مراقبه چیست و چه تاثیری بر ذهن ما دارد ؟

تصورات نادرستی پیرامون مراقبه وجود دارد، به محض شنیدن کلمه مراقبه بیشتر افراد تصویر درویشی با ریش بلند را که در کوهها زندگی می کند و در برابر تمام نیروهای طبیعت مصون است را تصور می‌کنند یا راهبی که عبایی ساده پوشیده و کنج عزلت را انتخاب کرده و از خانه و خانواده دور شده است و یا حتی تصویر زنی زیبا و جوان روی جلد مجله که لباس یوگا به تن کرده و از تمام مقتضیات روزمره آزاد است.  تصویری که از مراقبه در ذهن بیشتر افراد وجود دارد این است که مراقبه گران افرادی بدون هیچگونه چالش و تضاد هستند که زندگی در کنج عزلت و به دور از اجتماع را سپری می‌کنند.

 

به همین دلیل مراقبه برای اکثر افراد کاری غیر عملی و فراتر از توانایی آنها به نظر می‌رسد اما قضیه کاملاً برعکس است هدف از مراقبه برای ما در اینجا صرفا بیرون کشیدن افکار پیش نویسی از بدن و عبور از ذهن تحلیلی است تا فرد بتواند به آگاهی عمیق تری دست یابد و با ذهنی آرام و خالی از برنامه های پیش نویسی، آینده مورد نظر خود را خلق کند و در میان هیاهوی زندگی و با وجود تمام مسائل و چالش های روزانه دست به آفرینش بزنند طوری که خود آفریننده زندگی خود شوند.

 مراحل مراقبه در رسیدن به لحظه حال

 در محیطی ساکت قرار بگیرید چشمان خود را ببندید و بی حرکت و در موقعیتی آرام در موقعیتی که راحت هستید قرار بگیرید، برای اینکه به لحظه حال بیایید و فکرتان را از گذشته و آینده خارج کنید لازم است حتماً توجه خود را به لحظه حال بیاورید.

 این کار بسیار ساده و آسان است وقتی به افراد گفته می شود که افکار گذشته خود را مرور نکنید و توجه خود را در لحظه حال قرار دهید بیشتر آنها احساس خوبی ندارند و باورشان این است که بودن در لحظه حال و فکر نکردن کار بسیار سختی است در صورتی که اینگونه نیست ، شما می‌توانید برای تمرکز بر اکنون و لحظه حال، توجه خود را به یک نقطه از بدن تان معطوف کنید.  مثلاً به محل قرار گرفتن چاکرا ها و یا رنگ هرچاکرا توجه کنید. می توانید به هر آنچه که در بدن تان هست مثل انگشتان پا ، دست و یا فضای اطراف سرتان توجه کنید.

 این کار برای این است که انرژی پراکنده خود را که به محیط، زمان و اشخاص دیگر معطوف می‌شود را به درون خود برگردانید. از آنجایی که میدانید توجه هر کجا باشد انرژی همانجاست پس تلاش کنید انرژی خود را به فضای اطراف بدن خودتان برگردانید.

 چاکرا بهترین مکان برای توجه شماست این کار شما را به لحظه حال می آورد و این را بدانید که لحظه حال همون جایی است که ناشناخته ها در آن اتفاق می افتد یعنی به میزانی که شما به شناخته ها فکر میکنید از جنس شناخته ها در زندگی تان بیشتر خلق میکنید .

وقتی به تمام افکار و رفتار تان در طول روز با همکارتان می اندیشید یا صحبت‌های رئیس تان را در ذهنتان مرور می کنید ذهن شما روی شناخته ها تمرکز دارد. اگر به پارکی که هفته گذشته رفته اید یا به سفری که با یکی از دوستانتان داشته اید فکر می کنید و یا توجه و تمرکز شما روی مسائل گذشته است در واقع توجه شما روی شناخته هاست.

 اگر طالب چیزی یا کسی متفاوت در زندگیتان هستید باید توجه تان را از شناخته ها خارج کنید و به لحظه حال معطوف کنید.

 وقتی توجه خود را به لحظه حال برمی گردانید این لحظه همان لحظه خلق رخدادها و آرزوهای شماست. در لحظه حال بمانید تا انرژی در بدن شما جریان پیدا کند حال که توجه شما به لحظه حال برگشت، نوبت این است که انرژی موجود در چاکراهای خود را به جریان بیندازید و انرژی های گیر افتاده در چاکراهای پایین را به سمت چاکراهای بالا هدایت کنید.

 

 توجه و تمرکز روی مغز و غذه پینه آل ( چشم سوم )

چشم سوم در اصل یک غده بنام پینه آل Pineal است که در مرکز مغز هر انسانی وجود دارد ، این غده به حالت فیزیکی است ، اما قابلیت های متافیزیکی دارد ، ( فیزیکی یعنی قابل لمس ، متافیزیکی یعنی غیر قابل لمس ) دقیقا همانند جسم و روح. 

با تحریک کردن و یا فعال کردن این غده‌ی الهی ، انسان از بصیرت و آگاهی و همچنین شهود غیر قابل وصفی برخوردار می شود ، قدرت تجسم خلاق و تمرکز ذهن افزایش پیدا کرده و براحتی میتواند در دو راهی های زندگیش راه درست را تشخیص دهد.

 

چشم سوم یک تعریف از چشم درونی انسان است که در فرهنگ های مختلف به اسم مادر چاکراها نامیده می شود . این چشم درونی در کل چشم سوم نامیده می‌شود به خاطر اینکه تنها عضوی در جسم انسان است که ساختاری شبیه به چشم انسان دارد و با فعال شدن آن انسان قادر به دیدن چیزهایی میشود که با دو چشم معمولی قابل دیدن نیست.

