اعتماد به دیگران- مجموعه داستان تو (12)

روزی در یکی از کلاسهای آموزشی عزت نفس که نظریه (من خوبم تو خوبی) را با آب و تاب توضیح می دادم، مرد جوانی که ردیف جلو نشسته بود با خشم گفت این چرندیات فقط مربوط به کتابهاست و در دنیای واقعی به درد نمی خورد، من همیشه در زندگیم تصمیم داشتم تا آنجا که می توانم خوب باشم و باور کنم که همه انسانهایی که با آنها روبرو می شوم خوب هستند، به یک نفر اعتماد کردم و تا امروز ضربه همان اعتماد را می خورم، این چرندیات به درد نمی خورد… به هیچکس نباید اعتماد کرد.

مسئله بدی و شرارت در دنیا یک واقعیت است، در مقابل تمام بدیها و شرارت هایی که در دنیا می بینیم، وضعیت آخر یعنی (من خوبم، تو خوبی ) ممکن است به نظر خیال و رویا بیاید. هیچ کس نمی تواند ضمانت کند که به محض اینکه تصمیم گرفتید وضعیت (من خوبم ، تو خوبی ) را داشته باشید طوفان های شخصی و اجتماعی بلافاصله محو شود، ولی افرادی که خود را وضعیت ریسک پذیری قرار می دهند، فرصت هایی که در اثر اعتماد به دیگران به دست می آورند در غالب اوقات بیشتر از ضررهایی است که در اثر عدم اعتماد متحمل می شوند.

من می توانم به هیچ کس اعتماد نکنم ، در هیچ رابطه ای وارد نشوم ، هیچ بیزنسی را با این نحوه نگرش استارت نزنم، وارد مسیرهای پرخطر برای رسیدن به تکامل نشوم، در نهایت در دایره امنی که به ظاهر برای خودم ساخته ام باقی خواهم ماند و هیچ رشدی نخواهم کرد. هر چند در بیشتر مواقع دلیل عدم اعتماد به دیگران به خاطر بد بودن انسانهایی نیست که با آنها روبرو می شویم بلکه به ذهنیت ما،  آسیب های دوران کودکی و برداشت های ما از تجربیات تلخ گذشته و پیش نویس زندگی  برمی گردد.

نویسنده : لیلا امیری نسب

داستان های مشابه (مجموعه داستان تو) را در لینک زیر بخوانید:

 

داستان تو

 

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگو شرکت کنید؟
نظری بدهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *