت میشم، ولی می دونم خیلی دوستم داری.
دخترم، تو همیشه منضبط هستی، با اینکه دیروز که مهمان داشتیم خیلی اتاقت بهم ریخته بود ولی رفتار و متانتت را در جمع خیلی دوست داشتم.

خانم منصوری تو همیشه گزارشات عالیه. هرچند گزارش دیروزت دو تا اشتباه داشت ، ولی در کل کارمند دقیقی هستی 

قرار دادن جمله منفی در بین دو جمله مثبت (راهکار نوازش در TA) از شدت اثر تخریبی آن کم کرده و با اشاره به نکات مثبت، فرد احساس می کند فقط نکات منفی دیده نشده، رعایت انصاف شده و به همین دلیل انگیزه بیشتری برای تغییر و بهبود شرایط خواهد داشت.
این نکته مهم را به خاطر بسپارید که برای بیان نکات مثبت لازم نیست اغراق کنید یا به دروغ ویژگی مثبتی را به کسی نسبت دهید، این کار اثر معکوس خواهد گذاشت. هر کسی ویژگی های مثبت فراوانی دارد که با کمی دقت متوجه آن ها خواهید شد.

 

بیشتر بدانید :

 

بیان این جملات در ارتباط با همسر ممنوع!

 

راهکار محبت و نوازش در برخورد با افراد دشوار -رویکرد تحلیل رفتار متقابل TA

 

ارتباط موثر و شناخت الگوهای رفتاری کارآمد در روابط با متد TA

 

در صورتی که می خواهید با راهکارهای نوازش در ارتباط بیشتر آشنا شوید و بتوانید ارتباط خوبی با همسر، فرزند و رییس تان برقرار کنید، پیشنهاد ما این است که محصول جامع تحلیل رفتار متقابل را تهیه فرمائید.

 

محصولی متناسب با انتخاب شما یافت نشد.

چگونه با استفاده از جملات تاکیدی، ذهنی مثبت بسازیم ؟

جملات تاکیدی نوعی بیان مثبت هستند که از خود تخریبی و تفکر منفی جلوگیری میکنند. طرز استفاده از جملات تاکیدی اینگونه است که باید زندگی خود را تجزیه و تحلیل کنید تا موارد قابل تغییر را بهتر بیابید. جملات تاکیدی باید دست یافتنی و واقع بینانه باشند و هر روز تکرار شوند به ویژه هنگام بروز افکار منفی.

با تکرار تفکرات منفی ما خود را به این باور می‌رسانیم که به اندازه کافی خوب نیستیم به همین ترتیب این افکار برروی زندگی شخصی، روابط، شغل ما اثر می‌گذارد و ما خودمان را در چرخه ای منفی قرار می‌دهیم. اما اگر عمدا با این افکار و جملات منفی که مدام در ذهنمان تکرار می‌شوند مخالفت کنیم اثری به مراتب قوی تر در زندگیمان ایجاد خواهیم کرد. 

واگویه های ذهنی

به واگویه های ذهنی خود توجه کنید و آنرا روی کاغذ بنویسید 

من هرگز قادر به انجام این کار نیستم زیرا به اندازه کافی باهوش نیستم”

“من واقعا نمی‌توانم در جمع، خوب حرف بزنم مطمئنم که خراب می‌کنم”

“ای کاش می‌توانستم برای خودم کاری راه اندازی کنم. اما چه فایده؟ دیگران به سرعت ایده های من را می‌دزدند.

من هیچ وقت پیشرفت نمی‌کنم” به دلیل اینکه …

حال جملات تاکیدی مثبت خودتان را بسازید و جایگزین جملات قبلی کنید 

من خلاقیت زیادی برای انجام این پروژه دارم.
من می توانم این کار را انجام دهم!
من موفق هستم.
من در زندگی و کارم صادق هستم.
من با اعتماد به نفس در جمع صحبت می کنم
من هر روز یک کار مثبت می کنم.
من در انجام کارهایم عالی هستم.
من سخاوتمند هستم.
من خوشحالم.
من یک رهبر در سازمان هستم.

حتما با نوشتن افکار منفی روی کاغذ، به ذهنتان کمک کنید تا بتواند نظم پیدا کند، سپس شروع به نوشتن جملات تاکیدی مثبت نمایید.

جملات تاکیدی، عباراتی مثبت هستند که باید جایگزین افکار منفی بشوند تا از این طریق بتوانیم جلوی خودتخریبی ها و پایین آمدن عزت نفس را بگیریم . ما سال های زیادی را با این افکار منفی زندگی کرده ایم و قطعا آنها را هم باور کرده ایم، حال وقت آن رسیده که عبارات و جملات تاکیدی مثبت را جایگزین کنیم و آنها را آنقدر تکرار کنیم تا اثر آن افکار قبلی کمتر شود.

جملات تاکیدی مثبت حتی می‌تواند در از بین بردن استرس هم تاثیر بزرگی بگذارند.

در یک آزمایش جالب افرادی که بسیار استرسی و پرتنش بودند را در معرض جملات تاکیدی مثبت قرار دادند، نتیجه بسیار شگفت انگیز بود:

عملکرد این افراد در حل مسئله ای که قبلا برایشان بسیار ناممکن بود، به اندازه افراد کم استرس خوب شده بود.
علاوه بر این، تکرار این جملات تاکیدی برروی افرادی که عزت نفس کمی داشتند هم آزمایش شد، که نتیجه آن تاثیر بسیار زیادی بر روی این افراد داشت. بعد از این آزمایش ها مشخص شد قسمتی از مغز ما اگر به درستی تحریک شود، نتیجه آن، تغییر ویژه در عملکرد است.

به گفته محققان صرف تنها چند دقیقه زمان قبل از شروع یک جلسه مهم برای فکر کردن به یکی از عملکرد های خوبمان ( تکرار جملات تاکیدی) می‌تواند اعتماد به نفس ما را بالا برده و شانس پیروزی را بیشتر کند.

پس این تمرین را هر روز انجام دهید

بیشتر بدانید:

داستان امیل کوئه و تلقین مثبت 

پادکست از آگاهی تا آرامش

خودشناسی  

 

محصولی متناسب با انتخاب شما یافت نشد.

پیش نویس زندگی life script

به زندگی خودتان به مانند یک داستان نگاه کنید. آیا می توانید داستان زندگیتان را تعریف کنید؟ چگونه شروع شده است؟ تمایل دارید چگونه ادامه پیدا کند و چگونه پایان پذیرد؟

شما نیز مانند بقیه انسان ها نگارنده داستان زندگی خود هستید. داستانی که نگارش آن از هنگامی که قدم بر عرصه زندگی گذارده اید آغاز گردیده و تا حدود هشت سالگی بخش اعظم آن را نگاشته اید.

” حال که شما در بزرگسالی خود به سر می برید ، سرآغاز زندگیتان خارج از دسترس ذهن آگاه شماست و شاید تا به حال آگاهی نداشتید که چنین زندگی نامه ای را نوشته اید. با این وجود بدون این آگاهی ، این سرگذشت را که سالها پیش آن را نگاشته اید در زندگی خود به عمل درمی آورید. این سرگذشت ، پیش نویس زندگی شماست.” (به نقل از کتاب تحلیل رفتار متقابل ، نوشته دکتر اریک برن)

انواع پیش نویس

 

 به لحاظ محتوایی ، داستان یا پیش نویس زندگی در سه عنوان دسته بندی می شود:

1-پیش نویس برنده

2-پیش نویس بازنده

3-پیش نویس معمولی و پیش پا افتاده

 

در اکثر گرایشات و نظریات روانشناسی تاکید فراوانی بر تاثیر تجربیات کودکی روی تصمیم گیری های فرد در بزرگسالی دارد. اهمیت دوران کودکی و تجربیات آن دوران در نظریه تحلیل رفتار متقابل به عنوان هسته مرکزی نظریه شناخته می شود.

