سندرم ایمپاستر (فریبکار) یا خودویرانگری چیست ؟ (از شناخت تا درمان )
سندرم ایمپاستر (impostor syndrome) یک پدیدهی روانی است که در آن افراد نمیتوانند موفقیتهای خود را بپذیرند. بر خلاف آنکه دیگران از بیرون او را تشویق می کنند و او را فرد موفق و لایقی می دانند، خود فرد تصور میکند که لیاقت اینهمه تعریف و تمجید را ندارد و حتی اگر محصول، خدمت یا اثری به دیگری عرضه کند با خودش فکر می کند که این محصول آنقدرها هم که باید ارزشمند نیست، یا سخنرانی که در دانشگاه داشتم آنقدرها هم مطالبش مفید نبود، این فرد حتی در قبال دریافت پول از دیگران در برابر خدماتی که ارائه می دهد احساس بدی دارد و با خودش فکر می کند که فریبکار است و مدام نگران این است که از طرف دیگران در مورد قیمت یا نوع محصولی که ارائه کرده، مورد بازخواست قرار گیرد، به همین دلیل حتی اگر خدمات با کیفیتی ارائه دهد سعی می کند با کمترین مبلغ آن را بفروشد.
آنچه دیگران در مورد شما فکر می کنند و آنچه خودتان در مورد خودتان فکر می کنید:
تا بحال شده که دیگران از شما تعریف و تمجید کنند و شما به صورت سطحی این نوازش را دریافت کنید ولی در اعماق ناخودآگاه تان فکر کنید:
اینقدرها هم که این فرد فکر می کنه کار من خوب نبود ،
یا احساس کنید که این تمجید و تحسین را از سر تکلیف انجام میده و از ته دلش نیست،
یا اینکه اینها را میگه، شاید میخواد از من یه چیزهایی بدست بیاره وگرنه نیاز به اینهمه چاپلوسی نیست…
اشتاینر در اقتصاد نوازشی، به این موضوع رد نوازش می گوید …
کلاود اشتاینر بر این باور است که همه ما در دوران کودکی تحت تلقین و آموزش والدینمان در پنج قانون محدود کننده و بازدارنده در مورد گرفتن و دادن نوازش، مورد آسیب قرار گرفته ایم. که این پنج باور محدود کننده به شرح ذیل است:
1-وقتی که می توانی نوازش بدهی، از دادن نوازش خودداری کن.
2-وقتی که به نوازش احتیاج داری، آن را طلب مکن.
3-وقتی که نوازش می خواهی اگر هم به تو بدهند آن را نپذیر.
4-وقتی که نوازش نمی خواهی آن را طرد نکن.
5-به خودت نوازش نده.
این پنج قانون، روی هم رفته اساس آن نظریه ای است که اشتاینر آن را اقتصاد نوازشی می نامد. یکی از موارد اقتصاد نوازشی که به این سندرم مربوط است این است که وقتی دیگران به ما نوازش می دهند آن را نمی پذیریم و خودمان را لایق دریافت این نوازش نمی دانیم، این یکی از موانعی است که باید در پیش نویس زندگیمان مورد بازبینی قرار دهیم و با آگاهی به آن به مرور زمان آن را اصلاح کنیم.
به این موارد توجه کنید :
-فرد خلاقی که محصولی منحصر به فرد را تولید و برای فروش به عرضه گذاشته است.
-نویسندهای که با زحمت زیاد کتاب بسیار پرمحتوایی نگاشته است.
– استادی که مطالعات و آگاهی های بسیار زیادی دارد و برای سخنرانی در حضور سایر اساتید دعوت شده است.
هر سه این افراد از نظر دیگران مورد تایید هستند و اثر خارق العاده ای برای ارائه دارند ولی متاسفانه نگاهی که دیگران به آنها دارند خودشان به خودشان ندارند. به همین دلیل حاضرند محصول و اثر خود را با کمترین قیمت بفروشند چون در صورت اعلام قیمت بالا، ترس از این را دارند که دیگران آنها را فردی فریبکار قلمداد کنند. و یا در زمان ارائه سخنرانی در حضور اساتید دیگر ترس از قضاوت و کافی نبودن دارند.
مثالی از سندرم ایمپاستر
فردی را در نظر بگیرید که خود را برای سخنرانی مستعد می داند و در ابتدای سخنرانی با اعتماد به نفس بالا مطالب خود را ارائه می دهد ولی در میانه سخنرانی متوجه می شود که در جمع حضار فردی با تحصیلات دکترا و آگاهی زیاد نشسته است، از اینجا به بعد شاید خود را کافی نداند و ادامه صحبت هایش با تامل و ترس همراه شود که نکند از طرف فرد مورد نظر مورد قضاوت قرار گیرد، این فرد دارای سندرم ایمپاستر است و در ذهنش شروع به خودویرانگری می کند و کیفیت کلام و اثر سخنانش به مرور پایین می آید تا جایی که سایر افراد جمع متوجه افت کیفیت مطالب سخنران می شوند.
