پاسخ سئوال خود را اینجا بگیرید


پاسخ به سوالات رایج دانش پذیران در این قسمت داده شده است

سئوالات مربوط به خرید محصولات، نحوه استفاده از آموزشها ،مشکلات فنی سایت را از چه کسی بپرسم؟

راههای ارتباطی با پشتیبان سایت برای سئوالات

از طریق اپلیکیشن روبیکا و یا تلگرام به شماره 09198956546 

 

یا می توانید در سایت از طریق گزینه ورود و عضویت وارد شوید و سوال خود را از طریق تیکت پیشتیبانی بپرسید

در ضمن توضیحات کامل در خصوص خرید محصولات در لینک راهنمای خرید محصولات قرار داده شده است 

 

سرفصل های مربوط به محصول آموزشی تحلیل رفتار متقابل و  دوره اعتماد به نفس و عزت نفس به روش TA  چیست ؟

سرفصل های آموزشی هر دوره در لینک همان محصول به تفکیک ذکر شده است ، در ضمن در جلسه اول  دوره آموزشی  که به صورت رایگان در لینک محصول قرار دارد ،توضیحات کامل داده شده است.

 

اگر  بعد از خرید پکیج  آموزشی ، سئوالی داشتیم پاسخگو هستید ؟

اگر با توجه به محتوای دوره آموزشی و سرفصل های ارائه شده ، پاسخ خود را دریافت نکردید، می توانید سئوال خود را در قسمت نظرات همان محصول ثبت کنید، پاسخ به سئوال شما به صورت فایل صوتی تهیه و در حساب کاربری شما  ( قسمت پروفایل من ) روی سایت قرار خواهد گرفت .

 

آیا جلسات کوچینک و مشاوره تلفنی و یا حضوری دارید ؟

این مجموعه هیچگونه خدمات مشاوره تلفنی و یا حضوری ندارد، و کلیه خدمات آموزشی به صورت مقاله، ویدئو ، پادکست و محصولات آموزشی به صورت پکیج می باشد. ولی افرادی که نیاز به راهنمایی و کوچینگ دارند در صورتی که حائز شرایط زیر باشند می توانند از این جلسات ( با تعیین وقت از طرف پشتیبان) استفاده نمایند .

شرایط استفاده از جلسات؛

۱- کتاب الکترونیکی ( تغییر شخصیت من) را از سایت دانلود و مطالعه کرده باشند.

۲- پکیج ( از عزت نفس تا ارتباط موثر به روش TA) را از سایت تهیه و کلیه جلسات را تا انتها آموزش دیده باشند

۳- بتوانند حداقل در یک صفحه  ( حداقل ۸۰۰ کلمه) متنی را در خصوص آموزشهای فوق تهیه و در خصوص محتوای آموزشها و تاثیر آن توضیحاتی را ارائه دهند.

لازم به ذکر است هر جلسه کوچینگ با استاد به مدت ۴۵ دقیقه ( به صورت تلفنی ) و به مبلغ یک میلیون تومان می باشد.

وجه مربوط به خرید محصول را به چه حسابی واریز کنم ؟

خرید محصول به صورت آنلاین و از طریق درگاه بانکی می باشد ، کافی است روی قسمت خرید محصول کلیک کنید و پروسه خرید را از طریق آنلاین انجام دهید. 

 

بعد از پرداخت پول ، دوره آموزشی از چه طریق برای من ارسال می شود ؟

بعد از خرید محصول ، پکیج آموزشی در قسمت حساب کاربری شما (ورود /عضویت ) روی سایت قرار می گیرد، شما می توانید کلیه فایل های آموزشی را از آنجا دانلود نمایید.

آیا آموزش ها را به صورت آنلاین می توانم ببینم؟ یا باید آنها را دانلود کنم ؟

آموزشها را باید دانلود نموده و در گوشی موبایل و یا کامپیوتر خود استفاده کنید.

 

آیا من بدون جلسات مشاوره و تنها با خرید پکیج آموزشی می توانم تغییر کنم ؟

بهترین راه تغییر و تحول از مسیر آموزش و خودیاری می گذرد ، جلسات مشاوره کوتاه و پراکنده ،یک داروی مسکن  و مقطعی هستند که در آن فرایند شفا و تغییر اتفاق نخواهد افتاد .

 

من محصولات آموزشی را خرید نکردم آیا می توانم سئوال بپرسم ؟

پاسخ به بیشتر سئوالات در قسمت آموزشهای رایگان داده شده است ، با اینحال شما می توانید سئوالات خود را در قسمت نظرات سایت ( پایین همین صفحه )ثبت نمایید، در صورت پرتکرار بودن ، پاسخ مربوطه به صورت آموزش رایگان روی سایت قرار خواهد گرفت .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

56 پاسخ
  1. محسن گفته:

    با سلام
    چطوری میتونم پذیرش خودم، شرایطم و خانوادم و در مجموع همین چیزی که هستم رو بالا ببرم؟ در واقع راهکارهای افزایش خودپذیری چیا هستند ؟

    پاسخ
  2. محسن گفته:

