قسمت من و کار خدا – مجموعه داستان تو (4)
خانمی افسرده و مایوس با صدایی نالان گفت، سالهاست حسرت دیدن فرزندم را دارم که با همسر سابقم در کشور امریکا زندگی می کند، وقتی از او پرسیدم خب چرا نمیری ببینیش! گفت چون چندبار اومدم برم ویزام جور نشد و حس کردم خدا نمی خواد، راستش من با تقدیر نمی جنگم، ولی غم دلتنگی سالهاست مرا افسرده کرده.
بارها در جلسات کوچینگ با افرادی برخورد کرده ام که عدم مسئولیت پذیری در رسیدن به خواسته هاشون را به گردن خدا می اندازند و باور دارند که اگر نمی شود حتما خدا نخواسته و این موضوعی است که در تحلیل رفتار تحت عنوان آلودگی بالغ به کودک یا والد مطرح می شود یعنی یک ترس از بخش کودک درون و یا یک باور (اینجانکشن ) در سطح والد موجب می شود ما از رسیدن به خواسته هامون باز بمانیم.
در این باره مثالهای زیادی حتی در بین افراد تحصیل کرده وجود دارد که به علت اینکه شهامت طلبی لازم برای احقاق حق و حقوشون را ندارند، میگن فلانی را به خدا یا کارما واگذار کردم، ولی در واقع خشم فروخورده از آن فرد همیشه در وجودشان باقی خواهد ماند.
همچنین افرادی که معتقدند چشم خورده و یا برایشان دعا نوشته اند و یا نفرینشان کرده اند و یا در افسردگی کارمای کار اشتباهی که در حق فلانی کردند می مانند ، تمام اینها مربوط به احساسات کودک آسیب دیده درون و باورهای ( اینجانکشن ها) درونی شده در سطح پیش نویس زندگی می باشد. تعصب، حق به جانبی، قضاوت، محکوم کردن دیگران نشان از عدم عزت نفس دارد که اگر قدری خودشناسی عمیق تری از خودمان کسب کنیم به راحتی می توانیم زندگی شاد و خویشتنی جدید برای رسیدن به خواسته هایمان از نو خلق کنیم .
نویسنده : لیلا امیری نسب
در لینک زیر می توانید با حالات شخصیتی والد، بالغ و کودک بیشتر آشنا شوید :
ساختار شخصیت- سه حالت شخصیتی (والد -بالغ -کودک ) درTA
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگو شرکت کنید؟نظری بدهید!