1-پیش نویس برنده

برنده شدن به معنی  رسیدن به اهداف تعیین شده است. برنده بودن و موفقیت به اهدافی که برای خودمان تعیین می کنیم ربط دارد. مثلا اگر کسی هدفش این باشد که در یک کوهستان به زندگی آرام در دل طبیعت بپردازد و به هدفش نیز برسد در عین حال که در آرامش است و از درون شاد است در واقع وی دارای پیش نویس برنده و موفق بوده است. همچنین اگر هدف فرد دیگری دست یافتن به رهبری جامعه باشد و آن فرد در آرامش و راحتی و با ملایمت به این هدف رسیده باشد برنده و موفق به شمار خواهد آمد.

 

2-پیش نویس بازنده

بازنده به کسی می گوییم که به اهداف خود نرسد و یا اینکه به اهدافش با آرامش و ملایمت نرسد. مثلا فردی که زندگی در کوهستان را انتخاب کرده باشد اگر از روی ناچاری و به دلیل رسوایی مالی انزوا و دوری از مردم را برگزیده باشد ، فردی بازنده می باشد.

فردی که به هدفش می رسد ولی به دلیل فعالیت غیر اصولی و خارج از حد و تنش های فراوان دچار بیماری می شود نیز فردی بازنده است ، هرچند به لحاظ ظاهری موفق به حساب بیاید.

تصمیماتی که در کودکی گرفته می شود تاثیر فراوانی در رسیدن به اهداف و برنده یا بازنده بودن فرد دارد. شخصی که در کودکی این تصمیم را اتخاذ کرده باشد که ” من هرگز موفق نخواهم شد ، حالا می بینی ” ممکن است مسیرهایی را برای رسیدن به اهدافش تعیین نماید که به موفقیت ختم نشود. یا فردی تصمیم بگیرد برای اینکه از طرف والدین ، توجه ، مراقبت و عشق دریافت نماید باید همیشه بیمار باشد . وی ناچار است برای رسیدن به عشق و محبت والدین مسیر غمباری را طی کند. این پیش نویس هم پیش نویس بازنده محسوب می شود.

پیش نویس بازنده از لحاظ شدت به سه دسته تقسیم می شوند : درجه یک  ،  درجه دو   ،  درجه سه

-پیش نویس درجه یک ،

شکست ها ، ناکامی ها و بیماریها خفیف هستند . مثل افسردگی خفیف یا افت تحصیلی در دانشگاه

-پیش نویس درجه دو

شامل موارد وخیم تر و جدی تر می شود مانند اخراج از شغل یا دانشگاه  یا  درمان های طولانی به دلیل افسردگی شدید

-پیش نویس درجه سه

شامل پیامدهای خیلی شدیدی می شود . که به سه مکان دادگاه ، بیمارستان و گورستان منتهی می شود.

 

3-پیش نویس معمولی و پیش پا افتاده

فردی که پیش نویس زندگی اش معمولی و پیش پا افتاده است ، در حاشیه زندگی می کند. نه برنده است و نه بازنده.

در شغلش نه ترفیع می گیرد و نه اخراج می گردد. و همیشه به این می اندیشد که در گذشته چه تصمیماتی می توانسته بگیرد ولی اقدام لازم را انجام نداده است.

پیش نویس ترکیبی

چنین به نظر می رسد که ما در گزینش پیش نویس زندگی مان ، ترکیبی از برنده و بازنده و معمولی را انتخاب می کنیم . گاهی نیز در بخشی از زندگی ، پیش نویس برنده در بخشی دیگر بازنده و در بخشی نیز معمولی و پیش پا افتاده را بر می گزینیم.

آیا مثال هایی در بین مشاهیر و بازیگران و شخصیت های معروف نمونه هایی را سراغ دارید؟

مارادونا مثال خوبی است . وی در فعالیت بدنی برنده بود و تبدیل به یک اسطوره شد ولی در جنبه مراقبت از خویش به قدری ضعیف عمل کرد که به اعتیاد خانمان سوزی دچار گردید.

اقدامک

هر پیش نویسی را می توان تغییر داد. آیا پیش نویس شما برنده است یا بازنده ؟ شاید هم معمولی و پیش پا افتاده؟

در دو قسمت جداگانه روی برگه کاغذ؛

  • مواردی را که برنده بوده اید را به یاد بیاورید. در قسمت مربوطه بنویسید.

  • مواردی را که بازنده بودید را نیز به یاد بیاورید. در قسمت مربوطه بنویسید.

 به مواردی که بازنده بودید به دقت فکر کنید . پنج فعالیت که شما را در مسیر برنده بودن قرار می دهد را یادداشت نمایید.

روی لینک زیر کلیک کنید و 6 خصوصیت مهم پیش نویس زندگی برنده را مطالعه کنید:

 

راز موفقیت – لایف اسکریپت

 

تحلیل پیش نویس زندگی در فیلم رستگاری

 

 

محصولی متناسب با انتخاب شما یافت نشد.

10 تمرین بسیار مهم خویشتن دوستی و افزایش عزت نفس

وقتی خودتان را دوست داشته باشید؛ با یک دید فرامثبت به خودتان نگاه خواهید کرد. اگر دائما در حال سرزنش خود هستید و بیشتراوقات به ویژگی های منفی خود فکر میکنید، شما خودپنداره ضعیفی از خودتان دارید و مطمئن باشید که خودتان را به اندازه کافی دوست ندارید. دلیل اصلی بسیاری از احساسات بد شما در زندگی نداشتن حس خویشتن دوستی است. شما معمولا از یک بعد به قضایا نگاه میکنید و بیشتر وقت ها خود را انسانی شکست خورده میدانید.

اگر پیوسته از عشق ورزیدن به خودتان پرهیز کنید، جهان نیز افرادی را به سوی شما می فرستد که از دوست داشتن و عشق ورزیدن به شما پرهیز خواهند کرد.

ممکن است عشق ورزیدن به خود، برایتان عجیب باشد اما با تمرین، به مرور زمان آن را به سبک زندگی خود تبدیل خواهید کرد. با کمک روش های زیر خویشتن دوستی را در خود تقویت کنید و از فواید بیشمار آن در زندگی خود لذت ببرید :

1-از جملات تاکیدی مثبت استفاده کنید

جملات تاکیدی مثبت کاربردهای متفاوتی دارند و میتوانند باعث افزایش عزت نفس، انگیزه و امید شما شوند. این جملات ساده و کوتاه به سادگی در ذهن شما میمانند و روی ناخودآگاه شما تاثیر میگذارند. بسیاری از افراد صبح های خود را با تکرار چنین جملاتی شروع میکنند. ممکن است دفعات اولی که این کار را انجام میدهید برایتان کاری عجیب به نظر برسد. اما به مرور زمان تاثیر چنین جملاتی را بر روی حال خود حس خواهید کرد. میتوانید جمله مورد علاقه خود را روی یک کاغذ بنویسید جلوی دید خود بگذارید تا هر بار با دیدن آن، جمله را در ذهن خود تکرار کنید.

 

جملات تاکیدی مثبت برای خویشتن دوستی

 

1.من انسان خوب و لایقی هستم.
۲. من لایق احترام و عشق هستم.
۳. هیچ کس شبیه من نیست و من منحصر به فرد هستم.
۴. من دوست داشتنی و زیبا هستم.
۵. من پیشرفت میکنم و موفق خواهم شد.
۶. من خودم را میبخشم و برای تبدیل شدن به یک فرد بهتر تلاش میکنم.
۷. من بر روی اهدافم تمرکز کرده ام و به همه آن ها میرسم.
۸. تمام مشکلات من را قوی تر میکنند.
۹. من یک فرد قوی، زیبا و ارزشمند هستم.
۱۰. من به چیزی تبدیل خواهم شد که باور دارم.

بیشتر بدانید :

چرا جملات تاکیدی مثبت مهم است ؟

 

۲- خودتان را بشناسید.

هر انسانی دارای ضعف ها و توانایی های خاصی است. سعی کنید بدون توجه به این که دیگران شما را چطور تعریف میکنند خودتان را بشناسید. استعداد خود در زندگی را کشف کنید و ببینید در چه کارهایی نیاز به تمرین بیشتری دارید. با شناخت کافی از ویژگی های خود میتوانید انتخاب های بهتری در زندگیتان داشته باشید و بهتر از قبل تفاوت خود را با دیگران بپذیرید.
خودشناسی به شما کمک میکند که تاثیرات رفتارهای دیگران را کنترل کنید و برای پذیرش خودتان نیاز به تائید شدن از سمت دیگران نداشته باشید. علاوه بر این، با آگاهی بر ضعف های خود میتوانید به دنبال راه حل و رفع مشکلات باشید و همین کار هم به شما احساس خوبی میدهد.

بیشتر بدانید :

چگونه خودشناسی کنم ؟

۳- یک دفترچه شکرگزاری به همراه داشته باشید.

دفترچه شکرگزاری باعث میشود شما هرروز زمانی را به نوشتن احساسات خوب خودتان اختصاص دهید، نوشتن احساسات خوب و چیزهایی که به خاطر وجودشان خوشحال هستید مانند یک سپر دفاعی در برابر منفی نگری عمل میکند. دفتر شکرگزاری برای یادآوری چیزهایی که گاهی فراموششان می‌کنید کاربرد دارد در این دفتر میتوانید از هر موضوع خوشایندی که دوست دارید صحبت کنید.

برای مثال:
۱- سه اتفاق کوچک خوب آن روز خود را بنویسید.
۲. درباره حس خوبی که از دوستتان گرفته اید بنویسید.
۳. از ویژگی هایی بنویسید که به خاطر وجودشان احساس خوبی میکنید.
۴. یکی از مهارت های جدیدی که یاد گرفته اید را بنویسید و از خودتان بابت وقتی که برای یادگیری و رشد گذاشته اید عمیقا تشکر کنید.

هر روز صبح که بیدار می شوید ، به دلیل روشنایی صبح سپاسگزار باشید ، به دلیل نیروی حیات و قدرت خودتان سپاسگزار باشید. برای داشتن غذا و لذت بردن از زندگی سپاسگزار باشید. اگر اکنون هیچ دلیلی برای سپاسگزاری مشاهده نمی کنید، ایراد از خودتان است.

راندا برن

کتاب جادوی سپاسگزاری

 

واژه جادویی سپاسگزارم! را در هر جایی به کار ببرید، آن را با صدای بلند بیان کنید، و یا وقتی افکار منفی به شما هجوم می آورد در ذهنتان بر داشته هایتان تمرکز کنید و کلمه سپاسگزارم را زمزمه کنید، آنقدر در ذهنتان آن را تکرار کنید تا با قلبتان احساس کنید.

سپاسگزاری کلید تحقق رویاهای شماست

 

سپاسگزاری به راحتی ترس ، نگرانی ، اندوه و افسردگی را از بین می برد و به جای آن شادی، سرزندگی ، شکیبایی، مهربانی ، همدردی ، درک متقابل و آرامش ذهن را به شما پیشکش می کند ، سپاسگزاری راه حل مشکلات را به شما نشان می دهد و دروازه های طلایی را به روی شما می گشاید و در واقع کلید تحقق رویاهای شماست.

۴- مراقب سلامت بدن خود باشید

برای تقویت حس خود دوستی در خودتان، هیچوقت مراقبت کردن از خود را فراموش نکنید. حواستان به نوع تغذیه ای که دارید باشد. با برنامه ریزی منظم برای خواب و فعالیت بدنی خود، نشان دهید که ارزش خود را میدانید و همیشه مراقب خودتان هستید. ورزش یا مراقبه به شما در این راه کمک میکنند. برای خودتان زمان بگذارید و هیچوقت مراجعه به پزشک را عقب نیاندازید. این فعالیت ها به طور ناخودآگاه باعث ایجاد احساسات خوب و عشق به خود در شما میشود.

۵- خودتان و دیگران را ببخشید

بخشیدن یک هنر است که به وسیله آن میتوانید آرامش زیادی را در زندگی تجربه کنید. برای همه اتفاق افتاده که از دست کارهای دیگران ناراحت شویم یا خودمان را به خاطر اشتباهی که داشته ایم سرزنش کنیم. نکته ی مهم این است که اجازه ندهیم کینه ما نسبت به دیگران یا خودمان طولانی مدت شود و اثرات بدی رویمان بگذارد. با بخشیدن دیگران میتوانید بخشش خود را هم تمرین کنید. کینه جویی و سرزنش کردن خود به مدت طولانی نه تنهای نتیجه خوبی ندارد؛ بلکه باعث مشکلات بسیار زیادی میشود.

فراموش نکنید که بخشیدن ، یکی از تمرین های بسیار مهم برای رسیدن به خویشتن دوستی می باشد.

بیشتر بدانید :

چگونه اشتباهات خودم را ببخشم ؟

6- تنهایی خودتان را دوست داشته باشید.

دو دسته آدم در دنیا وجود دارند. یکی آن هایی که از تنهایی خود لذت میبرند و یکی آن ها که از آن فرار میکنند. ممکن است شما بین این دو دسته قرار داشته باشید. آخرین باری که تنها بودید و از تنهایی خود لذت بردید کی بوده است؟ کارهای جالب و هیجان انگیز زیادی وجود دارد که شما میتوانید در تنهایی خود انجام دهید. وقتی که شما یاد بگیرید بدون نیاز به دیگران هم خوش بگذرانید؛ متوجه قابلیت های شگفت انگیز خودتان خواهید شد.
کتاب خواندن، موزیک گذاشتن و رقصیدن، آشپزی، نقاشی، تماشای فیلم و… از کارهایی هستند که شما میتوانید به تنهایی هم از انجامشان لذت ببرید. مطمئن باشید که وقتی توانایی لذت بردن از تنهایی خود را داشته باشید؛ از بودن در کنار دیگران هم لذت بیشتری میبرید.

7- یک مهارت جدید یاد بگیرید.

یکی از راه های تقویت خویشتن دوستی، یاد گرفتن مهارت های جدید است. فعالیت در جهت پیشرفت و رشد خودتان نشان دهنده علاقه ایست که به خودتان دارید. هیچگاه به توانایی ها و مهارت های خود قانع نشوید و همیشه به فکر پیشرفت باشید. با این کار هم ناخودآگاه خود را به خود دوستی عادت میدهید هم دیگران را متوجه اعتماد به نفس خود می کنید، با یادگیری مهارت جدید اعتماد به نفس تان بالاتر می رود و همین باعث حس خویشتن دوستی می شود.

 

8- برای خودتان نامه محبت آمیز بنویسید.