    با سلام
    سه تا ابهام واسم پیش اومده که ممنون میشم شفاف سازی کنید :
    ۱.با توجه به اینکه واگویه های ذهنی منفی شدیدی علیه خودم داشتم، چندوقتیه شروع به کار کردن روی این گفتگوهای درونیم کردم و دارم به خودم میگم من خوبم من ارزشمندم، امروز با بحث نیمه تاریک وجود آشنا شدم و از اونجایی که حس انزجار از هر رفتاری یعنی اون موضوع، درون نیمه تاریک وجود خودمون هست، الان به محض اینکه از رفتار کسی منزجر میشم به این فکر میکنم که درون نیمه تاریک وجود خودم همین رفتار هست، گفتگوهای ذهنیم میگن پس دیدی خوب نیستی دیدی فلان رفتار یا صفت بد رو داری !!!!!
    به ی حالت تضاد مانندی رسیدم انگار، از ی طرف تمرین میکنم با خودم میگم من خوبم ارزشمندم، از طرفی در چنین مواقعی میگم دیدی خوب نیستی ،ممنون میشم اینو موشکافی کنید

    ۲.با توجه به بحث نیمه تاریک وجود، اگه کسی به من میگه مثلا حسود، ذهنم میگه اون خودش حسوده که داره بهت میگه حسود!!!! اولا آیا این درسته ؟ دوما اینجا هم واگویه های ذهنی پیش میاد ذهنم میگه تو هم قضاوتش کردی پس بدی !!!

    ۳.اگر در جمعی سه نفره، که دونفر دارن با هم بحث میکنن و منم اونجام و یکی به اون یکی میگه مثلا بد ذات، و از این حرف، من که نفر سوم هستم و روی سخن، با من نیست اما اون حرف روی من اثر داره و ناراحتم می‌کنه آیا دلیلی بر اینه که اون صفت رو درونم دارم ؟!؟

    پاسخ
  3. محسن گفته:

    سلام
    اینبار سوالی ندارم
    خواستم تشکر کنم از پاسخ‌گویی های صبورانه شما
    ممنونم، مطالب شما حال منو خوب می‌کنه

    پاسخ
  4. محسن گفته:

    سوالی در خصوص فرافکنی داشتم اینکه شما میگید اگه بدیهای دیگرانو می بینی در واقع داری ویژگی های منفی خودتو روی اونا فرافکنی می‌کنی
    ببینید مثلاً سرسفره من با کسی طرفم که همش تندتند و سریع غذا میخوره و از هر 10 روز 8 روز غذا میپره گلوش و تکرار این کارش اعصاب منو به می‌ریزه
    حالا منی که این رفتار رو ندارم و هر ۶ ماه هم شاید ی بار غذا توی گلوم نپره چطور میگید دارم فرافکنی میکنم ؟؟؟

    پاسخ
    • leilaamirinasab.com گفته:

      دوست عزیز در ابتدا این موضوع را در نظر داشته باشید که قرار نیست ما رفتارهای بد دیگران و نکات منفی دیگران را دوست داشته باشیم.
      قطعا مواردی هست که ما را اذیت می کند و ما باید با الگوی رفتار قاطع که در آموزشهای تحلیل رفتار متقابل توضیح دادیم با آن شخص صحبت کنیم و مهارت ابراز وجود داشته باشیم

      اما بحث سایه و فرافکنی (طبق نظریه دبی فورد ) به ناهماهنگی های عمق ناخودآگاه اشاره می کند. شما از ناخودآگاه خود خبر ندارید و نمی دانید چرا رفتاری سطحی مثل تند تند غذا خوردن یک شخص باید تا این حد شما را آزرده و عصبانی کند. موضوع سایه و فرافکنی موضوعی بسیار گسترده است و نیاز به خودشناسی عمیق دارد

      پاسخ
  5. محسن گفته:

    سلام
    اینکه ما هر رفتاری که بیرون می بینیم، در واقع دیگران آینه ما هستند، ی سوالی پیش اومد واسم، اگه کاملا اینطوریه چطور پس شخصی مثل پیامبر که کاملترین انسانهاست از کوچه که رد میشده روی سرش شکمبه گوسفند میریزن؟!؟؟؟!؟ اینجا چطوری میتونید بگید این رفتار بیرونی، آینه خودشه ؟

    پاسخ
    • Leilaamirinasab.com گفته:

      موضوع فرافکنی بدین معنا نیست که یک نفر در دنیای بیرون با تضاد و چالش روبرو نمی شود همیشه رفتارهای بد وجود دارد منتها نوع نگاه و جهان بینی افراد نسبت به آن رفتار تغییر می کند
      یعنی مهم نیست دیگران چه رفتاری با شما دارند شما آنها را آینه درون خود می بینید اگر درون شما عشق باشد در دیگران چیزی به جز عشق نمی بینید

      حضرت محمد نسبت به افرادی که به او بدی می کردند و بر سر او آشغال می ریختند حس بد و نفرت نداشت حتی کریمانه با آنها رفتار کرد هنگامی که آن یهودی همسایه، که مدام به او توهین و بی احترامی می کرد مریض شد به عیادتش رفت

      شما نوع برخورد حضرت علی را با قاتلش می بینید که هیچ کینه و خشمی در آن نبود در مورد قاتلش گفت : او را طعام و آب بدهید و احوال او را نیکو رعایت کنید، اگر من زنده بمانم در صورتی که بخواهم قصاص می‌کنم و اگر بخواهم عفو خواهم کرد، و اگر از دنیا بروم اختیار با شماست، و اگر عزم کشتن او نمایید بیش از یک ضربه به او نزنید