مثالی دیگر از سندرم ایمپاستر
شاید بارها برایتان پیش آمده که اثری بسیار با ارزش را به قیمتی ارزان از یک هنرمند دریافت کرده اید، حتی او حاضر است آن را رایگان در اختیار شما قرار دهد زیرا از درون به خودش و ارزشهایش واقف نیست، یا فردی که تخصصی در حوزه کامپیوتر دارد و ساعتها وقتش را در اختیار شما قرار می دهد و مشکل سیستم شما را رفع می کند، دست آخر وقتی از او در خصوص حق الزحمه اش می پرسید ، حاضر به ارائه قیمت کارش نیست و با جملاتی مثل اینکه هر چقدر خودتان صلاح می دانید پرداخت کنید به شما نشان می دهد که برای کار و وقتش ارزشی قائل نبوده است. و برعکس افرادی را می بینید که از ابتدا مبلغی قابل توجه برای خدماتشان اعلام می کنند و برای محصول ، خدمات و وقتی که برای شما صرف می کنند کاملا ارزش قائل هستند.
روی صحبت در اینجا با افرادی است که خودپنداره ضعیفی از خود دارند و هیچوقت خودشان را کافی نمی دانند. مثلا فردی که در محیط کار 8 ساعت به صورت مداوم کار می کند و تلاش می کند گزارش و اثری عالی به مدیر خود ارائه دهد، اگر در ساعتی از روز بیکار باشد ، قدری استراحت کندو یا بنا به هر دلیلی به خود فرصتی برای آرامش و حتی خواندن جملات تاکیدی مثبت و انگیزشی دهد، احساس بدی پیدا می کند و گمان می برد که در کارشان کوتاهی کرده و فردی فریبکار است. این افراد در پایان روز از خودشان راضی نیستند و گمان می کنند کارشان به حد کافی خوب و کامل نیست.
راه حل و درمان سندرم ایمپاستر
راه درمان هر مشکل آشنایی دقیق و آگاهی نسبت به موضوع است. پس اگر شما یک ایمپاستر هستید، شناخت و آگاهی برای شما بسیار کلیدی است. بعضی از افراد فکر و ذهنیت خود را باور میکنند، اینگونه که اگر احساس میکنند احمق هستند، نتیجه میگیرند واقعا احمق هستند و در این چاه تیره و تار افکار خود غرق میشوند. وقتی به درک و شناخت از احساسات خود برسید، میتوانید به مرور به آنها غلبه کنید و از این افکار سمی جلوگیری کنید.
تمرینی که برای خروج از این سندرم وجود دارد این است که احساس لیاقت را به مرور در خود گسترش دهید و برای کوچکترین کار خود ارزش قائل شوید.
به طور مثال اگر کار کامپیوتری برای فردی انجام می دهید و تا بحال کار خود را بی ارزش قلمداد می کردید و از نظر شما این یک کار ساده است که ارزش قیمت گذاری ندارد، برای غلبه بر این باور محدود کننده دفعه بعد یک مبلغی که از نظر ذهنتان پذیرفته است برای ارائه خدمت خود درخواست کنید. این مبلغ را طوری تعیین کنید که والد درونتان برچسب فریبکار بودن به شما نزند. این اولین قدم برای شما که از ارائه خدمات رایگان به خدماتی با مبلغ جزیی رسیده اید، بسیار موثر خواهد بود . به مرور زمان که از درون احساس لیاقت بیشتری پیدا می کنید قادر خواهید بود برای خدماتتان مبلغ بالاتری ارائه دهید و راه خروج از این سندرم با تمرین امکان پذیر خواهد بود .
حتما در زندگیتان با هنرمندانی روبرو شده اید که یک تابلویی که از نظر شما بسیار ساده است را با قیمتی بسیار هنگفت برای فروش گذاشته است. شاید با خودتان فکر کنید واقعا این اثر اینقدرها ارزش ندارد! یا چه کسی حاضر است اینهمه پول برای چنین اثر بی معنا و ساده ای پرداخت کند. ولی در کمال ناباوری می بینید که افراد زیادی هستند که برای این اثر پولهای بسیار هنگفتی پرداخت می کنند، چون خود صاحب اثر به کارش باور دارد، کارش را ارزشمند می داند و به میزانی که او کارش را ارزشمند و خودش را لایق دریافت این پول می داند مشتریان به راحتی حاضر به خرید محصولش هستند.
به شما پیشنهاد می شود کتاب تغییر شخصیت من که مطالب بسیار ارزشمندی در خصوص رسیدن به عزت نفس و گذر از خودویرانگری دارد را مطالعه کنید همچنین پکیج از عزت نفس تا ارتباط موثر به شما کمک می کند شخصیتی سالم از خود بسازید.
سایر مقالات را در لینک زیر بخوانید:
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگو شرکت کنید؟نظری بدهید!