از این که برای خودتان نامه بنویسید؛ خنده تان می‌‌گیرد؟ این طبیعی است که اولین بار این کار برایتان عجیب و خنده دار باشد. اما با تمرین و تکرار میتوانید در این کار حرفه ای شوید و اثرات شگفت انگیزش را ببینید. یک کاغذ بردارید و همین الان شروع به نوشتن کنید. ۸ تا از بهترین ویژگی های خود را بر روی کاغذ یادداشت کنید و از تاثیرات این ویژگی ها در زندگیتان بنویسید. در هنگام این تمرینات به طور مداوم به یاد ارزش وجودی خود باشید و خودتان را با جملات زیبا و محبت آمیز تشویق کنید.

9-خودپنداره خود را تغییر دهید .

رفتار و صحبت های اطرافیان ما شامل: والدین، دوستان ، اقوام ، همسایه ها، معلمین مدرسه، رسانه ها، تبلیغات و همه آنچه در اطرافمان می بینیم و می شنویم می تواند در وجود ما خود پنداره(self-concept) ایجاد نماید. خود پنداره / خودانگاره شامل آنچه  فرد نسبت به خود در ذهن و احساسش دارد.

افراد زیادی را می بینید اگرچه ظاهر خوب و زیبایی دارند باز هم از خود راضی نیستند و خود را زشت ، بد قیافه می دانند . هر لباسی که می پوشند عیبی بر آن می گذارند و می گویند که لباس برازنده شان نیست. برای خرید یک لباس بارها و بارها لباس را تعویض می کند و باز هم راضی نیستند ، در هر بیزینس و شغلی که وارد می شوند مرتب به خود می گوید من اصلا شانس ندارم و می دانم در نهایت موفق نمی شوم.

 

باور های منفی را پیدا کنید و آن ها را در تکه کاغذی یادداشت کنید. از خودتان خجالت نکشید و هر آن چه که در درونتان هست را به روی کاغذ بیاورید؛ شما می خواهید خودتان را تغییر دهید بنابراین باید با خودتان رو راست باشید!

در گام بعدی جلوی هر باور منفی ، یک باور مثبت بنویسید و بارها و بارها این نوشته را برای خودتان تکرار کنید ، دنبال شواهدی در خصوص تایید باور تازه باشید،  هر چه شواهد بیشتری در نقض باور های ذهنی خود بیاورید و هر چه بیشتر خودپنداره های منفی ذهنی تان را به چالش بکشید، عزت نفس بیشتری در خودتان حس خواهید کرد.

 در به چالش کشیدن تفکرات منفی درباره ی خودتان اصرار بورزید تا میزانی که به خودتان ثابت شود، آن چیزی که در مورد خودتان می پنداشتید، اشتباه بوده و شما فردی دوست داشتنی هستید. تا جایی به این روش ادامه دهید که تلقینات ذهنی گذشته از شما دور شود و اصول جدید را پذیرفته و جایگزین تفکرات اشتباه قبلی نمایید.

10- هر روز حمام روانی بگیرید .

تمرین خوددوستی ، دقیقا مثل دوش گرفتن و حمام روزانه است ، شما قطعا برای پاکیزگی جسمتان ، هرروز ، یک روز درمیان و یا حداکثر هفته ای یک بار را استحمام می کنید ، برای زدون افکار منفی و رشد درونی نیاز دارید ، هر روز روی افکارتان تمرکز کنید و حمام روانی بگیرید، پس تلاش کنید با خواندن کتاب، مقالات، تهیه دوره های آموزشی، برای تغییر ،رشد و بهبود خودتان زمان و انرژی بگذارید.

 

همین الان شروع کنید

هیچوقت خود دوستی را متوقف نکنید. دوستی با خود به مرور زمان به دست می آید و باید همراه با تلاش های مداوم باشد. همین الان شروع به تمرین کردن کنید و برای خود اهداف خویشتن دوستی مشخص کنید. از تمریناتی که در این مقاله پیشنهاد شد کمک بگیرید تا حس ناکامی را در خود از بین ببرید و با گذشت زمان، عشق به خود را جزئی از طبیعت خود کنید.

بیشتر بدانید :

13 روش کاربردی بالابردی اعتماد به نفس

10 ویژگی مهم افراد با عزت نفس بالا

عزت نفس در محیط کار

این مطلب چقدر مفید بود؟

در قسمت دیدگاهها منتظر دریافت نظرات و پیشنهادات شما هستم

 

محصولی متناسب با انتخاب شما یافت نشد.

 

 

 

عشق از نگاه تحلیل رفتار متقابل TA

 

بیشتر مردم هیچ وقت یک ازدواج خوب و عشق واقعی را در عمرشان ندیده اند ، بنابراین اطلاعات و افکارشان از کتابها و داستان های عشقی در مجلات و کتابها عاریه می گیرند که در آنها مثلا شوهر معاون مدیر عامل یک شرکت بزرگ است و هر روز غروب با یک دسته گلسرخ به خانه می آید ، زن نازک اندام است و در پیراهن دکولته وتوالت هیجان انگیزش، در خانه مجلل با لوسترهای گران قیمت ، غروب منتظر اوست و لبهای او را می بوسد. شمع روی میز ناهارخوری شاعرانه می سوزد و موزیکی که می توان با آن عشق کرد از دستگاه استریو پخش می شود بعد وقتی این تبلور شروع به ذوب شدن می کند ، وقتی موکت اتاق از فرط رفت و آمد فک و فامیل های زن و شوهر ساییده و سوراخ سوراخ می شود، وقتی سوراخ دستشویی می گیرد، ضبط  صوت از کار می افتد، بچه گریه میکند، شوهر را اخراج می کنند، او دیگر نه تنها نمی گوید دوستت دارم بلکه حتی او را نه با اسم کوچکش بلکه با “هی “صدا می کند.

عشق از نگاه تحلیل رفتار متقابل TA

در واقع عشق  از شناخت کامل خود و طرف مقابل حاصل می شود و تا این شناخت کامل نشود هرگونه ادعایی بر عشق بی معناست ،  عشق در ابتدای آشنایی کار کودک درون است و می دانید که کودک منبع احساس است ، اما اگر این احساسات از یک کودک آسیب دیده نشات گرفته باشد ، قطعا ادامه روند ارتباط با اشکال همراه خواهد بود. 

یکی از دوستانم، داستانی را برایم تعریف کرد که وقتی پسر کوچکی بود برایش اتفاق افتاده بود  ….، یک شب پس از صرف شام ، مادرشان به بچه ها که تعدادشان پنج خواهر و برادر بود اعلام کرد که برای دسر مقداری بیسکویت دارند که ته ظرف باقی مانده است و با این حرف ظرف شیرینی را آورد و روی میز گذاشت که البته بچه ها بلافاصله به آن حمله ور شدند و کوچکترین بچه که چهار ساله بود آخرین قطعه بیسکویت  که یک گوشه آن شکسته بود به دستش رسید ، بچه کوچک لحظه ای با بدبختی به بیسکویت نگاه کرد ، بعد آن را روی زمین انداخت و با گریه گفت : بیسکویت من شکسته …..

بچه کل بیسکویت را به دور انداخت به دلیل اینکه گوشه اش شکسته بود ، یا به بزرگی مال بقیه نبود ، بعدها در خانواده آنها این حرف بچه کوچک تکیه کلام و ضرب المثلی برای هر نوع شکایت و نارضایتی از زندگی شده بود: ( چی شده ؟ بیسکویتت شکسته … )

احساسات کودک درون

این همان وضعیتی است که وقتی مشکلی در رابطه  برای طرفین پیش می آید ، کودک درون یکی از طرفین یا دوطرف مستولی می شود ویک یاس جزئی در ارتباط را با مصیبتی بزرگ اشتباه می گیرد و  این طبیعت کودک درون است که به گریه می افتد، و نگاهی کودک مابانه به مشکلات زندگی دارد و هر مشکلی در ارتباط را به منزله بیسکویت شکسته می داند.