      حضرت زینب در روز عاشورا با تمام اتفاقات هولناک در صحرای کربلا در پاسخ به عبیدالله بن زیاد یک جمله بسیار قابل تامل دارد ، ما رایت الا جمیلا ، میگه من به جز زیبایی هیچ چیز ندیدم

      چطور میشه انسان های بزرگ جز زیبایی و عشق در دیگران هیچ چیز دیگری نمی بینند؟
      به دلیل این است که در آینه وجود خود دیگران را خوب می بینید و همانطور که در دوره آموزشی عزت نفس گفتم به مرحله چهارم (یعنی من خوبم تو خوبی) رسیده اند. و افراد را فارغ از کارهای بدی که می کنند خوب و پاره ای از خداوند می بینند
      در خودشناسی ما به افراد کمک می کنیم تضادها و ناهماهنگی های درون خود را حل کنند خشم ، کینه ونفرت را به عشق تبدیل کنند ، این بدان معنا نیست وقتی شما به دیگران عشق می ورزی حتما باید از آنها عشق دریافت کنی
      آموزشهای سایت را عمیق تر مطالعه کنید و چندین بار دوره های آموزشهای و مطالب سایت را مرور کنید تا به درک عمیقی از آگاهی ها برسید

      پاسخ
  6. محسن گفته:

    احساس حسرت و پشیمونی نسبت به کارهایی که در گذشته نکردیم رو چجوری میتونیم حل کنیم در خودمون ؟؟؟ یعنی مثلا فلان موقعیت یا فرصت رو داشتم ولی کاری واسش نکردم، چجوری الان حس بد بجا مونده از مرور اونها رو میتونم حل کنم؟

    پاسخ
    • leilaamirinasab.com گفته:

      شما نگاهتون به گذشته است، تا زمانی که توجه و تمرکزتون روی گذشته باشد احساسهای بد و منفی بیشتری را تجربه خواهید کرد. با همین استدلال که آتش سوزاننده است و نباید دستتان را در آتش کنید وگرنه می سوزید باید توجه تون را از روی گذشته بردارید.
      قانون کنترل ذهن خیلی ساده است. کافی است توجه و تمرکزتون را بر نکات مثبت قرار دهید تا از جنس آن اتقاقات در زندگی تان بیشتر شود

      پاسخ
  7. محسن گفته:

    سلام سوالی دارم
    چطور میتونم واگویه های ذهنی خودمو وقتی بهم حرفهای زیر رو میزنه تغییر بدم یعنی چه حرفایی رو میتونم بعنوان دلیل بهش بدم که قانع بشه ؟ واگویه هایی از این جنس: تا این سن هیچی نشدی خیلی عقب موندی از بقیه، موفقیتی کسب نکردی دیگه دیر شده

    پاسخ
    • leilaamirinasab.com گفته:

      برای هر فکر منفی دلیل و منطق بیاوردید . قطعا در زندگی شما شواهدی وجود دارد که نشان دهنده موفقیت های شماست ، ولی ذهن کارش نادیده گرفتن است و دنبال دستاورد های بزرگ است . لذا کوچکترین دستاورد و نشانه را یادداشت کنید و ذهنتان را با تکرار جملات مثبت ( با دلیل و منطق ) خلع صلاح کنید .
      هر چند باید در تمرین عزت نفس به خودتان یادآور شوید قرار نیست با کسب دستاورد شما ارزشمند باشید . بلکه شما همین شکلی که هستید با تمام آنچه دارید و یا ندارید، ارزشمندید . وقتی به عزت نفس بالایی برسید خودبه خود نعمت وارد زندگیتان می شود .

      پاسخ
    • محسن گفته:

      مطلبی که فرمودید درسته، اما وقتی باید دستاوردهایی مثل ماشین و شغل خوب داشتم و الان ندارم نمیشه به ذهن مثلا بگم عیبی نداره در عوض من تونستم مثلا مطالعه ی کتاب رو کامل کنم یا تونستم مدرک ی دوره رو بگیرم، نمی‌دونم قابل درکه یا نه، ی جورایی ذهن قانع نمیشه با دلایل کوچیک، ضمن اینکه ی وقتی هست مثلا سن آدم ۱۸ ساله خب اونموقع این هضمش راحت تره ولی ی وقتی آدم ۳۰ سالگی رو رد کرده هنوز شغل و ماشین و همسر و… نداره و ی ندای تخریب گر که میگه دیر شده عقب موندی رو باید با جوابی قانع کننده آروم کنه، چه جوابی می‌تونه قانع کننده باشه به نظر شما ؟

      پاسخ
      • leilaamirinasab.com گفته:

        سن سی سالگی سن بالایی نیست. افرادی هستند که در سن 60 سالگی به موفقیت های بزرگ رسیده اند. الگوهای واقعی به ذهنتان نشان دهید. کنترل ذهن را تمرین کنید

        پاسخ
  8. محسن گفته:

    سلام
    سه تا سوال داشتم
    سوال اول
    در مقوله عزت نفس، اگه بخواین فاکتورهای زیر رو براساس اهمیت و اثرشون روی عزت نفس رتبه بندی کنید چجوری میچینید ؟
    احساس لیاقت، احساس ارزشمندی، احساس کافی بودن، دوست داشتن خود، حل احساس گناه، بخشش خود بابت اشتباهات، حل واگویه های ذهنی