پینه آل یک عضو کوچک که در وسط مغز قرار دارد. این عضو وظیفه اش ترشح هورمون های مختلفی می باشد ، مثل ملاتونین . در واقع ملاتونین مسئول خواب و بیداری انسان می باشد. ترشح هورمون ملاتونین باعث می‌شود که انسان قادر به دیدن چیزهای خارق العاده شود که با چشم های معمولی دیده نمی‌شود.

وقتی که شما انرژی را از سمت بدنتان و مراکز پایینی به سمت بالا و یا مغزتان هدایت می کنید و در آنجا نگه می دارید در واقع توجه و انرژی شما آنجاست. و توجه هر کجا باشد انرژی همانجاست.

 وقتی انرژی را در غده پینه آل یا چشم سوم نگه می دارید و به جریان انرژی که در مغزتان جمع شده متمرکز شوید این غده فعال می‌شود و این مرکز لوپ فرونتال شما را فعال و سپس در اطراف شما میدانی از انرژی ایجاد می شود. این میدان گردابه خلق آرزوهای شماست به میزانی که انرژی خود را در مغزتان متمرکز می کنید شما به یک آهنربا و یا یک میدان مغناطیسی قوی برای جذب خواسته هایتان تبدیل خواهید شد.

بیشتر بدانید :

 

چگونه ذهن ناخودآگاه خود را در راستای رسیدن به اهدافمان تغییر دهیم ؟

 

چرخه افکار، رفتار، احساس، چگونه تقدیر شما را رقم می زند؟

 

 

طلای درون – مجموعه داستان تو (23)

اغلب کسانی که سالها بر روی درمان، جلسات تحول، تمرین تنفس، مراقبه و خودشناسی کار کرده اند سوال مشابهی دارند! چند وقت دیگر باید روی خودم کار کنم؟ کی به نتیجه میرسم؟ چرا پروسه تغییر اینقدر سخت است؟

درپاسخ به سوال این افراد، یاد داستان مجسمه سفالی عظیم بودا می‌افتم که در نیمه راه جابجایی، یکی از راهب ها متوجه ترکی بزرگ روی مجسمه شد. راهب کنجکاویش تحریک شده بود و با چکش و قلم شروع به تراشیدن بودای سفالی کرد، تکه های سفالی یکی پس از دیگری فرو ریخت  و پس از چند ساعت کار راهب حیرت زده متوجه شد در برابر بودایی عظیم از طلای ناب ایستاده است.

 

گنج واقعی ما نیز در درون مان پنهان شده است و این طلای ناب با لایه ای از سفال پوشانده شده است. لازم است صبورانه لایه لایه پوسته بیرونی را بتراشیم. ولی بسیاری از افراد از پوسته خود متنفرند به همین دلیل در زمان تراشیدن لایه سفالی بیرونی خسته می شوند و تلاش می کنند این سفر خودشناسی را حذف کنند .

 از جنگیدن دست برداشته و تسلیم شوید ،تنها چیزی که لازم دارید این است که به روند عشق ورزیدن به خود و گشودن درهای قلبتان تا رسیدن به طلای ناب پایبند باشید تا از نظر ارتعاشی با خواسته خود هم فرکانس شوید. وقتی این هم فرکانسی اتفاق افتاد خواسته شما خودبه‌خود محقق خواهد شد.

 

نویسنده : 

لیلا امیری نسب 

 

بیشتر بخوانید :

 

سایر مقالات 

 

مجموعه داستان تو 

 

 

 

 

پرستار عاشق – مجموعه داستان تو (22)

او در در یک کلینیک پرستار-ماما بود وقتی زمان زایمان نزدیک می شد بهترین جواهراتش را می انداخت لباس های زیبا می پوشید و کاملا آرایش می کرد تا وقتی بچه به دنیا می آید اولین تصویری که از دنیای بیرون از رحم مادر می بیند برایش لذت بخش باشد.

 راستی نوزاد از کجا می فهمید که او رژلب زده یا نه ! از نظر او مادر نوزاد که می‌فهمید، پدر نوزاد خواهر و برادرش که می فهمیدند و متعاقبا رفتار آنها هم کم‌کم مثل او می شد.

 

او می دانست همه اینها اهمیت دارد. جوری او برای به دنیا آمدن بچه آماده می‌شد که ارتعاش عشق را می توانستی در اطرافش حس کنی! با این کارش به وضوح نشان می داد چه احترامی برای تمام انسان ها قائل است. این ماما به من یاد داد توجه کردن به جزئیات نمادین چطور می تواند به شکل ملموس به دیگران منتقل شود و حتی طرز لباس پوشیدن می تواند نشان دهنده میزان احترام به دیگران باشد.

 

 اگر ما نیز هر روز سهم کوچکی در جریان انتقال انرژی به دیگران داشته باشیم قطعاً قبل از اینکه برای دیگران مفید باشیم به خودمان کمک کرده ایم. در این صورت درون مان پر از سکون آرامش توازن و تعادل خواهد شد و این آرامش درونی و نیروی انرژی حرف اول و آخر را در اتصال به میدان امکان و منبع لایزال قدرت مطلق خواهد زد. چون این تنها نیرویی است که زندگی بخش و مراقب شماست .

به همان میزان که درونتان را از عشق و خصلت های خداوند برانگیخته می کنید امواجی از جنس هارمونی، آرامش و عشق را در درونتان تولید خواهید کرد و به میزانی که بر این امواج تمرکز می کنید ، به آن قدرت خواهید داد و از جنس همان را به زندگیتان فراخوانی خواهید کرد.

 

نویسنده : لیلا امیری نسب 

بیشتر بخوانید :

سایر مقالات و مجموعه داستان تو