ارتباط پیچیده ترین کار انسانی است ، به طوری که دوموجود که یکروز با امید و عشق به هم پیوسته اند ، روز دیگر از پله های محضر طلاق بالا و پایین می روند و دلیل جداییشان ،ظلم،خشونت و نفرت از دیگری می باشد.

قرارداد ازدواج در بیشتر مواقع کار کودک است که عشق در نظرش یک احساس است نه کاری که باید بالغانه صورت پذیرد، شادی در نظرش چیزی است که در ارتباط با دیگری، باید بدست بیاورد نه اینکه حاصل نظام نوازشی مناسب و دوسویه باشد، افراد هر روز باید برای ایجاد عشق، صمیمیت و محبت در زندگی کوشش نمایند، و پر واضح است که هیچ عشقی بدون دانش ارتباطی و شناخت خود و دیگران تداوم نخواهد داشت.

 

خشم و عصبانیت والد درون

همسرم ،همیشه فراموش می کند که وسایلش را کجا گذاشته است.

همیشه کیف پول و کلید ماشینش را گم می کند.

مرتباً قرار ملاقاتهایش را از یاد می برد.

 صادقانه می گویم: بیشتر احساس می کنم که مادر او هستم تا همسرش.

 مدام تلویزیون تماشا می کند و می خورد.

کاشکی به خودش می آمد و بچه گانه رفتار نمی کرد.

حساب چکهایش را ندارد، صورتحسابهایش را هرگز به موقع پرداخت نمی کند و هنگامی که از او می پرسم چرا می گذارد که اوضاع تا به این حد بد شود، فقط می خندد و می گوید: ( آدم باید در لحظه ی حال زندگی کند )

بالغ درون

گفته های بالا مربوط به کسانی است که در ارتباط با اشخاص نابالغ می باشند. این اشخاص «بزرگ نشده اند» یا به عبارتی «بالغشان» شکل نیافته است. در اینجا منظورم کسی نیست که با «کودک» درون خود رابطه ی سالمی دارد و به او اجازه می دهد که گهگاهی بازیگوشی کرده و شاد و ماجراجو باشد. از دیدگاه «تحلیل رفتار متقابل»، مردها و زنهائی که این ضعف  را دارا هستند، دارای «بالغ» آلوده به «کودکی» هستند که از رفتار مسئولانه و سنجیده، طفره می رود و شرایطی را فراهم می آورد که در آن همسر او نقش «والد» را برای او ایفا کند.

وقتی که با شخصی غیرقابل اتکاء درگیر هستید ناگزیر نقش «والد» را برای او ایفاء خواهید کرد: مدام می بایست کارهایشان را به آنها یادآوری کنید، کارهایشان را برایشان انجام دهید و مدام نزد دوستان و خانواده تان به دلیل «ندانم کاریهایشان» عذر و بهانه بتراشید.

علی رغم این پندار شما که برای همسرتان مفید بوده اید و به او کمک کرده اید، حمایت «والدانه» از همسرتان رابطه تان را به رابطه ای ناسالم بدل خواهد کرد و دست آخر احساس خواهید کرد که عصبانی هستید و فریب خورده اید  وقطعاً خشم و انزجار فوق العاده ای نسبت به او در خود تلنبار خواهید نمود.

 

آیا پیراهن روانی شما ناجی است ؟ّ

 

چنانچه چنین شخصی را به زندگی خود جذب کرده اید، مهم است که به نقشی که خود نیز در این میان ایفا می کنید، نگاهی بیاندازید. در این گونه موارد که شما نقش «ناجی» را ایفا می کنید، شاید تلاش می کنید که او را یاری رسانید. شما با اینکار بهانه ای دارید تا از توجه و رسیدگی به خودتان سرباز زنید؛ چرا که مدام مشغول کمک به همسرتان هستید، و به گفته دکتر اریک برن شما در مرحله ای نقش ناجی را بازی و سپس به ستمگر تغییر نقش می دهید و اینجا رابطه با تنش روبرو می شود.

 می بایستی که از این بازی دست بکشید و بگذارید که همسرتان با عواقب و نتایج «بی مسئولیتی» خود مواجه گردد.در عوض باید او را به مثابه یک شخص نیازمند به تربیت بدانید و مسئولیت انتخاب خود را بپذیرید ،او را سرکوب نکنید بلکه با تشویق او در زمینه های توانمندی هایش شخصیتش را تقویت کنید او نیاز به فکر و تحلیل دارد و این فضا را شما باید در اختیار او قرار دهید .اگر چه شاید برخی اوقات نتایج خوبی را برای تفکرات خود نداشته باشد اما نیاز به تجربه و استقلال فکری دارد نه تحمیل نظرات و تصمیم گیری های شما .

 

جای خوشحالی است که نظریه تحلیل رفتار متقابل به شما کمک می کند با نقش های پیش نویسی بیشتر آشنا شوید،در واقع (والد – بالغ- کودک ) خود و طرف مقابل را تحلیل نمایید و در نهایت بالغ  شخصیت خود را برای تحلیل مسائل آزاد کنید.

بیشتر بدانید :

 

لینک های زیر (با متد TA ) به شما کمک می کند تا خودشناسی بیشتری از خودتان و دیگران بدست آورید و بتوانید روابطی سرشار از عشق برای خود بیافرینید.

 

ساختار شخصیت- سه حالت شخصیتی (والد -بالغ -کودک ) درTA

راهکار محبت و نوازش در برخورد با افراد دشوار -رویکرد تحلیل رفتار متقابل TA

ارتباط موثر و مدیریت تنش در رابطه با رویکرد تحلیل رفتار متقابل TA

 

مسیر اصلی زندگی و رسیدن به عشق و دگر دوستی از 5 مرحله زیر می گذرد:

1-خودآگاهی

2-خودشناسی

3-خودپذیری

4-خوددوستی

5-دگر دوستی

در واقع اگر از مرحله 4 گذر کنیم ، به مرحله 5 که دگر دوستی و عشق ومحبت به دیگران است دست خواهیم یافت

1-خودآگاهی

مسیر اصلی زندگی از خودآگاهی شروع می شود، آگاهی،  مهمترین قسمت زندگی تمام انسانها می باشد. زیستن آگاهانه ،یعنی من یاد می گیرم ریشه تمام مشکلاتم ، در ارتباطاتم را در وجود خودم جستجو کنم،وقتی ما مسئولیت تمام و کمال زندگی را می پذیریم، بیشتر مشکلات در ارتباطات بین فردی، به آسانی حل می شود.

2-خودشناسی

در مرحله خودشناسی چرایی احوال و چرایی رفتارهای خودمان را پیدا می کنیم، دلیل زودرنج بودنمان، دلیل نفرت، کینه و خشمی که گاهی نسبت به دیگران داریم،دلیل حسادت درونی، که آتشی در درون ما شعله ور می کند، را پیدا خواهیم کرد. و یاد می گیریم هر روز با خودشناسی بیشتر احوال و رفتار خودمان را مورد بررسی قرار دهیم تا بتوانیم من بهتری از خودمان بسازیم.

3-خودپذیری

در مرحله بعد از خودشناسی، وارد مرحله خودپذیری می شویم، مرحله ای که کم کم یاد میگیریم به صلح درونی با خودمان برسیم ، سایه های وجودی مان را بشناسیم و بپذیریم، تا آنجا پیش می رویم که عزت نفس ما، آجر به آجر ساخته می شود.