    سوال دوم :
    خودپذیری شامل چه فاکتورهایی میشه؟

    سوال سوم:
    مسئله من که صدای درونم اذیتم می‌کنه دوست داشتن بی قیدوشرط خودمه
    یعنی از بچگی اینجوری بزرگ شدم که در قبال دستاوردهام ارزشمند باشم و این موضوع سالهاست گفتگوی درونی شدیدی در ذهنم راه انداخته و من تازه متوجهش شدم
    حالا برای مقابله با این صدای درونی دلیل لازم دارم، چون وقتی با خودم حرف میزنم که من همینی که هستم بدون هیچ قیدوشرطی خوبم دوست داشتنی ام، ذهنم سوال می‌کنه چرا ؟
    من تونستم دو تا دلیل پیدا کنم :
    ۱.چون تنها کسی که همیشه باهام بوده کم نیاورده جا نزده خودمم
    ۲.چون تنها کسی که توی سخت ترین و بدترین شرایط زندگی باهام درد کشیده ولی پام مونده بازم خودمم
    با همین دوتا دلیل هم احساس بهتری رو دارم تجربه میکنم الان اما دلایل بیشتری لازم دارم تا صدای درونیم رو خاموش کنم. ممنون میشم دلایلی رو تعیین کنید

    پاسخ
  9. سیما گفته:

    سلام دوس‌ دارم بمیرم ولی به خودکشی اصلا فک نمی کنم بخاطر اعتقادات دینی م
    لطفاً کمکم کنید

    پاسخ
  10. سیما گفته:

    از مامانم متنفرم اونم دوسم نداره و بهم توجه نمیکنه
    چند باری بخشیدمش ولی …
    خیلی بهم گیر میده قدرمو نمودونه تو جمع ازم ایراد میگیره مدام دعوا میکنیم اصلا با هم کنار نمی یابم
    هر بار که بحث میکنیم یا بهم گیر میده بهم میریزم و گریه میکنم

    پاسخ
  11. سیما گفته:

    سلام ،با کسایی که از من خوششون نمیاد و رفتار شون و گفتارشون با من تحقیر کننده س چطور رفتار کنم

    پاسخ
  12. سارا گفته:

    خانم دکتر من سئوالی که دارم این هست چرا با اینکه اطلاعات زیادی در خصوص دوری از غم ، شادبودن ، مدیتیشن، مراقبه و انسان به دور از خشم و حسادت داریم ولی نمی توانیم در عمل آن را پیاده کنیم ؟ من خودم کتاب خیلی زیاد می خونم، ولی اشکال کار اینجاست که بعد از چند ماه دوباره به همون سیستم قبل برمیگردم و همون افکار منفی و احساسات خشم ناخودآگاه سراغم می آد و خیلی وقتها هم رفتاری در ارتباط نشان می دهم که اصلا شایسته یه فردی که سالهاست خودشناسی می کنه نیست و دوباره توی همون سیکل معیوب می افتم ، چند روز پیش رفتار هیجانی و پر از خشمی با یک نفر داشتم که بعدش خودم به رفتارم فکر کردم خجالت کشیدم ، ولی خوب دیگه دیر شده بود و اون رفتار هیجانی خیلی از جذابیتم در رابطه کم کرده بود، ممنون میشم در این خصوص راهنمایی بفرمایید .

    پاسخ
  13. امانی گفته:

    استاد می خواستم ببینم چگونه می توانیم مهارت خودآگاهی را در خودمان ایجاد کنیم ، اگر در مورد خودآگاهی و خودشناسی توضیح بیشتری دهید ممنون می شوم ، من خیلی به خودشناسی علاقه دارم و دوست دارم نقطه ضعف های خودم را با خودشناسی از بین ببرم مثلا استرس و اضطراب از صحبت کردن در جمع ، چگونه می شود یک شخصیت قدرتمند تری از خودم بسازم . و بر افکار منفی غلبه کنم؟ بعضی وقتها ساعتها در افکار منفی غرق می شوم و نمی توانم از افکارم رها شوم ، اونقدر که فقط دوست دارم بخوابم و هیچ کس را نبینم و توی یه اتاق تاریک خودم را حبس کنم ،و یا اینکه من خشم درونی زیادی دارم البته سر کسی خشمم را خالی نمی کنم ولی از درون خودم را می خورم و حالم همیشه بد هست. چگونه با خودشناسی حال خوب همیشگی را تجربه کنم ؟ از شما شنیدم که خودشناسی یعنی چرایی احوال و چرایی رفتار، و فرمودید وقتی چرایی را پیدا کنیم چگونگی آن را خواهیم یافت ، ممنون میشم در این مورد هم توضیح بیشتری دهید.

    پاسخ
  14. غلامی گفته:

    من یه مشکلی که دارم اینه که احساس بی ارزشی می کنم چون نتونستم به موقعیت عالی برسم البته فوق لیسانس دارم، و در یک شرکت هم مشغول به کارم ولی همیشه فکر می کنم دیگران باکلاس ترن و از من بالاتر هستند. موضوعی که خیلی اذیتم می کنه اینه که در محیط شرکت هم در برابر همکارام خیلی احساس ضعف می کنم . می دونم که مشکل عزت نفس دارم ولی اینکه چگونه می تونم به این احساس خودکم بینی غلبه کنم را نمی شناسم . این موضوع را در روابطم با جنس مخالف هم دارم و همیشه فکر می کنم از اونها پایین ترم به همین خاطر روابطم را هم گند می زنم و شده بارها که یه آدمی از من پایین تر بوده و حتی از نظر تحصیلات و جایگاه شغلی ولی اونقدر من بهش بها دادم که پرو شده … اول رابطه من می دونستم که از اون همه چیزم بالاتره و من زیبا هستم و اندام خوبی دارم ولی بعد از مدتی اونقدر بهش رو دادم که هر سو استفاده ای از من کرد و باورتون نمیشه یه جای رابطه دیگه من فکر می کردم خب اون از من بالاتره و بهتره ….. البته من می دونم این نتیجه فرکانس های خودم بود و خودم رابطه را به اینجا رسوندم … ممنون میشم راهنمایی کنید چطوری در همین موقعیت شغلی که هستم خودم را بپذیرم و قبول کنم و چطوری در ارتباطاتم محکم و قوی صحبت کنم ، خودم را ارزشمند بدانم و در ارتباط طوری رفتار کنم که در واقع دیگران به من احترام بگذارند .

    پاسخ
  15. محدثه رهنما گفته:

    این که میگن احساسات رو سرکوب نکنید، یعنی دقیقا چه کار کنیم؟ مثلا اگر از یه نفر عصبانی هستیم ولی به دلایلی (به فرض احترام گذاشتن) امکان بروز دادن رو نداریم و مجبوریم این حس رو سرکوب کنیم، رو چطور مدیریت کنیم تا یه موقع این عصبانیت رو سر دیگران خالی نکنیم؟

    پاسخ
  16. دریا گفته:

    سلام خانم دکتر من یه ماهه یه علاقه قلبی شدیدی به یه شخصی پیدا کردم که اون نه میدونه نه چیزی ، اصلا هم زیاد همو نمیبینیم تو این یه ماه سه بار دیدمش اونم مغازه باباش
    الان یه ماهه من ذهنم فکرم درگیره نمیتونم به روتین قبلی زندگیم برگردم حتی یبار مشاوره حضوری رفتم گف بهش بگو ولی شدنی نیس نمیشه من نمیتونم بگم اصلااا
    میشه کمکم کنید لطفا من به کمک شما نیاز دارم

    پاسخ
    • leilaamirinasab.com گفته:

      خانم دریا عزیز شما نیاز دارید شناخت بیشتری از وجه شخصیت کودک درون خود پیدا کنید –
      در واقع بخش بالغ شخصیت شما مسائل را تحلیل نمی کند بلکه از جنبه هیجانی کودک درون خود با این مسئله برخورد می کنید ،
      برای شناخت سه وجه شخصیت ( کودک – بالغ – کودک ) لینک زیر را مطالعه کنید

      https://www.leilaamirinasab.com/a51/

      پاسخ
  17. دریا گفته:

    سلام خانم دکتر من یک ماهه به یه شخصی علاقه مند شدم کلا روتین زندگیم بهم ریخته کلافه شدم نمیدونم چیکار کنم یبار رفتم مشاوره گفتن که بهش بگو ولی نشدنیه من نمیتونم بگم اصلاااا
    میشه کمکم کنید لطفا♥️

    پاسخ
    • نگار گفته:

      سلام خانم دکتر ببخشید مزاحمتون شدم
      من چند روزه دچار عذاب وجدان و احساس گناه شدم
      چون یه پسره خیلی منو دوس داشت و منم تو یه برهه زمانی دوسش داشتم و باهم دوست بودیم بعد به دلایل اینکه پدرومادرم از هم جداشدن من دیگ افسرده شدم حوصله رل زدن نداشتم و به پسره گفتم بیا کات کنیم من دیگ حوصله خودمم ندارم چه برسع رل زدن اونم گف من تنهات نمیزارم کنارتم کاری میکنم هم جای پدرت باشم هم مادرت هم جای همه ولی من واقعا به یه تایم تنهایی نیاز داشتم واس همون سیمکارتمو شکوندم و از همه جا دیلیت اکانت زدم و دو روز پیش پیام داده بود تلگرام و پی وی من رو از طریق فامیلمون پیدا کرده بود بعد دیدم پیام داد و وبس ها و عکس ها و خاطرات گذشتمونا برام فرستاد من تا شب گریه کردم احساس عذاب وجدان گرفتم و اینکه دیگه اون حس گذشته رو نداشتم بهش دیگه عاشقش نبودم چون انقدر تو ۱۰ ماه که ازش فاصله گرفتم و گم و گور شدم سختی کشیدم دوروز پیش که برگشته بود من خیلی حالم بد شد یهو یاد اون زمونا افتادم یاد وقتی که مامان بابام باهم دعوا میکردن تو سختی بودم و بامتین چت میکردم .