4-خوددوستی

بعد از مرحله خودپذیری به خوددوستی می رسیم، مرحله ای که به همان پرنسس و شاهزاده ای تبدیل می شویم که از روز اول در تقدیر ما نگاشته شده بود، ولی به واسطه پیش نویس زندگی در دوران کودکی، از نقش اصلی زندگی خود دور شدیم، در این مرحله یاد می گیریم، نمایشنامه روانی زندگیمان را دوباره از نو بنویسم و به اصل وجودی خود متصل شویم.

5-دگر دوستی (عشق )

وقتی از چهار مرحله خودآگاهی ، خودشناسی ، خودپذیری و خوددوستی میگذریم به مرحله پنجم که دگر دوستی است راه پیدا می کنیم.

عشق حقیقی به دیگران در ما جوانه می زند، عشقی که نه از سرنیاز، نه از سر تنهایی، نه از سر گمشدگی و نه از سر بی پناهی می باشد ، عشقی که  واقعی ست ، عشقی که اول در وجود خودمان جوانه زده، رشد کرده و حالا  راهی برای ورود به وجود دیگری (از درون به بیرون) پیدا می کند. اینجاست که عشق معنای واقعی خود را می یابد.

دوره جامع تحلیل رفتار متقابل TA در 17 جلسه به شما کمک می کند خودشناسی بیشتری از خود پیدا کنید و روابط خود را با دیگران بهبود بخشید

محصولی متناسب با انتخاب شما یافت نشد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ساختار شخصیت- سه حالت شخصیتی (والد -بالغ -کودک ) درTA

آیا می دانید تحلیل ساختار شخصیت چیست؟!

به نظر شما  هر یک از ما چند حالت شخصیتی  داریم؟!

آیا شما نیز متوجه رفتارهای چندگانه خود شده‌اید؟

آیا تا به حال احساس کرده‌اید رفتارتان در لحظه‌ای دگرگون می‌شود و ناگهان از رفتاری والدین مآبانه، رفتاری کودکانه از خود بروز می‌دهید؟

برای درک  سه حالت شخصیتی والد، بالغ و کودک به مثال زیر توجه کنید

 

اگر به  فردی که در حال دیدن مسابقه فوتبال است نگاه کنیم؛ متوجه می شویم زمانی که تیم مورد علاقه او به پیروزی دست می یابد ؛ هیجان زده فریاد می کشد و بدون توجه به موقعیت اجتماعی و زمان و مکان به هیجان می آید. او کاملا مانند یک کودک ؛ احساسات و رفتارهای هیجان انگیز خود را نشان می دهد که آن را در تحلیل رفتار حالت شخصیتی  «من کودک» می نامیم.

 

هنگامی که بازیکن تیم مورد علاقه او با حرکتی اشتباه باعث شکست تیم خود و پیروزی تیم متقابل می شود؛ او با مشت های گره کرده به انتقاد؛ اعتراض و سرزنش بر می خیزد؛ در تحلیل رفتار به چنین حالتی  « والد » گفته می شود.

 

زمانی که با ارزیابی منطقی، عملکرد و نحوه ارتباط گروهی بازیکنان و چیدمان تیم ها را تحلیل می کند؛ حالت شخصیتی « من بالغ » نامیده می شود.

 

هنگامی که فرد خیلی منطقی باخت تیم خود را می پذیرد و آن را به واسطه بازی ضعیف تیم خود می داند، “من بالغ” شخصیت او فعال است. من بالغ حالتی است که در آن فرد در آگاهی خود تصمیم می گیرد و به دور از احساسات زودگذر و یا خشم و نفرت رخ می دهد. حالتی که در آن مغز کاملا هوشیار است و با در نظر گرفتن منطق نتیجه ای را رقم می زند. 

 

دکتر اریک برن بنیانگذار تحلیل رفتار متقابل از همان اوایل مطالعاتش متوجه تغییرات مداوم رفتار می‌شود. تغییراتی که از یک حالت به حالت دیگر در اشخاص صورت می‌گیرد، از طریق تغییر در طرز رفتار، صورت ظاهر، کلمات و اشارات شخص نمایان می‌شود.

والد ، بالغ ،کودک

 

تجارب و مطالعات تایید می‌کند که حالت والد و کودک – مانند نوارهایی ضبط شده در مغز ما از تجربیات واقعی دوران کودکی می باشد. این نوارها شامل رویدادهای خارجی (اصل وقایع گذشته) و رویدادهای داخلی (احساسات ما) هستند. این نوارها، در حقیقت در پنج سال اول زندگی ما ضبط و ثبت می‌شوند. جنبه سوم که ماهیتی کمی متفاوت از دو جنبه دیگر دارد را اریک برن با نام بالغ معرفی می‌کند.

کار بالغ چیست؟

 

«بالغ» اصولاً کارش این است که اطلاعات ، باورها و ارزشها را بازبینی می کند ، هنگامی که افراد قادر باشند به صورت منطقی رفتارهای خود را کنترل کنند و آن‌ها را بروز دهند، در حالت شخصیتی بالغ‌ قرار می‌گیرند و در شرایط مختلف قادر به گرفتن بهترین تصمیم‌ها و حل مشکلات هستند.این جنبه با «والد» فرق دارد، از این جهت که «والد» به طور تقلیدگونه ای قضاوت کننده است. «والد» عملا از مایه ها و معیارهایی که در گذشته شکل گرفته، عمل می‌کند. «بالغ» با «کودک» نیز فرق دارد بدین‌گونه که «کودک» ناگهانی و بی دلیل و برهان عمل می‌کند، و اصولا تابع احساسات است.

در این ویدئو (فیلم آتش بس) ، والد و کودک درون  محمد رضا گلزار طبق نظریه TA تحلیل شده است.

توضیحات مربوط به کودک لجباز و والد پرخاشگر را در لینک زیر بخوانید :

بررسی وجه شخصیت والد پرخاشگر و کودک درون لجباز -تحلیل رفتار متقابل TA

 

لازم به ذکر است ما نمی‌توانیم احساسات و اطلاعات ضبط شده را پاک کنیم، ولی می‌توانیم، اگر خواستیم، کلید را بزنیم و آنها را موقتاً متوقف کنیم!

 

شرایط بحرانی 

 

دختر جوان با رنگ زرد به خانه آمد و رو به پدر و مادرش گفت (من آبستنم )

آبستنی خارج از حیطه ازدواج !!!

در بیشتر مواقع جنبه شخصیت (والد) در پدر و مادر با سرکوفت و گاهی با ضرب و شتم صعود می کند و نه تنها مشکل را حل نمی کند بلکه به مراتب کار را بدتر میکند،
گاهی جنبه (کودک ) درون مادر با ترس به گریه می افتد و غمگین می شود (یک بدبختی دیگر !)

وگاهی حالت احتضار و قربانی شدن معصومانه پیدا می کند (چطور توانستی این کار را با ما بکنی دختر !)

بر اثر اعلام چنین خبری پدر و مادر چه می توانند بکنند ؟ شرم و ننگی را که به خانواده تحمیل شده و تصمیم گیری برای از بین بردن بچه ای که شاید قابل سقط نباشد!

اگر فقط (والد ) و(کودک ) درون آنها بایستند و دستها را به هم بمالند ، می توان گفت بالغ شخصیت رفته غاز بچراند ،
بالغ می تواند تصمیم بگیرد که در این وضعیت بحرانی چه جوابی سازنده و چه راه حلی صحیح می باشد!

در شرایط بحرانی زندگی ، کدام جنبه شخصیت شما تصمیم گیری می کند ؟ والد؟ کودک؟ یا بالغ !

وقتی بحرانی اتفاق می افتد و به زعم والدین آبرویی ریخته می شود ،نیاز است تا شناخت بیشتری از مسائل و بحرانهای مربوطه صورت پذیرد ، شاید بتوان با بالغ شخصیت تصمیم بهتر اتخاذ کرد و از هر کاهی ، کوه نساخت !

شناخت حقیقی از شخصیت سه‌گانه‌مان یا همان «والد، بالغ، کودک» می‌تواند به ما شناخت عمیق‌تری از خودمان بدهد. همچنین در بسیاری از روابط به کمک ما خواهد آمد. زیرا دلیل بسیاری از واکنش‌های آنی خود را درمی‌یابیم، واکنش‌هایی که برخواسته از «کودک» یا «والد» ما هستند.

در این ویدئو به ساختار شخصیت ” دیوید “کاملا دقت کنید :

 

دانلود ویدئو از آپارات

یکی از وظایف مهم «بالغ» آن است که  پیام های سرزنش کننده «والد» را بررسی‌کند و دیگر اینکه احساسات  «کودک» را هم وارسی کند. و تصمیم بگیرد که آیا آن احساس‌ها امروز مناسب‌اند یا به زندگی او لطمه وارد می کند ، در ویدئو بالا ، دیوید در جدال بین والد پرخاشگر و کودک طغیانگر، بالاخره احساسات کودک درونش غالب می شود و وارد ارتباطی ناسالم می شود.

 

هدف، کنار گذاردن یا حذف «والد» و «کودک» نیست، بلکه آزاد بودن برای بررسی اطلاعات آنهاست. «بالغ» حتی ممکن است در سنین پایین نیز اقدام به بررسی و امتحان کردن اطلاعات «والد» بکند. و از اینجاست که ساخت شخصیت‌ها قوام می‌گیرد.

 

اگر دستورات پدر و مادر همیشه براساس حقیقت و واقعیت باشد بچه نیز توسط «بالغ» خود به تدریج دارای مناعت‌طبع می‌شود و حس کامل بودن خواهد کرد. آنچه او محک زده و قبول کرده همیشه برایش معتبر خواهد ماند. اطلاعاتی که او از طریق امتحان و تجربه کسب‌کرده تبدیل به چیزهایی «دائمی» می‌شود که او می‌تواند همیشه به آنها اعتماد داشته‌باشد. آنچه او استنباط می‌کند و می‌فهمد به‌کمک آنچه به او یاد داده بودند تقویت و تثبیت می‌شود.

 

در ویدئو زیر توضیحات کاملی در خصوص سه وجه شخصیت (والد -بالغ- کودک ) ارائه شده است

دانلود ویدئو از آپارات

والد

«والد»  شامل انبوه بسیار عظیمی از سوابق رویدادهای خارجی در مغز است. این سوابق بدون سوال و حتی به زور، تقریباً در پنج سال اول زندگی فرد دریافت می‌شوند. دوره‌ای پیش از آنکه «تولد اجتماعی» فرد اتفاق بیفتد. (تولد اجتماعی با خروج کودک از خانه و ورود به دنیای اجتماعی چون مدرسه رخ می‌دهد.) آنچه در «والد» ضبط می‌شود، حاصل تمام ملاحظات والدین یا کسانی است که جانشین این نقش در زندگی هر کودک هستند. برای هر فرد جنبه «والد» کاملاً منحصربفرد است. زیرا نوارهای ضبط شده او از تجارب اولیه زندگی‌اش با کسانیکه نقش والدین و یا جانشین روانی او را داشته اند، یگانه است.

بیشتر اطلاعات والد در زندگی روزمره به صورت «چطور باید» ظاهر می‌شود. چطور باید ناخن گرفت. چطور باید رختخواب را مرتب کرد. چطور باید سوپ خورد. چطور باید تشکر کرد و غیره. کلمات دیگری که احتمالاً به دنبالشان کُدهای ضبط شده از والد می‌آیند عبارتند از: «هرگز»، «هیچوقت»، «همیشه» و «یادت باشد».

حالت والد ما از تعداد قابل توجهی از تکرارها و بازنواخت‌های ضبط شده‌ی پنهان و آشکار تشکیل می‌شود. حالت والد عموماً با اصطلاحات و نگرش‌هایی که با “چرا!!!”، “تحت هیچ شرایطی”، و “هیچ وقت یادت نره”، “دروغ نگو، تقلب نکن، دزدی نکن!” و … شروع می‌شود، (به طور کلی، هر آنچه که جنبه دستوری و امر و نهی دارد).

بجز پدر و مادر اصلی، منابع دیگری نیز برای کسب اطلاعات «والد» وجود دارند. بچه‌ای که ساعات متمادی جلوی تلویزیون می‌نشیند، هر آنچه می‌بیند یا می‌شنود را ضبط می‌کند. برنامه‌هایی که می‌بیند القا کننده «مفهوم یاد داده شده زندگی» می‌شوند. اگر محتوای برنامه‌ها بیشتر خشونت باشد، همین در والد او ضبط می‌شود. کودک نتیجه می‌گیرد: «همین طور است. زندگی همین است.» چنین کودکی در آینده، استعداد بیشتری دارد تا بخواهد با خشونت مسائلش را حل و فصل کند.

کودک

همزمان با ضبط اطلاعات رویدادهای خارجی در آنچه که ما آن را «والد» نامیدیم، ضبط دیگری نیز صورت می‌گیرد و آن ضبط رویدادهای «درونی» یا به عبارت دیگر، پاسخ یا عکس‌العمل انسان کوچک (یا احساس او) نسبت به آن چیزهایی است که می‌بیند و می‌شنود.

همین واحد از مجموعه اطلاعات «دیدن، شنیدن، احساس کردن و فهمیدن» است که ما آن را به عنوان جنبه «کودک» تعریف می‌کنیم. از آنجا که انسان کوچک در دوره بحرانی زندگی اولیه خود فاقد قاعده بیان است، بنابراین بیشتر عکس‌العمل‌های او به صورت «احساس» ضبط می‌شود.

بالغ

در درون هر کس نیرویی نهفته است که می توان  از آن به عنوان عقل، منطق و مصلحت برای برخورد با واقعیت ها نام برد، به این جنبه از شخصیت « بالغ » گفته می شود که ارتباطی به سن و میزان تحصیلات ندارد و شامل توجه به واقعیت موجود و جمع آوری اطلاعات، بررسی و نتیجه گیری منطقی می شود.

«بالغ»، در سال‌های اولیه زندگی بسیار شکننده و آزمایشی است، و به آسانی مغلوب فرمان‌های «والد»، یا اسیر ترس‌های «کودک» می‌شود. مادر درباره لیوان پایه بلند کریستال به بچه می‌گوید: «نه! نه! به آن دست نزن!» بچه احتمالاً دستش را پس می‌کشد و احیاناً گریه می‌کند. اما در اولین فرصت او به هر حال به آن شیء دست می‌زند تا ببیند موضوع از چه قرار است.

از حدود ده ماهگی به بعد، پدیده شگفت‌انگیزی در کودک به کار می‌پردازد. تا آن تاریخ زندگی نوزاد جز کارهای عاجزانه، غریزی، بی‌فکر و بی‌تفکر چیزی نیست. در او «کودک» و «والد» هست، اما آنچه در او نیست توانایی آن است که خودش کاری بکند و حرکات خود را از روی فکر انتخاب کند یا بتواند اطرافیان محیط خود را بسنجد. او هیچگونه قدرت حرکت برای کشف و رویارویی با زندگی را نداشته. تا کنون فقط به سادگی آنچه را که پیش آمده قبول کرده است.

کودک در ده ماهگی ناگهان متوجه می‌شود که می‌تواند کارهایی را با آگاهی و فکر خودش انجام دهد. این حالت خود-واقع‌بینی، شروع جنبه «بالغ» شخصیت است.

 

بیشتر بدانید :

 

آموزش تحلیل رفتار متقابل TA با تحلیل برشی از فیلم و سریال

دوره جامع تحلیل رفتار متقابل در 17 جلسه به شما کمک می کند تا با ساختار شخصیت خود به خوبی آشنا شوید و ارتباطات خود را با دیگران بهبود بخشید.

محصولی متناسب با انتخاب شما یافت نشد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اندر حکایت روابط بین عروس و مادرشوهر، حول وجود شازده پسر

گاهی در تحلیل روابط میان عروس‌ها و مادرشوهرها، محور بحث ، حول وجود شازده پسر می‌چرخد. شازده پسری که برای عروس خانم، شوهر و شریک زندگی است و برای مادر عزیزش پاره‌ ی تن و مونس جان.

 

مادر، فرزند خویش را دوست دارد و او را جگرگوشه ی خود می‌داند. مادر، پسرش را که حالا دیگر برای خود مردی شده و همسری انتخاب کرده است، باز هم همان پسرک خردسال، نوجوان و جوانک سال‌ها پیش می‌پندارد که در آغوشش پرورش یافته است.برخی از مادران ماه‌ها و بلکه سالها پس از ازدواج پسرشان ،همچنان دوست دارند همان روابط و خاطرات کودکی را با پسرشان حفظ کنند.

از سوی دیگر، عروس خانم با دنیایی از آرزوها، آرمان‌ها، رویاها و اندیشه‌ها ، مایل نیست که کس دیگری جز او به شوهرش چیزی بگوید، از او چیزی بخواهد و یا فکر و اندیشه او را حتی برای زمان کوتاهی به دور از چشم همسر در اختیار داشته باشد، ولو اینکه این فرد مادر عزیز شوهرش باشد.

بسیار جای خوشحالی ست که با شناخت وجه شخصیت خود و دیگران به راحتی می توانیم اینگونه روابط را مدیریت کنیم.

چگونه به روش TA روابط خود را مدیریت کنیم

از نگاه تحلیل رفتار متقابل TA همه ما انسانها سه وجه شخصیت داریم (والد – بالغ – کودک ) که بسته به پیش نویس زندگی خود در روابط خود با دیگران رفتار می کنیم .

برخی از مادران در نقش والد بیش حمایتگر هنوز نمی‌توانند نگرانی‌شان را از وضعیت فرزندشان پنهان دارند و حتی گاه نسبت به خوراک روزانه پسر نیز احساس نگرانی می‌کنند و چنین خیال می‌کند که عروس خانم نمی‌تواند غذای دلخواه پسرشان را تهیه کند .

اینگونه مادران خود به مهر و محبّت پسرش در هر شرایطی نیاز دارد و این نیاز به هنگام جدایی و تنهایی، ایّام پریشانی و بیماری و به ‌ویژه در دوران پیری و حمایت‌خواهی، بیش از پیش خودنمایی می‌کند. هر اندازه میزان وابستگی عاطفی مادر با پسر بیشتر و بیشتر باشد،واکنش او با شدت فراوان‌تری در فکر و اندیشه و کلام و رفتار مادر جلوه‌گر خواهد بود.

 

گاه بعضی ازمادران در  نقش والد پرخاشگر ، با دخالت مستمر در برنامه‌های زندگی زوج‌های جوان، احضار پی در پی پسر و ارائه توصیه‌ها ی ویژه و نسخه‌های خاص، در اختیار گرفتن بخش قابل توجهی از اوقات او و قرار دادن وی در موقعیت دوگانگی احساس و تعارض روانی و بعضاً بدخلقی‌ها، سردی‌ها و ستیزهای ناشی از آن، زمینه ی بدبینی و پیش فرض‌های نادرستی را در اذهان بسیاری از عروس خانم‌ها ایجاد می‌کند.

 

مادر به یقین دوست دارد که آرزوی دیرینه‌اش تحقق یابد و پسر عزیزش جامه ی دامادی به تن کرده، در کنار عروس دلخواهش زندگی مستقلّی را تشکیل دهد و آن را اداره نماید، امّا دلواپسی او در چگونگی ارتباط و پیوند مستمر عاطفی پسر با او و نیز نحوه ی رابطه ی عروس با دست پرورده‌اش، بسیار تعیین کننده روابط بین آنها می باشد.

 

از سوی دیگر، عروس خانم نیز سعادت، خوشبختی و آرامش زندگی مشترک را در گرو بذل محبّت و تعلق خاطر متقابل می‌‌داند. او همه ی توجه و محبّت، فکر و اندیشه و جاذبه همسر را برای خود می‌خواهد و دوست دارد با همه وجود در خانه دل همسر جادوانه جای بگیرد.

عروس خانم به رغم بسیاری از واقعیت‌ها نمی‌خواهد از جنبه بالغ شخصیت خود به این روابط نگاه کند و نمی‌تواند جایگاه اول همسرش را به عنوان«پسر» آن مادری که وصفش رفت شاهد باشد، او نمی‌خواهد شوهرش را آقا پسر همیشه ی مادر و یا «بچه ننه» ببیند، هر چند که مادر داماد چنین بیندیشد و چنین بخواهد!

عروس خانم دوست دارد و سخت مشتاق است که فکر و روان همسر را در اختیار داشته باشد و گاهی با رفتارهایی از وجه شخصیت کودک لجباز  دوست دارد نظر و مشورت او کانون خانواده را بیاراید و برنامه زندگی مشترک را تنظیم و اجرا نماید.

 

مشکل اینجاست که ما فکر می کنیم با بالغ شخصیت خود با دیگران ارتباط برقرار می کنیم ولی در بسیاری از اختلافات  ، افراد از وجه والد و یا کودک خود با دیگران ارتباط برقرار می کنند و همین باعث ایجاد اختلاف ، تعارض و تنش در رابطه می شود.

علت اینکه افراد بیشماری نمی توانند روابطی سرشار از تفاهم در کنار یکدیگر داشته باشند به دلایل گوناگون شخصی، اجتماعی و ویژگی‌های شخصیّتی  می باشد و تا زمانی که این ویژگی های شخصیتی را نشناسیم قطعا نمی توانیم با یکدیگر کنار بیایم.

گاه افراد  برای احتراز بر چسب‌ها، نگرش‌ها و اتهامات ناروای دخالتگری، ارتباط و مراوده ی خود را به حداقل رسانده، واز کنار همه ی مسائل با بی‌تفاوتی گذر می‌کنند و لب فرو می‌بندند و گاه به رغم میل باطنی ، سیاست در کنار بودن و جدایی و سکوت کردن را پیشه ی خود می‌سازند.

بیشتر بدانید :

— بررسی وجه شخصیت والد پرخاشگر و کودک درون لجباز -تحلیل رفتار متقابل

ولیکن جای خوشحالی است که تحلیل رفتار متقابل TA می تواند به افراد کمک کندتا با سه وجه شخصیت والد -بالغ – کودک آشنا شوند و به آسانی نحوه ارتباط موثر بادیگران را بیاموزند و در نهایت روابط صمیمی بالغانه بدور از تنش با دیگران برقرار نمایند.

–آموزش مبانی مقدماتی تحلیل رفتار متقابل TA-ویدئو آموزشی

 

محصولی متناسب با انتخاب شما یافت نشد.