      پاسخ
  18. باران گفته:

    سلام استاد ، من مشکلی که دارم اینه که از کودکی فرد ناامیدی بودم و هیچ حس خوبی به خدا نداشتم و نمی تونستم مثل خیلی ها به خداوند اعتماد کنم و بگم مثلا خدا کارم را درست می کنه و یا خدا دستم را می گیره خیلی وقتها که شما در صحبت هاتون در مورد مثبت اندیشی و امید به خدا میگید من دوست دارم که اینها را باور کنم ولی از ته قلبم از خدا نارحتم، و همیشه فکر می کنم اصلا خدا کجاست، اگه بود که اینهمه ظلم نبود، اینهمه آدمها به جون همدیگه نمی افتادند. خیلی وقتها هم خدا را صدا می زنم ولی پاسخی نمی شنوم و کتابهایی هم از اسکاول شین و کاترین پاندر خوندم که همش در مورد معجزات میگن ولی تهش به این میرسم که اینها دروغ هستند . اعتماد به خدا دیگه نمی تونم داشته باشم و فکر می کنم اینها همه برای دلخوشی هست و این جملات تاکیدی مثبت تاثیر نداره و هیچوقت زندگی ما را عوض نمی کنه . بعضی ها شانس دارند و در همه جهات موفق می شوند ولی بعضی ها از اول در خانواده ای فقیر به دنیا می آیند و تا آخر هم با بدبختی زندگی می کنند.

    پاسخ
  19. علیرضا صمدی گفته:

    سلام خانم دکتر ، ممنون از آموزشهای خوبتون ، من سئوالی اینه که چطوری می تونم دید منفی در مورد دیگران را در ذهنم کم کنم ، من به دیگران خیلی کم اعتماد می کنم و همیشه فکر می کنم دیگران کلاهبردارند و قصد دارند از من سواستفاده کنند. البته به کرارت این مسئله برای من تکرار شده و خیلی وقتها از اعتماد به دیگران آسیب دیدم، ولی بعضی وقتها هم قضاوت کردم و واقعا این شکلی نبوده . به هر حال دوست دارم دید مثبت تری در مورد آدمها داشته باشم ممنون میشم راهنمایی بفرمایید

    پاسخ
    • leilaamirinasab.com گفته:

      اینکه محتاطانه در روابط خود وارد شوید کار درستی است
      ولی بدبینی ریشه در آسیب های مربوط به اعتماد به نفس و پیش نویس زندگی دارد ، برای عبور از این مرحله نیاز به خودشناسی عمیق از خودتان دارید
      می توانید از آموزش زیر شروع کنید و در ادامه سایر آموزشهای سایت در خصوص تحلیل رفتار را دنبال کنید

      https://www.leilaamirinasab.com/a79/

      پاسخ
  20. زهره گفته:

    سلام من نیمه تاریک وجود روگوش دادم.سوالم اینه کسی که تن فروشی رو انتخاب کرده یاگدایی رو بجای کارشرافتمندانه. چطوربهش حق بدیم

    پاسخ
  21. ابراهیمی گفته:

    سلام استاد عزیزم ، من مدت یک سال است که استخدام یک سازمان بزرگ هلدینگ شده ام ، شرکت بنام و معروفی است و حقوقم و سازمانم را دوست دارم ولی در قسمتی کار می کنم که بسیار برایم زجرآور است ، همکاری دارم که ده سال سابقه کار دارد و از نظر پست سازمانی از من بالاتر است و فوق العاده آدم منفی و اهل حاشیه ای است و مدام از اخبار منفی و اتفاقات بد صحبت می کند و پشت سر بقیه همکاران سازمان صحبت می کند . در خصوص کارهایی که به واحد ما ارجاع می شود کارهای اصلی را خودش انجام می دهد و کارهای پیش پاافتاده مثل کپی گرفتن ، تایپ کردن نامه و مرتب کردن زونکن ها را به من می دهد. خیلی حس بدی بهش دارم البته هر روز تلاش می کنم که این حس بد را مهار کنم ولی متاسفانه حس کینه و نفرت من نسبت به این فرد زیاد است . خیلی دلم می خواهد جایم در اداره عوض شود  و به واحد بهتری بروم و با یک همکار مثبت ، پرانرژی ، شاد کار کنم ، و البته بتوانم کارهای تخصصی تری انجام دهم ، گزارشات پیشرفته در اکسل تهیه کنم . در صورتی که در این واحد یک کارمند پیش پاافتاده و سطحی هستم . ممنون میشم در این خصوص مرا راهنمایی کنید که اول چطوری با این همکارم به صلح درونی برسم و بعد اگر بشه جای بهتری مشغول به کار شوم و کارهای تخصصی تری انجام دهم. و اگر قرار است در این واحد کار کنم بتوانم حس بهتری نسبت به این فرد داشته باشم و در تمام 8 ساعت کاری روز که بیشتر زندگی من را در برمی گیرد حس و حال خوبی داشته باشم . 

    پاسخ
  22. علیمحمدی گفته:

    من یه مشکلی که دارم و اونم اینه که تو هر محیطی میرم همه به من حسودی می کنند
    چه اون موقع که سرباز بودم چه الان که در یک شرکت مشغول به کار هستم ،بعد یکی دو ماه اطرافیان من و همکارانم احساس میکنم به من حسادت می کنند و برای اینکه از من عقب نمونن با هم دست به یکی میشن که منو تحقیر کنن و پشت سرم شروع به حرف زدن می کنند وبا من لج بازی میکنن ، من خیلی وقتها سعی می کنم در شرکت تنها باشم و حتی در سالن ناهارخوری هم تنها میشینم و با کسی حرف نمی زنم ولی اینجور رفتارهاشون واقعا من را اذیت می کنه ، من چطوری اینجور آدمها را جذب می کنم در حالی که من به هیچ وجه چنین ویژگیهایی ندارم می خواستم بدانم دقیقا با این آدمها چطوری برخورد کنم وآنچه از آموزشهای شما شنیدم اینه که وقتی یک الگویی برای شما تکرار میشه اون الگوی تکرار شونده دلیل بر وجود ایراد و اشکالی در خودتون است ، من باید دقیقا چه کار کنم ؟

    پاسخ
  23. سمیه شیرودی گفته:

    استاد عزیزم بارها از شما شنیدم که میگید به خودتون احترام بزارید و برای خودتون ارزش قائل بشین….
    – ارزشمند شدن برای خودمون یعنی چی؟
    -چجوری برای خودمون ارزش قائل بشیم؟؟
    – چجوری برای خودمون احترام قائل بشیم یعنی چی؟
    – خودمون مهمتر بدونیم یعنی چی؟
    -خودمونو لایق بدنیم یعنی چی؟
    – به خودمون اهمیت بدیم یعنی چی؟
    یعنی باید چکار کنیم که ارزش برا خودمون قائل باشیم،خودمون مهم بدونیم، به خودمون اهمیت بدیم؟؟
    در خصوص عزت نفس خیلی جاها صحبت میشه و اینکه عزت نفس ریشه اصلی مشکلات فردی و ارتباطی ماست آگاهم و اینکه باید خودم را دوست داشته باشم ولی دوست داشتن یعنی من جلوی آینه بایستم و قربون صدقه خودم برم ، اینکه خیلی فرمالیته است و خیلی وقتها حس خوبی به من نمیده ، چطوری می تونم خودم را دوست داشته باشم وقتی هیچ پیشرفتی نسبت به ده سال گذشته م نداشتم ، چطوری می تونم خودم را ارزشمند بدونم وقتی واقعا این حس درونی را ندارم
    ممنون میشم در این خصوص صحبت کنید و راه حل بدین بازم از زحمات شما متشکرم

    پاسخ
  24. عبدلی گفته:

    سلام و عرض ادب
    من در محیط کارم مدیر یه قسمت هستم و کارم خیلی زیاده ، سعی می کنم همه کارها را مدیریت کنم و خیلی وقتها انجام دادن همه کارها در زمان خودش میسر نیست، و یا گاهی استرس هایی که مدیرعامل شرکت به من وارد میکنه خیلی زیاده و ماموریت هایی که من را می فرسته اونقدر زیاده که زندگی شخصی م را با همسرم تحت تاثیر قرارداده ، گاهی وقتها از شدت استرس دستم میلرزه و سعی می کنم کارمندهام متوجه این موضوع نشوند چون دلم نمیخواد من را ضعیف ببینند.
    سئوالم اینه که چطوری میشه با شرایط استرس زا کنار اومد، گاهی وقتها چالش های زندگی اونقدر زیاد میشه که هر چقدر که روی خودم کار می کنم باز برمیگردم پله اول و دوباره پرخاشگری می کنم
    دوست دارم آرامش بیشتری را در محیط کار تجربه کنم و در حین آرامش همه کارها را جلو ببرم ممنون میشم بفرمایید چه راهکاری برای مقابله با شرایط استرس زا وجود دارد؟

    پاسخ
  25. احمدی گفته:

    خانم دکتر ضمن تشکر از شما و آموزشهای خوبتون ، من سئوالی که دارم اینه چطوری می تونم از دیگران انتقاد کنم که هم ناراحت نشن، بهشون برنخوره، هم اینکه بتونم اون فرد را تغییر بدهم
    مثلا یک رفتار طرف مقابلم که خیلی روی اعصابم هست،اینه که تو مهمونی خیلی حرف میزنه، از مسایل خصوی زندگیمون برای دیگران با شوخی و خنده تعریف می کنه و اصلا رازدار وباسیاست نیست، من دلم نمی خواد اصلا اسرار خونه و زندگیم را دیگران بدونند بارها بهش تذکر دادم ولی باز کار خودش را می کنه و حتی گاهی لجبازی می کنه که تو زیادی حساسی و اینها چیزهای مهمی نیست
    در محیط کار هم بعضی رفتارهای همکارم مثل بلند بلند حرف زدن با تلفن رواعصابمه ، وقتی هم بهش میگم که من نمی تونم تمرکز روی کارم داشته باشم، چشم و ابرو برام میاد.
    من دقیقا سئوالم اینه که چطوری میشه یه ارتباط موثر با دیگران برقرار کرد و اونها را مجاب کرد که رفتارشون اشتباه است ؟

    پاسخ
  26. سحر گفته:

    من همیشه یک مشکل بزرگ در ارتباطم دارم و روابطم باب میلم نیست ، من خودم خیلی مهربانم و تا حد زیادی دیگران را حمایت می کنم ولی در بیشتر مواقع به جز افراد نزدیک و خانواده ام این حمایت را از دیگران دریافت نکردها م مثلا یکی از دوستانم اسباب کشی داشت من خیلی کمکش کردم براش غذا درست می کردم و می فرستادم و کلی در جابجایی کمکش کردم ولی من خودم چند وقت پیش مریض شده بودم اصلا اعتنایی نکرد و دریغ از یک کاسه سوپ که برای من درست کنه!

    یا دوستی داشتم که باهم مثل خواهر بودیم و من خیلی خیلی خیلی براش رفاقت کردم و همه جوره بودم ولی اون اینطوری نبود و فقط حرف بود اما عمل صفر،

    من شده بودم گوشی برای درد و دل هاش ولی هر وقت من میخواستم حرفی بزنم سریع بحثو عوض میکرد و میرفت…

    دوستیم باهاش تمام شد الکی الکی و الان ناراحت نیستم ولی خشمگینم از تمام خوبی ها و کمک های همه جانبه خصوصا روحی روانی که در حقش کردم و اون بدون توجه رفت و الان با دوستای دیگش و همسرش خوشحاله اما من در این حجم از تنهایی گیر افتادم.
    من هیچ وقت روابطم باب میلم نبوده و همیشه محبت بیشتر از طرف من بوده،تاحالا سه بار دوستیم با دوست پسرم بهم خورده چون من همه جوره تو دوستی هام هستم و وقتی اون رو متقابل نمیببنم سرد میشم و ایراد میگیرم و در نهایت اتمام روابط و ازین رو از ازدواج هم خیلی میترسم…
    ممنون میشم منو راهنمایی کنید چطور ازین خشم رهایی پیدا کنم و چطور ادمایی که قدر خوبی های من رو ندونستن و نمیدونن رو ببخشم؟ چطور روابط درست با دیگران برقرار کنم ؟

    پاسخ
  27. ستاره گفته:

    چطوری می تونم با چالش های زندگی کنار بیام ، چالش هایی که هر روز آرامش من را می گیره ، من تلاش می کنم روی خودم کار کنم، که مدار انرژی و ارتعاشی م را بالا ببرم و خیلی آگاهانه مواظب افکار منفی هستم که من را وارد فرکانس منفی نکند ولی خیلی وقتها چالش هایی پیش می آید که من را از مسیر اصلی دور میکنه و دوباره تو سیکل معیوب و منفی می افتم ، مثل اینکه صبح که از خواب بیدار میشم کلی انرژی مثبت دارم ولی با یه اتفاق منفی مثل اینکه ماشینم به در پارکینگ میخوره و خط برمیداره بهم می ریزم و تا پایان روز فکر می کنم من چه فکر منفی داشتم که این اتفاق را برای خودم رقم زدم و یا اینکه  یه چالشی مثل تصمیم مدیرعامل شرکت مبنی بر جابجایی من به شرکت دیگه همه برنامه هام را به هم می ریزه … واقعا میشه کاری کرد که دیگه چالش در زندگی نباشه ، منظورم اینکه که فقط افکار مثبت داشته باشیم که اتقاقات منفی پیش نیاد … با توجه به اینکه من شنیدم اتفاقات زندگی نتیجه ارتعاشات خود ما و افکار ما هستند واقعا چطوری میشه جلوی این افکار را گرفت تا اتفاقات منفی در زندگی ما نیفتد. چالش دیگه من فرزندانم هستم که تمام مسئولیت شون با منه ، و همسرم  ما را ترک کرده و رفته ، البته بودنش هم از اول مثل نبودنش بود.  تمام بار زندگی به گردن خود منه و باید بچه ها را به مدرسه ببرم و بیارم ، و هزینه هاشون هم هست… ممنون میشم نحوه برخورد درست با چالش های زندگی را به من بگین و چطوری می تونم از این شرایط بیرون بیام .

    پاسخ
  28. شیوا گفته:

    سلام و عرض ادب
    من در محل کارم همکاری دارم که خیلی بی ادب و گستاخ است ، چند وقت پیش بهم گفت شما چرا از روزی که اومدی توی این شرکت با همین مانتوی مشکی میای ، مانتوی دیگری نداری ؟! الان سه ماه است من شما را می بینم یک مانتو و یک کفش و یک شال می پوشی ، یه مقدار به خودت تنوع بده ، موهات را یه رنگ بزن ، یه کم به خودت برس …. اینقدراز دستش عصبانی بودم که یه مدت زیاد حالم بد بود ، من در حال حاضر شرایط مالی خوبی ندارم که بتونم لباسهای متنوع بخرم.
    نمی دونم واقعا در این شرایط باید به این آدم بی ادب و گستاخ چه جوابی داد !
    هر چی سنم بالاتر میره نسبت به حرفهای دیگران حساس تر میشم چند وقت پیش زندایی م بهم گفت چرا برای خودت یه ماشین نمی خری اینهمه سال داری کار می کنی پولهات را چه کار می کنی ! یا وقتی یکی بهم میگه دست بجنبون دیگه کی می خوای ازدواج کنی پس !
    خیلی خیلی اینجور موقع ها بهم می ریزم، مدام سعی می کنم آدمها را حذف کنم و باهاشون ارتباط نگیرم که کمتر عصبانی بشم و همین محدود کردن دایره ارتباطاتم باعث شده تنهاتر بشم. ممنون میشم بهم راهکاری برای زودرنجی بدین و یا اینکه تو این موقعیت ها چه رفتار درستی و چه واکنشی نشان بدم

    پاسخ

تعقیب

    دیدگاه خود را ثبت کنید

    تمایل دارید در گفتگو شرکت کنید؟
    نظری بدهید!

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *